این متن گفتوگوییست که چندی پیش بین من، نازنین اسماعیلیپور و هومان تحریری انجام گرفت و در هفتمین شمارهی «سفید کمرنگ» (فصلنامهی دانشآموختگان مراکز سمپاد رشت) چاپ شد. با این توضیح که سبک نگارش و ویراستاری این متن متعلق به تحریریه سفید کمرنگ است، نه ورگ.
نوروزبل چه مراسمی است و پیشینه و نقش آن در فرهنگ گیلان چگونه است؟
نوروزبل به صورت خلاصه نوعی آئین خاص برای آغاز سالی است که در کوهستانهای گیلان (به خصوص کوهستانهای شرق گیلان) استفاده میشود؛ که این اسم از عینیت این آئین گرفته شده، نوروز که به معنای شروع سال نو و« بل» هم که در گیلکی به معنای شعله آتش است که با هم شعله نوروزی را میسازند. در واقع این خودکلید واژهای است که به ما توضیح میدهد این آئین در روزگاران قدیم چگونه برگزار میشدهاست.
چطور شد که تصمیم به احیای نوروزبل گرفتید و نوروزبل نسبت به بقیه آئینهایی که میشناسیم چه ویژگی دارد که میتوانیم از آن به عنوان یک آئین بومی نام ببریم؟
در ابتدا بگویم که من ترجیح میدهم که از کلمه بازبرگزاری استفاده کنم، نه احیاء.
اما در جواب سوالتان، این آئین حدود 2 تا 3 دهه است که برگزار نشدهاست. بنا به گزارش پوراحمد جکتاجی برگزاری نوروزبل در حدود 25 سال پیش و قبل از آن، در مناطق اطراف ملکوت دیلمان( محلی که 4 سال پیش بعد از مدتها در آن نوروزبل را برگزار کردیم) دیده شدهاست. البته قبل از آن هم در اشکورات توسط آقای عبدالرحمان عمادی( ایشان در اصل گالش اشکور هستند) گزارش شده است که گزارش آقای عمادی مربوط به دیدههای شخصی ایشان در کودکی(حدود 70 سال پیش) است.
حتی شعر گروم بل که در مراسم نوروزبل خوانده میشود را آقای عمادی از همان خاطراتشان نقل کردهاند.
اما چرایی این کار….این به همان دلیلی است که ما داریم روی زبان و فرهنگ گیلکی کار میکنیم. نوروزبل و تقویم گیلکی از پارامترهای مهم فرهنگی این قوم است. این مراسمی که برگزار میکنیم کمترین شباهت را به مراسمی که در گذشتهها برگزار میشدهاست، دارد. یکی از این تفاوتها این است که این مراسم دیگر برای ما فقط یک آئین نیست، یک جشن نیز هست.
شما از «گالش»ها اسم به میان آوردید. لطفا کمی توضیح دهید.
من وقتی در مورد گیلکها حرف میزنم به مرزهای سیاسی استان گیلان کار ندارم. در مورد مردمانی صحبت میکنم که از رضوان شهر تا چالوس و از جنوب تا طالقان و حتی در نواحی از جنوب البرز زندگی میکنند. ویژگی مشترک اینها تکلم به زبان گیلکی است با لهجههای گوناگون. ایران کلباسی در کتاب زبان شناسی خود گویش مردمان کلاردشت را نیز گیلکی ثبت میکند. خود من نیز در مناطق مختف مانند چالوس، اشکور و جور اشکور مازندران موارد زیادی را ثبت کردهام که مردم قدیمی منطقه از واژه گیلکی به عنوان زبان خودشان استفاده میکردند.
این مردم گیلک در گذشته بر اساس شیوه تولیدشان تقسیم بندی میشدند. با توجه به شواهدی که فعلا وجود دارد، تمدن مردم این منطقه از ارتفاعت و کوهها آغاز شده و جلگه تا زمانهای نه چندان دور قابل سکونت نبوده و تمدن چندانی نداشته است. بعدها با توجه به پیشرفت در نحوه زیستن و شیوههای تولید، اینها به 3 دسته تقسیم شدند.
دسته نخست که ما آنها را به نام «گالش» میشناسیم، کسانی هستند که دامدار اند و شیوه تولید آنها شبانی است و کوچ نشین اند. گالشها در ارتفاعات زندگی و ییلاق و قشلاق میکنند.
دسته دوم «کلایی»ها هستند که متاسفانه در گفتارها تا حد زیادی حذف و اکثرا با نام گالش ثبت شدهاند. کلاییها نیز در کوهپایهها زندگی میکنند اما برعکس گالشها یکجانشین و شیوه تولیدشان کشاورزی بوده است، اما کشاورزی دیم. این درواقع خط سیر پیشرفت در زندگی انسان است؛ از زندگی شبانی و کوچ نشینی یکجا نشین میشود و سپس دست به کشت و زرع میزنند که نیاز به تخصص بالاتری نسبت به دامداری دارد.
و اما دسته سوم که «گیله مردان» هستند، در جلگهها زندگی میکنند. در آن برهه زمانی که گیله مردان به جلگهها آمدند، آنقدر تخصص در انسانها بالا رفته بود که توانستند زمینهای جلگهای را زهکشی و جنگلها را صاف کنند و به کشت آبی دست بزنند. در واقع گیله مردها مانند کلاییها یکجا نشین بودند، اما شیوه تولیدشان بر اساس کشت آبی(یعنی تخصصی ترین نوع کشاورزی) و همینطور صیادی است.
اینها 3 دسته از قوم گیلک هستند که ویژگیهای مشترک زیاد و در کنار آن تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گفتید که در حدود 3 دهه پیش نوروزبل برگزار میشد. در آن زمان این آئین را چطور برگزار میکردند؟
خیلی ساده، آتشی بود و شب کنار آتش مینشستند و دور هم نقل میکردند. البته واقعا چیز مستندی از آن موقع به جا نمانده که بخواهیم به آن استناد کنیم و اینها نیز از خاطرات گالشها و کلاییهایی است که در آن زمان این آئین را دیدهاند.
آیا نوروزبل در گذشته نیز مانند امروز جشنی بوده که به طور دسته جمعی برگزار میشده یا اینکه در آن زمان آتش توسط عدهای و با هدفی خاص روشن میشد؟
در گذشته هم این جشن کاملا جمعی بوده است. البته یکی از فرضیهها این است که این آتش بر روی کوهها برای اطلاع دادن به مناطق پایین دست روشن میشده است.
ویژگی اساسی نوروزبل این است که به شدت وابسته به مازاد تولید آن مردم و برداشت محصول بوده است. اما امروزه کارکرد اجتماعی آن تغییر کرده است، کسانی که الان نوروزبل را جشن میگیرند کشاورز نیستند، محصولی این بین وجود ندارد و به نظرم خیلی اشتباه است که بخواهیم در راستای تغییر این کارکرد اجتماعی به صورت نمادین چیزهای مختلف و ویترینی را وارد آن کنیم. نوروزبل در حال حاضر یک موقعیت است که همان مردم را دور هم جمع و ایجاد شادی میکند، اما با ویژگی های زمانه خودش، سال 1584!
یعنی نوروزبل میخواهد جشنی باقی بماند که به طور دسته جمعی و با در کنار هم بودن آدمها برگزار شود و قرار نیست برگزاری آن به سمت برگزاری نوروز جمشیدی که جشنی در محیطی کوچک و خانوادگی است، برود؟
بله، حتما، اساسا ویژگیهای بنیادی نوروزبل با نوروز جمشیدی متفاوت است. نوروز جمشیدی از پایه وابسته به خانواده و ویژگیهای بنیادی مربوط به آن است و ویژگی اجتماعی به آن گونه نداشته است. البته فکر میکنم که در گذر زمان و به اجبار نوروز جمشیدی هم از این حالت بیرون بیاید.
با توجه به تمام اینها به نظرتان در جهت تثبیت نوروزبل چه کاری باید انجام داد؟ (به خصوص با توجه به اتفاقات امسال)
نوروزبل امسال به همه ثابت کرد که نوروزبل با متولی دولتی و حتی غیر دولتی به هیچ جا نمیرسد. آفت اساسی نوروزبل موزهای و کالایی شدن آن است. اگر به آن به عنوان یک داشته، یک سنت و یک میراث نگاه شود،ناقوس مرگش به صدا درآمده است. این را میشود در تعداد دوربینهایی که برای ثبت نوروزبل در این سالها آمده اند دید.
از حرفهایی که زدید میتوانیم این نتیجه را بگیریم که از نظرتان نوروزبلی که در حتی آن آتش روشن نشود و به دادن اس ام اس ختم شود، ما را به هدف رسانده است؟
(با کمی مکث) بله، تا حدودی، ولی خود آتش هم میتواند نقش ایفا کند، ولی اگر این آتش هم بخواهد حذف شود، برای خودش حذف میشود و نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. بگذارید با یک سوال و به نحو دیگری جوابتان را بدهم، آیا شما دوست دارید که سالی یکبارو در روزی خاص با دوستان و همزبانانتان آتشی روشن کنید و دور آن آتش شاد باشید و موزیک اجرا کنید و به معنای واقعی جشن بگیرید؟ اگر جوابتان آری است، این همان نوروزبل است.
شما جزء کسانی بودید که 4 سال پیش تلاشهای خود را برای بازبرگزاری نوروزبل شروع کردید. هدف این تلاش چیست و از ابتدا به دنبال چه بودهاید؟ برگزاری نوروزبل صرفا به عنوان یک جشن، یا برگزاری آن به عنوان نوروز برای گیلکها!
کاملا مشخص و واضح است که این تقویم متعلق به گیلکها است. مشخص است که آرزوی من این است که خودم و مردمی که هم زبان مناند و این تقویم متعلق به آنهاست این جشن و آئین را، این روز را، قبول کنند و به رسمیت بشناسند و حتی این تقویم را استفاده بکنند.
بگذارید یک سوال دیگر بپرسم، ناگهان در این سن به من نوجوان گفته می شود که نوروز (نو شدن سال) تو نوروزبل است. اما من از بچگی با خاطرات زیادی نوروز باستانی ایران را با آن پیشینه به عنوان نو شدن سال جشن گرفتهام. با چه توجیحی من را قانع می کنید که نوروزبل را به عنوان نوروز(نو شدن سال) جشن بگیرم؟ اگر جشن و شادی است، اگر آئین و باستانی بودن است که تمامی این ها به طور کامل و با جشن های مختلف دیگر(مانند چهارشنبه سوری) در نوروز جمشیدی وجود دارد. برای من چه تفاوتی دارد که ازین پس بخواهم نوروزبل را به جای نوروز جمشیدی به عنوان نو شدن سال جشن بگیرم؟ چرا باید این کار را بکنم؟
این بحث دقیقا زمانی که شما نوروز جمشیدی را در کنار نوروزبل قرار میدهید پیش می آید. این دو در کنار هم یک رابطه قدرت ایجاد میکنند، بین یک چیزی پذیرفته شده و رسمی و چیزی که در حاشیه بوده است و تازه میخواهد خودش را اثبات کند. در چنین رابطهای من جوابی برای گفتن ندارم. اما من به همین دلیل میآیم در این مقایسه نوروز جمشیدی را برمیدارم.
نوروز جمشیدی همیشه با ما بوده است و تک تک ما با آن خاطرات زیادی داریم. ولی اصلا بحث نوروز جمشیدی نیست. نوروزبل قرار نیست در کنار یا در مقابل نوروز جمشیدی قرار بگیرد. میخواهم بگویم که اینها را در مقابل هم نگذارید.
همین الان همه ما وقتی که گوشی موبایل خو را باز میکنیم میخوانیم که امروز برای مثال 19 اکتبر است. همین کسانی که دارند الان این مصاحبه را میخوانند اکثرا ماهواره دارند و زمانی که شب کریسمس میشود سعی میکنند که به برنامههای کریسمس برسند و یا بقیه جشنهای جهانی را جشن بگیرند. شاید مثال عینیتر آن که خیلی از همین بچهها با آن درگیر هستند، ولنتاین است. حال مگر نوروز جمشیدی و کریسمس با هم در تضاد اند و برگزاری یکی جلوی برگزاری آن یکی را گرفته است؟
حالا ما میتوانیم نوروزبل را هم به عنوان یک گزینه در کنار اینها بگزاریم.
به هرحال نوروزبل یک رشته پیوند دارد با فرهنگ قومی ما، حتی اگر با حافظه تاریخی ما مناسبتی نداشته باشد، که ندارد، چون حافظهمان آن را ندیده، هیچ رادیو و تلویزیونی در مورد آن حرف نزده، چون سالهاست که برگزار نشده، چون هیچکس به ما تبریک نگفته و چون دلمان بابت این جشن شاد نشده است.
اگر کسی دچار این تناقض است، میتواند این دو تا را از مقابل هم بردارد و به هرکدام جدا نگاه کند، نوروزبل هیچ تنافر یا تناقضی با نوروز جمشیدی ندارد و میتوانند در کنار هم قرار گیرند. نوروزبل ویژگی خاص خود را دارد و شاید تنها شباهت آنها نام نوروز باشد. حرفم این است که باید به هرکدام جدا نگاه کنیم.
البته فعلا تلاش همه ما این است که نوروزبل و این تقویم را تا جایی که میتوانیم بشناسانیم.
و در آخر اگر چیزی برای گفتن مانده است.
حرف من یک چیز است…من هم در دوره دبیرستان بودهام و دچار خیلی از بحرانها شدم، بحران به معنای واقعی. این ریشههایی که ما در اینجا از بخشی از آن صحبت کرهایم، وجود دارد و مانند سایه همراه با ما است، اما این که ما با آنها چه میکنیم مهم است.
ما آدمهایی هستیم که در مناسباتی قرار گرفتهایم که به خیلی از آنها هیچ ربطی نداریم. ما هنوز هم دچار تعارضیم. این دانش آموزی هم که این را میخواند چند سال دیگر دانشجو میشود و همین بحران ها را طی میکند. به در و دیوار میزند که چیزهایی را بفهمد. این مصاحبه را میخواند، اگر ببیند که به دردش نخورد میاندازد دور. کما این که خودم نیز خیلی چیزها را که برایم وحی منزل بود بعد از مدتی به دور انداختم.
اما ریشهها کماکان باقی است و حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که این ریشهها را بشناسیم. ولی باید سعی کنیم که این شناختن را با این مفهوم گیلان شناسی که در این چند وقت به وجود آمده است، مغالطه نکنیم. چون همچون شناختی تنها باعث میشود که این فرهنگ با تمام داشتههایش به موزه برود، نه بیشتر.
دیدگاهها
21 پاسخ به “نوروزی که مال گیلکهاست”
امین جان خسته نباشی فوق العاده مثل همیشه
یک توضیح
این مصاحبه مفصل تر از اینها بود که در سفید کمرنگ چاپ و سپس در ورگ منتشر شد. هم از لحاظ حجم مصاحبه، هم گستردگی مباحث. اما چون موضوع پرونده آن شماره نوروزبل بود، مصاحبه کوتاه شد.
در مورد ویراست و سوال و جوابها….مخاطب هدف گفتگوی پیشرو بیشتر دانش آموزان دبیرستانی بودند که بخش عمده مخاطبان سفی کمرنگ را تشکیل می دهند.سوال و جواب ها و ویراست نیز با توجه به همین موضوع تنظیم شد.
تی توضیحاتأ جی ممنونم هومان جؤن
نوروز بله واسی همه همت بوکونیم تا جا دکفی هر کسی خو توان واستی بنه اطلاع رسانی زودتر انجام بیگیره -مصاحبه خ.بی بو شیمی همت مستدام ببی
خواهش میکنم از طرف دیگران سخن نرانید. نخست اینکه من یک گیلک هستم و نوروزم همون نوروزیه که تو تهران، تبریز، سنندج، زابل، مشهد، اهواز، اصفهان، بندرترکمن، تالشان و … پاس داشته میشه. دو دیگر آنکه این نوروزبل اگر کارکرد صحیح اجتماعی داشت به فراموشی سپرده نمیشد تا پس از سالها به گونه-ای تصنعی به دست عده-ای “تابع قوانین جمهوری اسلامی” برگزار بشه.
1)خواهش میکنم از طرف دیگران سخن نرانید: ” با این جمله شما من یه بار دیگه این متنو خوندم اما ندیدم جایی از طرف دیگران سخنی رانده شده باشد.در جایی از متن از رسمی شدن نوروز بل به عنوان یک( آرزو ) یاد شده که این به معنای از طرف کسی سخن راندن نیست. اتفاقا در متن به این موضوع اشاره شده که قرار نیست نوروز بل جایگزین نوروز جمشیدی شود.”
2)این نوروزبل اگر کارکرد صحیح اجتماعی داشت به فراموشی سپرده نمیشد: ” ساده ترین و عجیب ترین نوع برداشت از فراموش شدن نوروز بل اینه که بگیم کارکرد ناصحیح اجتماعی داشت. اگه یه مقدار در مورد پروژه یکسان سازی که در زمان رضا شاه شروع شد تحقیق کنی خیلی چیزا رو متوجه میشی.”
3) “خیلی دوست دارم از کارکرد صحیح اجتماعی نوروز جمشیدی و جشن های دیگه از جمله 4شنبه سوری با اون همه تلفاتش بدونم.”
4) تا پس از سالها به گونه-ای تصنعی … : ” تصنعی از دید شما تنها به عنوان یک گیلک. از دید من به هیچ وجه نوروز بل و برگزاری آن تصنعی نمی باشد. پس خواهشا از طرف دیگران سخن نرانید.”
و در آخر:
بنده یک گیلک می باشم و نوروزم همان نوروز بل است. سال تحویل بنده نه یک فروردین بلکه ( 1 نوروز ما) می باشد.
حرف های آرش سجادی قاضی-محله، درست من رو یاد پارسال همین روزها میندازه، اون موقع هم همین سایت، یک مطلبی گذاشته بود و من همین حرف های آرش سجادی قاضی-محله رو می زدم، ولی الان در جایگاه مقابل هستم، درسته که من یک گیلکم و این مراسم رو ندیدم که پدرانم اجرا کنند، ولی گالش ها هم بخشی از گیلکان هستند، اون ها این رو داشتند، این شاید تا حدی شبیه به گویش های مختلف زبان گیلکی باشه، مثلا در غرب گیلان از کلمه فوداشتن به معنای شلیک کردن با تفنگ استفاده می شه ولی در جاهای دیگه مثل شرق استفاه نمیشه، حالا کی میتونه بگه مثلا چون ما در لاهیجان از فوداشتن استفاده نمی کنیم، اون گیلکی نیست؟
واژه تحویل سال خیلی مسخره است، سال که عوض نمیشه، ما فقط یک لحظه رو که جشن می گیریم، حالا بسته به شرایط اجتماعی، یا هر دلیل دیگری، اون زمان تعیین میشه.
این که با تابعیت قوانین هر جایی بخواد برگزار بشه، جالبه چون امسال که جلوی برگزاریش رو گرفتند.
من سعی می کنم از تمام این جشن ها که احساس نزدیکی به اون ها می کنم استفاده کنم، چه نوروز جمشیدی، چه نوروزبل، چه کریسمس و …
(با دوستان و همزبانانتان آتشی روشن کنید و دور آن آتش شاد باشید و موزیک اجرا کنید و به معنای واقعی جشن بگیرید؟ اگر جوابتان آری است، این همان نوروزبل است):
ti gab durust isse. mu vaghti ke mi per6 hamr6 raje be noruz6 b6l suhbat budam bute ke damishakon har vaght xastan atash rushan bunan gutan (bashim yekte noruz baley badim). yani yekte kushtay noruz b6l. mebe xaili jaleb bu. xastam bugom hitori isse ge tu guni
سلام.
پور زمات ایسه کی شیمی سایت سر زنم.مرا جالب بو که شومان گیلانا فرهنگا دغدغه ی داریدی،البته احساس کونم شاید ایپچه از سنن مذهبی گیلانیان غافلا بستیدی.
اما پور زماته که چند سوال اساسی می ذهنه واقعاً مشغوله کوده،که سعی کونم به تدریج شیمی ورجه وورسان بوکونم:
از بچگی هیچکی می امرا گیلکی صحبت نوکوده با انکه می پر و مار گیلک بید،می امرا فارسی صحبت بوکودید .هیچ کدام از می دوستان هم گیلکی گپ نزنیدی،اولین سوال انه که به نظر شومان چی ببسته که امان گیلکان برعکس اقوامی مانند کردان امی زوان از یاد ببردیم و حتی ایته بار می پر مرا بوگوفته که من بترسه بوم که گیلکی حرف زدن با تو باعث لهجه اوسادن توو ببه! من شاید برعکس شوما خیلی به آینده ی ا زبان ناامیدم…
اما آیا اصلاً گیلکی زوان ایسه یا ایته گویشه که به زبان نزدیکه بوسته؟(البته شیمی یادداشت در مورد زوان بون گیلکی بخواندبوم) ولی می گب در مورد امروزه.امروز د گیلکی زبان نیه ،بیشتر امی فعلان گیلکیه! اخبار گیلان که باران شبکه ج پخش به بشنوستیدی؟! ان زبانه؟! هر فارسی ان فهم کونه.
من ایته رشتی ام(فکر کونم از می “ایسه” معلوم بسته بو!) و ننم چرا رشت و کلان غرب درون دغدغه ی کمتری گیلکی حفظ را نهه؟ شومان لاهیجانیان ایپچه بهتر کار کونندرید،راستش می حرف ایپچه درد و دل رنگا داشتی! احساس کونم می همفکر ا رشت درونی نسه! چی شا کودان؟!
احساس کونم امی آخرین نفسانا کشندریم(منظور کسائی ایسیدی که ا فرهنگ و آداب و زبان عاشقیدی)
(می غلطای نوشتاری را ببخشیدی، مثلا مرا راحت تره که از ra لاتین به جای”را” یا از ana به جای انا استفاده بوکونم)
یا علی مددی.
مأمد حوسئن جؤن،
تی دس درد نکونی کی ورگه قابیل بدؤنسی و تی سوالؤنه می جی بپورسئی.
– گیلکؤنˇ وضع و اوضاع، کوردؤن و تورکؤنˇ همره پور توفیر دأنه. از طرفی، او اقوام الئه سنتˇ مئن ایسأن و خوشؤن قومی هویتأ جی وختی دفاع کؤنن، سنتˇ سنگرأ جی دفاع کؤنن، أمما گیلکؤن، تاریخی دلایلˇ وأسی، خئلی خوشؤنˇ سنّتی پارامترؤنه دسأ جی هدأن و هینˇ وأسی، دئه زیاد قومی قبیلهایی و سنتی زندگی نکؤنن. البته می منظور نیه کی أمه مدرن ببؤیم. کی کاش ببؤ بیم!
أمما یکته کورد یا تورک وختی گونه «می زوان»، یکجور اونˇ سر غیرت دأنه کی بخاله خو ناموسˇ سر غیرت دأنه و ای چیزˇ خورومی نیه. چی خؤبه کی ملّتؤن خوشؤنˇ زوان و فرهنگه دوس بدأرن، نه اینکه باخی ملتؤنه پستتر بدؤنن.
مو هوتؤ کی می فعالیتأ جی معلومه هیچ به گیلکی زوانˇ آینده نااومید نیم. أمه جؤنکنش کأ دریم و یقین دأنم کی أمه تلاشؤن تیتی کأ درن. ای بحث مفصله و بد نیه ورگˇ مقالات و اوشؤنˇ جیرˇ کامتؤن و بحثؤنه بخؤنی.
راجه به گویش یا لهجه یا زوان بؤنم بد نیه ورگˇ مئن، ناصر جهانگیری مصاحبهٰ بیاجی و بخؤنی. گیلکی زوانه. هوتؤ کی انگلیسی یا کوردی یا روسی زوانن. اصلن کی بوته کی زوان بؤنˇ معیار اینه کی باخی فرهنگؤن چنی او زوانه فهمنن؟ فنلاندی و سوئدی و نروژی مگه چنته واژه کسؤنˇ همره تفاوت دأنن؟
راجه به رشت، اوتؤرم کی تو گونی نیه. أمه هممهتهیی یکنفرˇ جؤنکنش و تلاشˇ مدیونیم کی اتفاقن رشتی ایسسه و هو رشتˇ مئن سی ساله گیلکی و گیلکئبه کار کأ دره. می منظور م.پ.جکتاجی (گیلهوا مجله مدیرمسئول) ایسسه. ولی چون رشت مرکزیت دأنه و مهاجر پور دأنه و تئرانˇ همره پور ارتباط دأنه، اونˇ گیلکی فارسی همره ویشتر تویامأ بؤ و گیلکی ویشتر در خطره. ناویره، هو رشتˇ مئن أمه پور رفئق دأنیم کی گیلکی داستان و شئر نویسنن.
اصلن أمه ماهانه جلسات (گیلکی داستان و شئر) رشتˇ خانهی فرهنگˇ مئن برگوزار بنه.
نگران نبو جؤنئی. أمه آخرین نسلیم أمما أگه هیچ کاری نکونیم. أمما أمه تصمیم بیتیم که کار بکونیم. أمه زوان، زندهٰ، تا أمه زندهٰیم. ورگه کندوجه (آرشیوه) حتمن نیگا بکون. تی گیلکی خؤندن و نویشتنه بئتر چأکؤنه.
درود
جالب است !
در روزگاری که همه ی ملت ها تنها به وحدت ملی خود می اندیشند ، ما ایرانی ها از قوم بازی افغان ها الگو می پذیریم و خود را بازیچه ی خواسته های دشمنان می کنیم . نوروز جمشیدی نقطه ی وحدت ملی ماست و مطئنم که شما هم به ایرانی بودن خود می بالید . گیلان برای همه ی ما عزیز است و بنوعی تاج سر ایران است . اما فراموش نکنیم که ملت ایران هیچگاه به روزگار ایلچیان و قومگرایان زندیه و قاجاریه بازنمی گردد .
پاینده ایران و ایرانی
با سلام و خسته نباشید
من یک گیلک هستم و فکر میکنم که فعالیت های شما خیلی محدود و تفرقه برانگیزه . البته اصلا قصد توهین ندارم . ما گیلکها ایرانی هستیم و عاشق عید نوروز جمشیدی . لطفا سعی نکنید که مردم گیلان رو از مردم ایران جدا کنید . فرهنگ ما همون فرهنگ همه مردم ایرانه . ما فقط به پیشرفت ایران فکر میکنیم و وحدت کلمه ما ایرانه . لطفا آب تو آسیاب دشمن نریزید . نوروز جمشیدی حالا که جهانی شده و اهالی ترکیه میخوان به نفع خودشون مصادره کنن ، شما چرا سعی دارید بگید نوروز مال ما نیست در صورتی که حال و هوای نوروز جمشیدی در گیلان زیبا تر از همه جای ایرانه
[…] ./ نوروزی که مال گیلکهاست. […]
من درمورد نوروز بل سه چهار سال پیش شنیده بودم
واقعا برام جای تعجب بود ازپدرم هم پرسیدم
گفت یه جشنی بود قبلا روستاییا میگرفتن اونم تابستون برای درو محصولات
به نظرم که جشن جالبی باید باشه …گرچه هرگز وقت نشد برم یه بار از نزدیک ببینم ولی با امکانات امروزی جشن قشنگی باید بشه
گیل ِ براران ، گیل ِ خاخوران :
نوروز بل امی هویته ، امی مغز ِ استخوان ِ، نه دشمنی در میان ایسه نه
دشمن . نبض ِ تاریخ ِ میَن خودنمایی کودَندَرِه . چی دوس بدارید یا نه ، اون
زنده ی ِ ، نفس کشِندِره.خوایه اَمی یکی بوستن بهانه بِبِه ، امان پَرتِ بوستیم
از دایره جَ .
امَان گیل ِ جَقلان ایتا بوستن ملی ِ دوست داریم .اون خو رای ِ شوءون دَره
خو جیگای ِ بیافته داره ،
جقلان ! بَیید د ِ ایتا بوستن بومی ِ سرمشق بوکونیم.
امان بخا نخا گیلان ِ تباریم ، بایید افتخار ِ مَرَ سرَ جورَ گیریم خودمانَ فریاد بزنیم
، آسه آمون و آسه شوءن ِ کنار بَنیم . امان ، با غرور ، گیلان ِ جقلانیم .
(ش.جویبار) جایی بگفته دَره :
چگونه گیله مَردیَم من ؟
اگر که شالیزار ِ دستانم
از کافور ، سیراب می شود .
ز ِ لهجه آغاز می شود آوازم :
” بیا ،
کاوَل اوسانیم ، دانه واشانیم … ”
(مَرِ بخشیدی اگر گیلکی ِ خوب نوشتن َ نَدانم )
[…] آنچه باید دربارهی تقویم گیلکی و نوروزبل بدانید. ./ نوروزی که مال گیلکهاست. ./ گزارش برگزاری نوروزبل ۱۵۸۰ ./ گزارش برگزاری نوروزبل […]
[…] نوروزی که مال گیلکهاست […]
عااااالی بود
زنده باد گیل و دیلم یا گالش
زنده باد سرزمین گیلان و مازندران
زنده باد کاسپین
زنده باد زبان گیلکی
به همه گیلک زبانان گیلان و مازندران دورد میفرستم
زنده بادگیلک زبانان . زنده باد گیلان زنده باد مازندران .
من هم تا چند تا سال پیش \”نوروز بل\” را نمی شناختم. اما با آشنای با سایت های مثل ورک و در فیس بوک و … هم با این جشن آشنا شدم هم با یک معضل دیگر و آینکه زبان گیلکی در حال اضمحلال است. زبانی که از بچگی با آن آشنا بودم. و هنوز هم وقتی به همشهری هایم می رسیم به این زبان حرف می زنم و تا حدودی هم یاد گرفته ام به این زبان بنویسم. چون اگر توجه کنید اکثر خانواده ها سعی می کنند از کودکی به فرزندانشان فقط فارسی بیاموزند. کوشش سایت های مانند ورگ و صفحات فیس بوکی برای زنده نگهداشتن این زبان را باید ارج نهاد. کشور ایران از خلقهای زیادی تشکیل شده است و بسیار زیباست که فرهنگهای گوناگون وجود دارند. و چقدر خوب می شد که با زنده نگهداشتن این فرهنگها و آرایش و پالایش آنها، همه با رضایت در کنار هم زندگی کنیم. خوشبختانه در گیلان هرگز ناسیونالیسم آنقدر ریشه نداشت. دلایل بسیاری دارد که در این متن کوتاه نمی توان به آن پرداخت. آرزویم این است که در تمام جهان مرزها برداشته شوند و در کشور ایران که رنگارنگی فرهنگها آنرا زیباتر می کند و در کمتر کشوری چنین ویژگی دیده می شود، هر خلقی با حفظ مرام و آئین خود (البته گفتم با پالایش چون در اکثر این فرهنگها بعضی از سنتها بخصوص در رابطه با زنان باید نفی شود) با احترام به خلقهای دیگر در کنار هم زندگی کنند. و هم چنین در تصمیم گیری برای سرنوشت خود، نقش داشته باشند.