این متن گفتوگوییست که چندی پیش بین من، نازنین اسماعیلیپور و هومان تحریری انجام گرفت و در هفتمین شمارهی «سفید کمرنگ» (فصلنامهی دانشآموختگان مراکز سمپاد رشت) چاپ شد. با این توضیح که سبک نگارش و ویراستاری این متن متعلق به تحریریه سفید کمرنگ است، نه ورگ.
نوروزبل چه مراسمی است و پیشینه و نقش آن در فرهنگ گیلان چگونه است؟
نوروزبل به صورت خلاصه نوعی آئین خاص برای آغاز سالی است که در کوهستانهای گیلان (به خصوص کوهستانهای شرق گیلان) استفاده میشود؛ که این اسم از عینیت این آئین گرفته شده، نوروز که به معنای شروع سال نو و« بل» هم که در گیلکی به معنای شعله آتش است که با هم شعله نوروزی را میسازند. در واقع این خودکلید واژهای است که به ما توضیح میدهد این آئین در روزگاران قدیم چگونه برگزار میشدهاست.
چطور شد که تصمیم به احیای نوروزبل گرفتید و نوروزبل نسبت به بقیه آئینهایی که میشناسیم چه ویژگی دارد که میتوانیم از آن به عنوان یک آئین بومی نام ببریم؟
در ابتدا بگویم که من ترجیح میدهم که از کلمه بازبرگزاری استفاده کنم، نه احیاء.
اما در جواب سوالتان، این آئین حدود 2 تا 3 دهه است که برگزار نشدهاست. بنا به گزارش پوراحمد جکتاجی برگزاری نوروزبل در حدود 25 سال پیش و قبل از آن، در مناطق اطراف ملکوت دیلمان( محلی که 4 سال پیش بعد از مدتها در آن نوروزبل را برگزار کردیم) دیده شدهاست. البته قبل از آن هم در اشکورات توسط آقای عبدالرحمان عمادی( ایشان در اصل گالش اشکور هستند) گزارش شده است که گزارش آقای عمادی مربوط به دیدههای شخصی ایشان در کودکی(حدود 70 سال پیش) است.
حتی شعر گروم بل که در مراسم نوروزبل خوانده میشود را آقای عمادی از همان خاطراتشان نقل کردهاند.
اما چرایی این کار….این به همان دلیلی است که ما داریم روی زبان و فرهنگ گیلکی کار میکنیم. نوروزبل و تقویم گیلکی از پارامترهای مهم فرهنگی این قوم است. این مراسمی که برگزار میکنیم کمترین شباهت را به مراسمی که در گذشتهها برگزار میشدهاست، دارد. یکی از این تفاوتها این است که این مراسم دیگر برای ما فقط یک آئین نیست، یک جشن نیز هست.
شما از «گالش»ها اسم به میان آوردید. لطفا کمی توضیح دهید.
من وقتی در مورد گیلکها حرف میزنم به مرزهای سیاسی استان گیلان کار ندارم. در مورد مردمانی صحبت میکنم که از رضوان شهر تا چالوس و از جنوب تا طالقان و حتی در نواحی از جنوب البرز زندگی میکنند. ویژگی مشترک اینها تکلم به زبان گیلکی است با لهجههای گوناگون. ایران کلباسی در کتاب زبان شناسی خود گویش مردمان کلاردشت را نیز گیلکی ثبت میکند. خود من نیز در مناطق مختف مانند چالوس، اشکور و جور اشکور مازندران موارد زیادی را ثبت کردهام که مردم قدیمی منطقه از واژه گیلکی به عنوان زبان خودشان استفاده میکردند.
این مردم گیلک در گذشته بر اساس شیوه تولیدشان تقسیم بندی میشدند. با توجه به شواهدی که فعلا وجود دارد، تمدن مردم این منطقه از ارتفاعت و کوهها آغاز شده و جلگه تا زمانهای نه چندان دور قابل سکونت نبوده و تمدن چندانی نداشته است. بعدها با توجه به پیشرفت در نحوه زیستن و شیوههای تولید، اینها به 3 دسته تقسیم شدند.
دسته نخست که ما آنها را به نام «گالش» میشناسیم، کسانی هستند که دامدار اند و شیوه تولید آنها شبانی است و کوچ نشین اند. گالشها در ارتفاعات زندگی و ییلاق و قشلاق میکنند.
دسته دوم «کلایی»ها هستند که متاسفانه در گفتارها تا حد زیادی حذف و اکثرا با نام گالش ثبت شدهاند. کلاییها نیز در کوهپایهها زندگی میکنند اما برعکس گالشها یکجانشین و شیوه تولیدشان کشاورزی بوده است، اما کشاورزی دیم. این درواقع خط سیر پیشرفت در زندگی انسان است؛ از زندگی شبانی و کوچ نشینی یکجا نشین میشود و سپس دست به کشت و زرع میزنند که نیاز به تخصص بالاتری نسبت به دامداری دارد.
و اما دسته سوم که «گیله مردان» هستند، در جلگهها زندگی میکنند. در آن برهه زمانی که گیله مردان به جلگهها آمدند، آنقدر تخصص در انسانها بالا رفته بود که توانستند زمینهای جلگهای را زهکشی و جنگلها را صاف کنند و به کشت آبی دست بزنند. در واقع گیله مردها مانند کلاییها یکجا نشین بودند، اما شیوه تولیدشان بر اساس کشت آبی(یعنی تخصصی ترین نوع کشاورزی) و همینطور صیادی است.
اینها 3 دسته از قوم گیلک هستند که ویژگیهای مشترک زیاد و در کنار آن تفاوتهایی نیز با هم دارند.
گفتید که در حدود 3 دهه پیش نوروزبل برگزار میشد. در آن زمان این آئین را چطور برگزار میکردند؟
خیلی ساده، آتشی بود و شب کنار آتش مینشستند و دور هم نقل میکردند. البته واقعا چیز مستندی از آن موقع به جا نمانده که بخواهیم به آن استناد کنیم و اینها نیز از خاطرات گالشها و کلاییهایی است که در آن زمان این آئین را دیدهاند.
آیا نوروزبل در گذشته نیز مانند امروز جشنی بوده که به طور دسته جمعی برگزار میشده یا اینکه در آن زمان آتش توسط عدهای و با هدفی خاص روشن میشد؟
در گذشته هم این جشن کاملا جمعی بوده است. البته یکی از فرضیهها این است که این آتش بر روی کوهها برای اطلاع دادن به مناطق پایین دست روشن میشده است.
ویژگی اساسی نوروزبل این است که به شدت وابسته به مازاد تولید آن مردم و برداشت محصول بوده است. اما امروزه کارکرد اجتماعی آن تغییر کرده است، کسانی که الان نوروزبل را جشن میگیرند کشاورز نیستند، محصولی این بین وجود ندارد و به نظرم خیلی اشتباه است که بخواهیم در راستای تغییر این کارکرد اجتماعی به صورت نمادین چیزهای مختلف و ویترینی را وارد آن کنیم. نوروزبل در حال حاضر یک موقعیت است که همان مردم را دور هم جمع و ایجاد شادی میکند، اما با ویژگی های زمانه خودش، سال 1584!
یعنی نوروزبل میخواهد جشنی باقی بماند که به طور دسته جمعی و با در کنار هم بودن آدمها برگزار شود و قرار نیست برگزاری آن به سمت برگزاری نوروز جمشیدی که جشنی در محیطی کوچک و خانوادگی است، برود؟
بله، حتما، اساسا ویژگیهای بنیادی نوروزبل با نوروز جمشیدی متفاوت است. نوروز جمشیدی از پایه وابسته به خانواده و ویژگیهای بنیادی مربوط به آن است و ویژگی اجتماعی به آن گونه نداشته است. البته فکر میکنم که در گذر زمان و به اجبار نوروز جمشیدی هم از این حالت بیرون بیاید.
با توجه به تمام اینها به نظرتان در جهت تثبیت نوروزبل چه کاری باید انجام داد؟ (به خصوص با توجه به اتفاقات امسال)
نوروزبل امسال به همه ثابت کرد که نوروزبل با متولی دولتی و حتی غیر دولتی به هیچ جا نمیرسد. آفت اساسی نوروزبل موزهای و کالایی شدن آن است. اگر به آن به عنوان یک داشته، یک سنت و یک میراث نگاه شود،ناقوس مرگش به صدا درآمده است. این را میشود در تعداد دوربینهایی که برای ثبت نوروزبل در این سالها آمده اند دید.
از حرفهایی که زدید میتوانیم این نتیجه را بگیریم که از نظرتان نوروزبلی که در حتی آن آتش روشن نشود و به دادن اس ام اس ختم شود، ما را به هدف رسانده است؟
(با کمی مکث) بله، تا حدودی، ولی خود آتش هم میتواند نقش ایفا کند، ولی اگر این آتش هم بخواهد حذف شود، برای خودش حذف میشود و نمیتوانیم جلوی آن را بگیریم. بگذارید با یک سوال و به نحو دیگری جوابتان را بدهم، آیا شما دوست دارید که سالی یکبارو در روزی خاص با دوستان و همزبانانتان آتشی روشن کنید و دور آن آتش شاد باشید و موزیک اجرا کنید و به معنای واقعی جشن بگیرید؟ اگر جوابتان آری است، این همان نوروزبل است.
شما جزء کسانی بودید که 4 سال پیش تلاشهای خود را برای بازبرگزاری نوروزبل شروع کردید. هدف این تلاش چیست و از ابتدا به دنبال چه بودهاید؟ برگزاری نوروزبل صرفا به عنوان یک جشن، یا برگزاری آن به عنوان نوروز برای گیلکها!
کاملا مشخص و واضح است که این تقویم متعلق به گیلکها است. مشخص است که آرزوی من این است که خودم و مردمی که هم زبان مناند و این تقویم متعلق به آنهاست این جشن و آئین را، این روز را، قبول کنند و به رسمیت بشناسند و حتی این تقویم را استفاده بکنند.
بگذارید یک سوال دیگر بپرسم، ناگهان در این سن به من نوجوان گفته می شود که نوروز (نو شدن سال) تو نوروزبل است. اما من از بچگی با خاطرات زیادی نوروز باستانی ایران را با آن پیشینه به عنوان نو شدن سال جشن گرفتهام. با چه توجیحی من را قانع می کنید که نوروزبل را به عنوان نوروز(نو شدن سال) جشن بگیرم؟ اگر جشن و شادی است، اگر آئین و باستانی بودن است که تمامی این ها به طور کامل و با جشن های مختلف دیگر(مانند چهارشنبه سوری) در نوروز جمشیدی وجود دارد. برای من چه تفاوتی دارد که ازین پس بخواهم نوروزبل را به جای نوروز جمشیدی به عنوان نو شدن سال جشن بگیرم؟ چرا باید این کار را بکنم؟
این بحث دقیقا زمانی که شما نوروز جمشیدی را در کنار نوروزبل قرار میدهید پیش می آید. این دو در کنار هم یک رابطه قدرت ایجاد میکنند، بین یک چیزی پذیرفته شده و رسمی و چیزی که در حاشیه بوده است و تازه میخواهد خودش را اثبات کند. در چنین رابطهای من جوابی برای گفتن ندارم. اما من به همین دلیل میآیم در این مقایسه نوروز جمشیدی را برمیدارم.
نوروز جمشیدی همیشه با ما بوده است و تک تک ما با آن خاطرات زیادی داریم. ولی اصلا بحث نوروز جمشیدی نیست. نوروزبل قرار نیست در کنار یا در مقابل نوروز جمشیدی قرار بگیرد. میخواهم بگویم که اینها را در مقابل هم نگذارید.
همین الان همه ما وقتی که گوشی موبایل خو را باز میکنیم میخوانیم که امروز برای مثال 19 اکتبر است. همین کسانی که دارند الان این مصاحبه را میخوانند اکثرا ماهواره دارند و زمانی که شب کریسمس میشود سعی میکنند که به برنامههای کریسمس برسند و یا بقیه جشنهای جهانی را جشن بگیرند. شاید مثال عینیتر آن که خیلی از همین بچهها با آن درگیر هستند، ولنتاین است. حال مگر نوروز جمشیدی و کریسمس با هم در تضاد اند و برگزاری یکی جلوی برگزاری آن یکی را گرفته است؟
حالا ما میتوانیم نوروزبل را هم به عنوان یک گزینه در کنار اینها بگزاریم.
به هرحال نوروزبل یک رشته پیوند دارد با فرهنگ قومی ما، حتی اگر با حافظه تاریخی ما مناسبتی نداشته باشد، که ندارد، چون حافظهمان آن را ندیده، هیچ رادیو و تلویزیونی در مورد آن حرف نزده، چون سالهاست که برگزار نشده، چون هیچکس به ما تبریک نگفته و چون دلمان بابت این جشن شاد نشده است.
اگر کسی دچار این تناقض است، میتواند این دو تا را از مقابل هم بردارد و به هرکدام جدا نگاه کند، نوروزبل هیچ تنافر یا تناقضی با نوروز جمشیدی ندارد و میتوانند در کنار هم قرار گیرند. نوروزبل ویژگی خاص خود را دارد و شاید تنها شباهت آنها نام نوروز باشد. حرفم این است که باید به هرکدام جدا نگاه کنیم.
البته فعلا تلاش همه ما این است که نوروزبل و این تقویم را تا جایی که میتوانیم بشناسانیم.
و در آخر اگر چیزی برای گفتن مانده است.
حرف من یک چیز است…من هم در دوره دبیرستان بودهام و دچار خیلی از بحرانها شدم، بحران به معنای واقعی. این ریشههایی که ما در اینجا از بخشی از آن صحبت کرهایم، وجود دارد و مانند سایه همراه با ما است، اما این که ما با آنها چه میکنیم مهم است.
ما آدمهایی هستیم که در مناسباتی قرار گرفتهایم که به خیلی از آنها هیچ ربطی نداریم. ما هنوز هم دچار تعارضیم. این دانش آموزی هم که این را میخواند چند سال دیگر دانشجو میشود و همین بحران ها را طی میکند. به در و دیوار میزند که چیزهایی را بفهمد. این مصاحبه را میخواند، اگر ببیند که به دردش نخورد میاندازد دور. کما این که خودم نیز خیلی چیزها را که برایم وحی منزل بود بعد از مدتی به دور انداختم.
اما ریشهها کماکان باقی است و حداقل کاری که میتوانیم بکنیم این است که این ریشهها را بشناسیم. ولی باید سعی کنیم که این شناختن را با این مفهوم گیلان شناسی که در این چند وقت به وجود آمده است، مغالطه نکنیم. چون همچون شناختی تنها باعث میشود که این فرهنگ با تمام داشتههایش به موزه برود، نه بیشتر.
دیدگاهتان را بنویسید