گيلکؤن ٚ أدبیات ؤ فرهنگ ؤ غٚیره.

برچسب: مۊزيک

من مره قۊربان یا من تره قۊربان؟ مسأله این است!

مدتها بود که دلم میخواست به بهانه‌اي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.

شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامه‌ش رو ببینم. برای مني که حتی فیلم‌فارسی و فیلم‌هندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حال‌بهم‌زن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کرده‌ن و نیم دیگه به سمت پله‌های بالاتر بارشون رو بستن.

Continue reading

از بیه‌پیش تا عاشورپور

این گفتگو مال چند ماه پیشه که با آروین ایل‌بیگی داشتم و خیلی از گفتنی‌هام رو توی این گفتگو گفته‌م. از شما دعوت میکنم این گفتگو رو ببینید و بشنوید.

ضمنا اون مایع ظرفشویی پشت سر هم توی فجازی داستان شد. ? فقط در این حد بگم که استیکرم در اومده. این هم از شانس منه که پشت سر اساتید ردیف کتابهای فاخره و پشت سر بنده مایع ظرفشویی. قبل از مصاحبه ظرف می‌شستم چون نوبت ظرفشوری من بود. قرار بین من و همسرم توی خونه اینه که هر کی غذا درست کنه، شستن ظرفهای اون وعده کار دیگریه.

بگذریم؛ این شما و این پرحرفی شبانهٔ من پیرامون مسائلی که از نظر خودم خیلی مهم هستند.

نؤرۊزبلˇ هديه: نؤرۊزˇ آتش

نؤروز آتش

این هم هدیه‌ای دیگه به مناسبت نوروزبل ۱۵۹۰ دیلمی. ترانه‌ای با صدای آرش شفیعی ثابت و برایآتش نوروزی همهٔ ما گیلکان و به همهٔ انسانهایی که در این جشن با ما سهیم هستن؛ مثل دو نفر از دست‌اندرکاران همین آهنگ، منوچهر (گیتار) که اهل اهوازه و داوود (میکس و مستر) که اهل آبادانه. دم بچه‌های خوزستان گرم؛ نوروزبل رو به اونها هم تبریک میگم. Continue reading

نؤرۊزبلˇ هديه: مۊ خأنم، زاز (Je veux, Zaz)

1

نؤرۊزبل نزديکه، منأني خأنم اي رۊزؤن هيتؤ تترج شمره هديه هأدئم. اي اولئه. يکته آهنگ کي چن ساله اينترنتˇ مئن دس به دس گردنه. اينˇ نؤم ايسه مۊ خأنم (Je veux) ؤ اينˇ خاننده زاز (Zaz).
اي دفأره ولي گيلکي جيرنيويسˇ همرأ تينين اينه بينين ؤ بشتؤيين ؤ کئف بکۊنين.

هم تينين اي کليپˇ فايله ائره’ جي جيرأکشين، هم تينين ائره نيگا بکۊنين:

 

 

 

سورخˇ وهار

[audio:https://v6rg.com/wp-content/uploads/2011/10/surx-e-vahar.mp3|titles=surx-e-vahar]

ساز ؤ خؤندگی: فرشید قربانپور
شئر: بهرام کریمی

جیرأکشین (Download)

درجیکه دنود، درجیکه دنود
راشی مئن ایسأم جؤنˇ کؤر
نأجه دأرمه کی دخؤني مأ: بیه جؤر

یاد بأر مأ نیگار، سیوده‌رو کنار،
او سورخˇ وهار، بوتی مأ:
مي جؤنˇ ریکأی، سئه چوشمؤن سیکأی،
کی بوته کی بأی ببي مأ؟

درجیکه دوندی، تارکینأسرأدی،
می دیلأ پرأدی، کؤری!
تي گيسه تؤأدی، سئه شؤأ خؤأدی، می چومه آؤأدی کؤری!

أخر مو ببوم اي روزی خودا
أمه شیمی ور، مچه سر دوعا
تأ برم می ور، جؤرˇ جؤرˇ جؤر
اؤره کی ببی تو می أزلی کؤر

درجیکه دنود، راشي مئن ایسأم
اي همه آدم، مو تی جه بیپام
درجیکه دنود، راشي مئن تنهام
اي همه آدم، مو تی تنه خأم

فارسی:
پنجره رو نبند. من توی کوچه هستم دختر جون. آرزو دارم که صدام کنی و بگی: بیا بالا
منو به یاد بیار. کنار سپید رود، توی اون بهار سرخ، به من گفتی: پسر عزیز، پرنده‌ی کوچک سیاه چشم، کی میشه بیای و شوهرم بشی؟
اما تو پنجره رو می‌بندی، تاریکی رو پخش می‌کنی، دلم رو به باد می‌دی، دخترک! گیسوهات رو تکون می‌دی، شب سیاه رو به خواب می‌بری، چشمام رو پر آب می‌کنی، دخترک!
اگر یه روز من خدا بشم، میام به خونه‌ی شما، در حالی که روی لب‌هام دعاست، تو رو می برم پیش خودم، اون بالای بالا. اون‌جایی که تو بشی دختر (همدم) همیشگی من.
پنجره رو نبند، توی کوچه هستم. این همه آدم، من فقط برای تو بی‌قرارم. پنجره رو نبند،توی کوچه تنها هستم، این همه آدم، من فقط عاشق توم.

صد دفأ بوتم نشو!

جیرأکشین (Download)

صد دفأ بوتم نشو/ صد دفأ بوتم کیلیده جا ننی/ هر دفأ بشؤی، کیلیده جا بنأی/ آخ أگر تو شؤني بی/ آخ أگر اي در دوسته‌بؤني بو/ مأ شؤن دره… مأ شؤن دره…

فارسی: صد بار گفتم نرو/ صد بار گفتم کلید را جا نگذار/ هر بار رفتی کلید را جا گذاشتی/ آه اگر تو رفتنی بودی/ آه اگر این در بسته شدنی بود/ رفتنم می‌آید.. رفتنم می‌آید..

آهنگ ؤ گیتار آکؤستیک ؤ خؤندگی: آرش شفیعی ثابت

وؤت: ورگ

 

توضیح اضافه: این کار پس از چند جور دنگ و فنگ و در یک اتاق دربسته و با یک گیتار آکوستیک و یک گوشی موبایل ضبط شده و قرار است روزی -دست‌کم در آرزوی من و آرش- با یک گیتار الکتریک و گیتار بیس و درامز و ضبطی آبرومندتر ثبت شود. پس تا آن روز این نسخه‌ی زیرزمینی را از ما قبول کنید.

نؤروزˇبل

[audio:https://v6rg.com/wp-content/uploads/2011/08/noruz6bal.mp3|titles=noruz6bal]

رافا ایسأم مو ای جؤر کوکلاتˇ مئن
أفتؤ دچئره پر، او جؤر شأ تی دیمه دئن

او دیمه نیشتی تی جولأ گیلاس واره
تو دؤنی چی وأ، مچهٰ؟ تی گیلاسه چئن.

نؤروز بل، ببی بورز و بل تی تش
نؤروز تش، فأرسؤن لاکؤ می کش!

[جیرأکش]

(این بالا توی دامنه‌ی کوه منتظرم، آفتاب داره بالشو جمع می‌کنه (غروب می‌کنه) و اون بالا می‌شه صورتت رو دید، اون گوشه نشستی و از گونه‌ت گیلاس می‌باره، تو می‌دونی این لب‌ها چی دل‌شون می‌خواد؟ چیدن گیلاس تو!، نوروزبل! آتشت بلند و افروخته باد، آتش نوروزی! اون دختر رو به آغوش من برسون)

بۊشۊ أی شؤ…

تيتراژ سريال «کوچک جنگلی» تنظيمی بود از يکی از لالايی‌های گيلانی که توسط سيدمحمد ميرزمانی به شکل زيبايی با ارکستر و با آواز نمناک ناصر مسعودی همراه شده بود. استفاده به‌جا از فلوت، ارکستر زهی، تیمپانی و کر که در تنظيم این قطعه به‌کار رفته بود، نشان از جو قوی و بيان محکم ميرزمانی می داد.

حنانه

موسيقی کوچک جنگلی به جز ملودی تيتراژ پايانی تماما ساخته ميرزمانی بود که فضايی مرطوب و مه‌آلود را با ارکست رزهی ايجاد کرده بود و آهنگساز هوشمندانه در قسمت‌هايی فضای موسيقی را (با اين‌که با ارکستر غربی اجرا می‌شد) کاملا هم‌صدا با تاريخ ماجرا هدايت می‌کرد. این موسيقی به خوبی روايتگر مبارزی تنها است که به دشمنش رحم کرده، به او شليک نمی‌کند که البته توسط دوستش کشته می‌شود! موسيقی کوچک جنگلی يک آهنگ حماسی همراه با مويه است برای آزادمرد گيلان …

در قسمتهايی از موسيقی اين سريال از سازهای ايرانی هم بهره‌گيری شده بود که مخصوصا در تم «دکتر حشمت» نمودی ویژه داشت. اين اثر به صورت کاست سال‌ها پيش منتشر شد ولی متاسفانه تجديد چاپ نشد. اين لالايی در تيتراژ سريال با همراهی نی و با آواز تورج زاهدی هم اجرا شد، ولی از لحاظ تکنيکی و حسی با اجرای ناصر مسعودی فاصله داشت.

میرزا کوچک خان را با صدای ناصر مسعودی بشنوید.

لالايی ديگری که به آن می پردازيم يک لالايی محلی نيست! ولی به قدری آواز زيبا و معصومی دارد که شنونده‌گان گیلانی هم احساس می‌کنند ترانه‌ای قديمی و محلی می‌شنوند! اين اثر بديع ساخته هنرمند بزرگ موسيقی ايران مرتضی حنانه است.

حنانه آثار زيادی در اين حال و هوا و در اين دستگاه (شور و دشتی تامپره که حنانه استاد مسلم آن بود) تصنيف کرده. «الاتی‌تی» شعری لالايی‌گونه دارد که از زبان مادری است به فرزند، مثل تمام لالايی‌ها! ولی به قدری عميق و تفکربرانگیز که گويی حنانه با آن موسيقی معصوم «نقش جاودانه‌گی خود را کشيده…» (هنگام شنيدن کادانس پايانی «بوی جوی موليان» از خالقی هم همين جَو احساس می شود!)

الاتی‌تی را با صدای ناصر مسعودی بشنوید.

در این اثر استفاده مطبوع حنانه از آکوردهای نامطبوع (با ديد کلاسيک غربی!) که خود استفاده از اين آکوردها را برای موسيقی چندصدايی ايرانی مناسب می‌ديد به طرز مشخصی خودنمايی می‌کند، هم‌چنين همراهی پيانو با ارکستر (که يکی از نشانه‌های سبک حنانه است و همواره در آثار حنانه نقشی کليدی دارد) به زيبايی قطعه افزوده…

مدلاسيون بی نظير حنانه در اين قطعه استادی حنانه را روی گام‌های ايرانی بار ديگر اثبات می‌کند و درک او را از موسيقی روايی به نمايش می‌گذارد. «الاتی تی» در CD به نام «آثار مرتضی حنانه» توسط انشارات ماهور منتشر شده است. (نوشتن اين مقاله ماجرايی هم داشت که در پايان اين نوشته شرح آن آمده)

از سال‌ها پيش، قطعه‌ای را به خاطر داشتم که تيتراژ سريال کوچک جنگلی بود. اين قطعه یک تصنيف بود که به شکل لالايی، از قديم توسط مادران گيلان خوانده می‌شد و در اين سريال به طرز باشکوه و زيبايی توسط سيد محمد ميرزمانی برای ارکستر تنظيم شده بود که با خواننده‌گی ناصر مسعودی مردم را شيفته خود کرده بود… چند ماه قبل از دوستی که در شمال زندگی می‌کرد خواستم که اين اثر را همراه با لالايی حنانه برای من بيابد که متاسفانه چند هفته بعد خبر فوت دوست شمالی‌ام را شنيدم! فردای آن روز به دعوت يکی از دوستانم (در گروپ سه تار در ياهو) قرار بود کنسرتی به صورت آن‌لاين اجرا کنم و به ياد دوست هنرمندمان قطعاتی بنوازيم… یکی از دوستان همکارم هم ماجرای کنسرت آن‌لاين و دلیل يادبود را از من پرسيد و قول داد اين برنامه را گوش کند که باز با تاسف، اجرای این برنامه مصادف شد با فوت دوست همکارم در اثر تصادف! پس از مدتی اين دو اثر زيبا به دستم رسيد و قصد داشتم در مقاله‌ای در مورد اين دو آواز حزن‌انگيز که هر دو در دشتی (که آواز متداول مادران شمالی است) بنويسم که باز مصادف شد با فوت مادر همان دوستم! این نوشته را تقديم می‌کنم به اين سه عزيز.

منبع: HarmonyTalk

© 2025 ورگ

Theme by Anders NorenUp ↑