«یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، میبینه زنش لخت روی تخت خوابیده…»
«یه روز یه رشتی در کمد را باز میکنه، میبینه حسن آقا…»
چه چیزی درباره لطیفههای رشتی خندهآور است؟
پژوهش درباره دلیل خندهدار بودن یک مطلب میدانهای گوناگون روانشناسی، جامعهشناسی، زبانشناسی، فلسفه، ادبیات و حتی علوم کامپیوتری را در بر میگیرد. براساس این پژوهشها، به طور خلاصه میتوان گفت که آنچه مطلب یا لطیفهای را برای ما خندهدار میسازد یا حماقت کاراکتر لطیفه است، یا اینکه وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعهپذیری و شناخت ما تناقض دارد. بدین ترتیب که تربیت اجتماعی ما یک سری انتظارات عمومی در ما ایجاد کرده که همه ما بر سر آنها اتفاق نظر داریم. این تربیت اجتماعی بر اساس فرهنگ و سنت و عرف و مذهب و روابط اجتماعیست که توسط همه ما به خوبی شناخته شده است و افزون برآن، توسط همه ما پذیرفته شده است. زمینهی بیان یک لطیفه همین است که همه ما به پیش زمینهی آن آگاهی داشته و این انتظارات عمومی را خیلی دقیق شناخته و پذیرفتهایم. بیان لطیفه در حقیقت بیان یک کنش یا واکنش ناهمخوان یا متناقض با این مجموعه از انتظارات عمومی ماست.
هنگامی که ماجرایی تعریف میشود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار میکند، ما آن را بانمک و خنده دار مییابیم.
بر این مبنا، میتوان دید که در هر لطیفه خنده داری یک لایه پنهان فرهنگی وجود دارد که ناگفته میماند زیرا که نیازی به بیان آن نیست و فقط کنش یا واکنش ناهمخوان و متناقض با آن است که در لطیفه بیان میشود. این لایه پنهان و ناگفته همان فرهنگی است که همه ما با آن کاملا آشنا هستیم و آن را به خوبی میشناسیم و در بطن این فرهنگ کاملا شناخته شده و پذیرفته شده ی ماست که میتوانیم مسخره بودن و یا خنده آور بودن وضعیتی را که با آن ناهمخوان است، تشخیص دهیم و همه با هم بدان بخندیم.
به بیان ساده، لطیفهها به گونهای آینهی فرهنگ ما هستند و ما میتوانیم فرهنگ خود و انتظارات اجتماعی خویش را در آنها بیابیم.
حال بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفههای رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفههای رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتیست که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفهی رشتی را برای ما خندهدار میسازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک این است که مرد رشتی هالوست و متوجه نمیشود که مرد دیگری با زنش خوابیده، و ما به حماقت او میخندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه میخندیم.
حالت دو این است که مرد رشتی متوجه این رابطهی جنسی میشود، اما واکنشی از خود نشان نمیدهد و به سادگی از کنار آن میگذرد. یعنی وضعیت تعریفشده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعهپذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خندهدار میآید.
حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیقتر به دلیل خندهدار بودن جوکهای رشتی بیاندازیم. هدف این است که ببینیم که تربیت و جامعهپذیری و شناخت ما چگونه است که واکنش مرد رشتی در تناقض با آن قرار میگیرد و ما را به خنده میاندازد.
مگر نه اینکه انتظار داریم هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش میبیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده میاندازد!
در فرهنگ ما، ناموس و غیرت متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاریست. ارزش نهادن به ناموس و غیرت یک پیشزمینهی تربیتی و شناختی به ما میدهد که بر اساس آن است که جوک رشتی بانمک میشود.
اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد میدانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خندهدار بودن جوک رشتی این است که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفادهی مرد میدانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز میکند و کنار او میخوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوکهای رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او میآید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار میگیرد. زن رشتی در همهی این لطیفهها فقط «ناموس» مرد رشتیست! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمیدهد، پس هر مردی میتواند به زنش دستدرازی کند.
دوم اینکه مرد باید «غیرت» داشته باشد، یعنی اینکه از «ناموس» خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد و خون بریزد! دلیل اصلی بانمک بودن جوک رشتی همین تناقض آشکاریست که بین انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی و واکنش بدون خشونت مرد رشتی وجود دارد. به بیان ساده، اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد میشود، برای ما به شدت خندهدار است.
آخرین جوک رشتی را که شنیدهاید به خاطر بیاورید و به جای «مرد رشتی» یک «مرد سوئدی» را در آن قرار دهید. آیا باز هم بانمک و خندهدار است؟ طبیعیست که از مرد سوئدی انتظار نمیرود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است. خونسردی و عدم واکنش خشونتبار او با انتظارات فرهنگی ما از او تناقضی ندارد. انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی فقط در چارچوب فرهنگی خود ما و برای مرد ایرانی مصداق دارد.
این وضعیت رقتبار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی میپردازیم که چرا دست به سنگسار میزند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرتپرستی خودمان میپردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.
برای اینکه عمق این وضعیت رقتبار روشنتر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتلهای ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد را در اینجا نقل کنم.
«شیدا زن ۱۶ ساله مریوانی که یک کودک ۲ ساله نیز داشت… در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از ۲۹ سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانوادهای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانوادهی آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر ۱۴ ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر ۱۷ سالهای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مرد ۴۶ سالهای همسر صیغهای و نوجوانش را که ۱۵ سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر ۱۵ سالهاش را به دلیل اینکه فکر میکرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند ۷ سالهاش را برید.
زهرا دختر ۷ ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدریاش میرود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار میگیرد. پدر به زهرای ۷ ساله شک میکند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز داییاش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته میشود.»
پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان میدهد، مردهایی که سر دختر ۷ ساله، خواهر ۱۷ ساله و زن ۱۵ ساله خود را میبرند، مردهایی که هیچکدام «مرد رشتی» نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع میکنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خندهدار نیست!
ولی آیا واقعا این طور است؟ آیا ماجرای قتلهای ناموسی گریهآور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری میبیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوکهای رشتی میخندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفتهایم؟
آیا نباید از خود بپرسیم که نقش ما در رواج فرهنگ خشونت ناموسی چیست؟
آیا بهتر نیست آرزو کنیم که تناقض میان فرهنگ آشنا و پذیرفته شده ما و واکنش «مرد رشتی»، به نفع «مرد رشتی» از میان برود و همه مردهای ایرانی همانند «مرد رشتی» خونسرد و بی«غیرت» باشند تا هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟
دیدگاهها
30 پاسخ به “درباره نقش ما در ترویج خشونت ناموسی: چرا به جوک رشتی میخندیم؟”
[…] […]
کمتر پیش آمده با متنی روبه رو شوم و کلمه به کلمه و جمله به جمله با خودم بگویم:نه! شبکه یِ استدلالی ضعیف متن، و نتیجه گیری مغالطه آمیزِ نویسنده از مثال های نقل شده از کتابِ “فاجعه خاموش”، برای شخص من از هر جوکی خنده دار تر بود
در پاسخ به سعید صلحجو:
کاش کمی بیشتر درباره ضعف شبکهی استدلالی متن و چند و چون مغالطه در نتیجهگیری توضیح میدادی.
شروع بسیار خوبی داشت و گرچه با برخی بخشها مشکل داشتم ولی محتوای کلی کار بسیار مناسب بود. مرد رشتی همواره به وقتش با غیرت ترین این سرزمین است. ولی به وقتش… اینکه مرد رشتی به انسانیت زن احترام می گذارد حمل بر بی غیرتی او نیست. فطرت و آفرینش هیچ مردی خیانت شریک و یارش را نمی پذیرد. ولی اطمینان چیزی است که یک مرد رشتی به شریک زندگیش دارد و او را به چشم یک انسان آزاد می بیند.
هدف نویسنده مطلب قابل تقدیره ولی چند مورد به نظرم درست عنوان نشده، البته این فقط نظر شخصی منه: اینکه در کل به نظر میرسه نویسنده مُهر تاییدی زده به بی تفاوتی “مرد رشتی” در برابر حتک ناموسش و بالا بودن فرهنگ رو الزاما مساوی دونسته با اینکه هیچ نوع واکنشی در برابر این جور مسائل انجام نشه، در حالی که به نظر من مردها و حتی زنهای در کل گیلان از لحاظ عشق به خانواده و اونچه که من بهش تعصب مثبت میگم (یعنی تعصب همراه با عقل) از متوسط کشور ایران خیلی خیلی بالاتر قرار میگیرن و این چیزییه که تاریخ هم گواهی میده و هر کسی اگر یه مدت در شهرهای گیلان زندگی کنی چند و چون کار دستش میاد.
دوم اینکه نویسنده واکنش مردم در اروپا رو تقریبا مساوی صفر دونسته در حالی که توی اروپا هم اگر مرد و زنی به هم علاقمند باشن و هر کدوم خیانتی کنه اگرچه کار به “خون ریزی” نمیکشه ولی به احتمال زیاد و در اکثر موارد به جدایی و طلاق میکشه، منظورم اینه چیزی به نام “وفاداری” تو نهاد همه ی انسانها مقدسه اگرچه نمود بیرونی متنوع داره، مهم اینه شعور و اونچه که در کل بهش این روزا فرهنگ میگیم انقدر بالا باشه که واکنش، منطقی بروز کنه نه افراطی و بدون توجه به عواقب ماجرا. اینکه چرا کاراکتر “مرد رشتی” به جُک ها راه پیدا کرده جای بسی تامل داره، میتونم به طور ساده یه عامل رو عنوان کنم: وقتی “تلویزیون” داره توی اکثر فیلمهاش از “مرد رشتی” به عنوان سرایدار، خدمتکار، آدم آبزیرکا، هالو و… استفاده میکنه و حتی متاسفانه این موضوع به صدا و سیمای استان خودمون هم بعضا کشیده میشه، خب چه تصوری توی ذهن ملت نقش میبنده، یا شما در مورد اقوام لُر به کارکترهایی که توی انیمیشن “بابا برقی” نشون میدن نگاه کنید! اینها همه در ضمیر ناخودآگاه ما تصویر سازی میکنه.
دروددراین نوشته قتل های ناموسی اشاره شده است متاسفانه این خشونت ها تنها در کشورمان دیده نمی شود بلکه در بخش هایی از آسیا و آفریقا کماکان رواج دارد . اما نقطه اشتراک این کشورهایی در رخ دادن چنین خشونت هایی در چیست؟ شاید علت را بتوان در عدم وجود ظرفیت فرهنگی یک جامعه و پایمال شدن حقوق زن و به طور خلاصه نگاه ابزاری به آن جستجو کرد که البته نباید از نقش مذهب به عنوان عاملی برای دامن زدن به این موضوع غافل شد . شوربختانه در شمال کشور برخلاف جنوب آن، از سالهای دور تاکنون نگاه به زن نگاهی معقولانه بوده و حال این نگاه روبرو می شود با نگاه جامعه ای که با آن مغایر است و جامعه به دنبال راهی برای مقابله با آن بر می آید از آنجا که جوک ها گستردگی خاصی در اجتماع دارند و عمدتا به عنوان تفریح اجتماعی تلقی می شوند پس در این مقوله نقشی را در ویران کردن و زیرسوال بردن فرهنگ یک قوم ایفا می کنند و میتوان اینگونه نتیجه گرفت که جامعه برای مقابله با آن رفتار معقولانه ابزار هوشمندانه و کاربردی تری به نام جوک را برمی گزیند.
من وضعیت رشت را نمیدانم. اما اینرا میدانم که در انزلی “حداقل” عکس العمل مرد “طلاق ” است نه “بی تفاوتی”.
سلام و خسته نباشید
این مطلب هم خوب بود و هم بد
اول خوبش را بگم که خشونت و نا عقلی بعضی از مردم رو بیان کرد که ناشی از جهل اونهاست و متاسفانه غیرت تلقی می شه
بدش این که این جوک بی غیرتی رو مثبت جلوه داده در صورتی که گیلک غیرت عاقلانه داره چطور می شه که گیلکان در مقابل اعراب و یونانیان از خودشان تعصب نشون دادن و او مهاجم ها رو به مذلت نشوندند ولی غیرت نسبت به ناموس ندارند! مگه می شه! البته گیلکان بعضی مواقع از خودشان خونسردی بیش از حد هم نشون می دن مثل عدم ایستادگی شان در مقابل حتک حرمت زبان گیلکی در صدا و سیما و عدم بکار گیری نام دریای کاسپین و همچنین عدم توجه اونها به زبان بومی شان که الان در حال فراموشیه
فارسها حق دارند بگن رشتی ها بی بخارن چون عاقلانه در انقلاب شرکت نکردند و الان بخار تهرانیا روی قیمت اجناس و خیلی مسایل دیگه نشسته ! یه مطلب دیگه اینکه این اقوام مختلف بخصوص تهرانیها که به رشتیها این قدر می گن بی غیرت یه خورده حواسشون به دور و احوال خودشون باشه و مواظب ناموس خودشون باشه چون اینطور که از آمار و شواهد بر میاد در شهرهای خودشون اوضاع جالب نیست و بهتره کلاه خودشون رو خوب بچسبند تا باد نبره.!
همون طور که یه اروپایی فکر می کنه که ایرانی تروریسته و وحشی؛و تا زمانی که نیاد ایران متوجه اندیشه اشتباهش نمیشه. شما غیر رشتی ها هم
تا زمانی که نیاین رشت هیچ وقت متوجه این توهمت نمی شین.
من یه رشتی ام اما من و دیگر همشهریام واژه ای به نام بی غیرتی رو نمی شناسیم.
مطلب خوبي بود اما از لحاظ محتوايي كم داشت. اي كاش تو اين نوشته به وجود غيرت تعصب (از نوع مثبت) مرد گيلك به خانواده و حفظ ارزش هاي زندگي هم اشاره مي شد.
گویند که فارس اصل هستی بادا /
بر قوم بزرگ «گیل» پستی بادا /
ای دیو اگر وطن پرستی این است /
گور پدر وطن پرستی بادا /
سلام به همه دوستان ونگارنده محترم این متن!
اولش بگم که من گیلک هستم!
نکته ای که مهمه اینه: که بعضی از افراد جوک و لطیفه رو فقط بخاطر لبخندش میخونند! ولی بعضی از اونها از روی حقارت و کوچک بودن این جکها رو مطرح میکنند! خیلی اوقات یک آدم بیشعور ممکنه توی اماکن عمومی به شخص محترمی توهین کنند، ولی با هیچ عکس العملی از کسی مواجه شوند. در مقابل تمام کسانی که این هدف رو دارند باید همین عکس العمل را ارایه داد!
و خواهشم از دوستان نگارنده اینه که مطالب با استدلالهای محکمتر و قوی تر رو ارایه کنند!
ممنونم
درود
به نظر من این متن تعصبی نوشته شده,مثل همه ی جهان سومیا. من جامعه شناس نیستم ولی مطمئن هستم این متن ریشه ی علمی نداره بلکه از احساسات یک فرد ناشی شده.البته کاملا بهش حق میدم چون کاملا درکش میکنم.من خودم رشتی هستم و 20سال از 26سال عمرم رو تو تهران گذروندم پس خیلی خوب نارضایتیش رو درک میکنم.
ولی میخوام اینو بگم که برادر نویسنده ی من شما اگه تو همین نظرهای متنت نگاه کنی میبینی که یه انزلیچی خودشو سوای رشتیا میدونه و میگه تو انزلی خلاف رشت همه با غیرتن .در حالیکه فاصله ی این دو تا شهر 20دقیقه س.
پس اشکال از عقب موندگی خودمونه که بدترین صفت یک جامعه ی تعصبی مثل ایران رو میتونیم به یک قوم نسبت بدیم.و تا موقعیکه این گذار فرهنگی که برای هر بشری اجتناب ناپذیره,به پایانش نرسه این مسائل وجود داره.تاریخ گواه این موضوع هست.به قول فروید “تاریخ در هر بشری تکرار میشه”
و در آخر میتونم با این مثال به زخمت مرحم بزارم:اگه از یک ایرانی بپرسی دوس داری ترک باشی یا رشتی؟ صد در صد میگه ترک.پس از دیدگاه اون که یه ایرانیه با تعصبه خر بودن بهتر از یه آدم بی غیرت بودنه.
یه کم فک کنیم.اگه این اصل رو یه معیار واسه شناختن طرف مقابلمون بدونیم چقدر تو ارتباطاتمون جلو میافتیم..! یعنی با یه پرسش: “نظرت راجع به رشتیا چیه؟” یا “نظرت راجع به ترکا چیه؟”
دوست عزیز، مجتبی؛
یک: دلیلی برای تعصبی بودن این نوشته نیاوردید.
دو: یعنی چی «مثل همهی جهان سومیها»؟ یعنی همه جهان سومیها متنهاشان را تعصبی مینویسند؟ یا همهی جهان سومیها تعصبی هستند؟ این حکم کلی با پیشوند «همه» از شما که ادعای علمی بودن و بیتعصب بودن دارید عجیب است!
سه: ریشهی علمی داشتن یا نداشتن یک متن را چهطور میتوان اثبات کرد؟ برای این قضیه هم که این متن ریشهی علمی ندارد دلیلی نیاوردید.
چهار: آیا برای تشخیص ریشهی علمی داشتن این متن باید «جامعهشناس» بود؟
پنج: بر فرض پاسخ مثبت به پرسش قبلی، شما که میگویید جامعهشناس نیستید پس چهطور فهمیدید که ریشهی علمی ندارد؟
شش: چه طور به چیزی که تعصبیست و ریشه علمی هم ندارد کاملا حق میدهید؟
هفت: نویسنده این متن یک خانم هستند. آقایی که برادر باشد.
هشت: نویسنده این متن اصلا گیلک نیست یا اگر باشد، از جایگاه یک گیلک آن را ننوشته.
نه: آیا سوال «دوست داری تورک باشی یا رشتی» کمی احمقانه و مضحک نیست؟
ده: باشد. ما کمی فکر میکنیم. در این فرصت شما هم متن را واقعا بخوانید.
رشتی با غیرت بپا خیز. درود و سلام به همه بچه های با صفای رشت و گیلان.
من متولد رشت هستم و بزرگشده تهران ولی هیچ گاه اصالت خود را فراموش نمی کنم و به رشتی بودن خود افتخار می کنم. جوک رشتی از زمان قبل انقلاب که توطئه انگلیسیها بوده توسط سید کریم رواج پیدا کرد و در سینما بوسیله میری که چالوسی بود. در تهران وضع بی غیرتی که افتضاح است .
اگر تمام رشتی ها و گیلانیها با هم متحد شوند به امید خدا در آینده نزدیک با فرهنگسازی بهتر چنین موضوع پیش پا افتاده ای ریش کن خواهد شد. در ضمن از سایت عشق من گیلان دیدن کنید.
http://www.gilanian.zio.ir
سلام.فقط ميخام اينو بگم.نميدونم اين نويسنده كيه اهل كجاست از اين حرفا چه منظوري داره؟فقط يه چيزي.ادم نبايد فك كنه همه مس خودشن كه.اين اقا ميگه اگه بجاي مرد رشتي سوئدي بزاريم بازم خنده داره؟يعني اين كه رشتي اين كارو ميكنه كه خنده داره ولي اگه حالا سوئدي اينكارو كنه خنده دار نيست.اخرشم ميگه بهتره همه ي مرداي ايران مس مرد رشتي بيغيرت باشن.اين مرتيكه خودش داره به ما فوش ميده.نخواستيم پشتيبانيتو عمو.در ضمن اين جوكا سياسته.از كساييم كه بيشتر ميترسن بيشتر تخريبشون ميكنن كه كم كم رام شن.وگرنه گيل و ديلم باشرفترين و با ناموس ترينو با غيرت ترين تو ايرانن
متاسفانه نگارنده بیشتر به جای مخالفت(خواسته یا ناخواسته) مهر تاییدی بر یاوه های رایج در جامعه زده
1)چره همه فارسي كامنت نئنن
2)واقعا” در مقابل ئيشون سيفت ئيسان بي فرهنگه؟
3)آقاي شاهين بين انزلي و رشت فرق نني مو رشتي نيئم و گيل يعني همه جاي گيلان اگه شمه رء تافتيه جدا بافته دونين شيمه موضعه مشخصا كونين ئمونم بودونيم
4)لوطف بكونيد بجاي تشريح راه كار هديد.
برخورده توند بهترين راه ئيسه به هر قيمتي…
اگه همسر يا خواهر مورد تجاوز قرار گيرد فردى به او دست درازى كرده و ما بايد با مراجعه به مراجع قانونى مرد را مجازات كنيم نه زن يا دختر بيچاره را .( اما در ايران از ترس آبرو كسى اين كار را نميكند ) . اما اگر زنا با اختيار زن صورت گرفته باشد بايد هم مرد و هم زن زناكار مجازات شوند كه آن هم بايد از سوى مراجع قانونى وقضايى باشد نه خود فرد همسر و مرد را بكشد . البته مشكلاتى عصبى نيز براى انسان پيش مى آيد اما زنهار مگذارد اين مسايل روى وى تأثيرات بدى بگزارد كه باعث كارى شود كه از انجام آن پشيمان شود .
مشکل ما رشتی ها بعضی اوقات اینه که یه گیلانی جلوی دوستان غیر گیلانی اش جک رشتی می گه!!!!
درضمن بقول نویسنده چون رشتی ها عادت ندارند برای مسائل ناموسی ناموس خودش رو سر ببره یا با چاقو بزنه تیکه تیکه اش کنه برای غیر گیلانی ها تعجب بر انگیز باشه .
بعضی جاهای ایران بزور زن را تصاحب می کنن و یا بزور باعث ازدواج اش با کسی دیگر می شن و بدون در نظر گرفتن عشق انتظار دارند تا زن هم نهایت عشق ورزی و داشته باشه و گرنه سر بریدن و انتقام و سنگسارو…
البته خاک برسر کسی که برای آبروی خودش دخترش رو بقتل می رسونه که همه بگن ماشاا… غیرت!!! اما داداش ما رشتی ها خانواده دوست هستیم و زن هامون هم باوفا هستند قسم می خورم که در یک شهر مذهبی تو اصفهان که دانشجو بودم خیلی از دانشجوها با زن های شوهر دار ارتباط داشتند همه جا بدو خوب پیدا میشه
“گویند که فارس اصل هستی بادا /
بر قوم بزرگ «گیل» پستی بادا /
ای دیو اگر وطن پرستی این است /
گور پدر وطن پرستی بادا /
”
تو با اين نوع نژاد پرستي ات چه فرقي با جوك سازان داري. واقعاً بعضي رفتارها خجالت و شرم داره.
رشتی بی غیرت نیست
مگه میرزا کوچک خان بی غیرت بود ؟ دوستان بهتره با این جوک سازی ها مبارزه شه راستش خیلی وقت بود رواج داشت اما الان دیگه جک های رشتی کم می بینم اما هر سایتی رو تا به حال باهاش بر خورد کردم دستور هکشو از وزارت خانه گرفتم و از این به بعد هم همین خواهد بود جک هایی که خلاف شعونات اسلامی و غیرت رشتی رو میذاره زیر پا باید با نوسندش بر خورد کرد
با سلام.من اهل دزفول هستم.دیدم که دوتا از مثالها از شهر من بود.درسته خیلی از مردهای ما تعصب بی جا و بیش از حد دارن و خیلی وقتها پیش اومده که فاجعه پوجود اومده و حتا جنگهای طایفه ای رخ داده اما این دلیل نمیشه که ما از اون ور بوم بیوفتیم همین طور که تعصب بیش از حد خوب نیست بی غیرتی و در اصل بی احساس بودن هم خوب نیست.زن ملک شخصی مرد نیست تا روی اون حکومت کنه ولی اگر کسی قلبا به کسی علاقه داره البته تعهدی هم در بین باشه ایا درسته اجازه بده هر کی از راه رسید به عشقش دست درازی کنه.؟
هممون ایرانی هستیم ولی نمیدونم چرا به هم وطن خود احترام نمیزاریم – من خودم بدم میاد از جوک قومیتی – هر کی میره جایی ، از یکی خوشش نمیاد ، قومیتش رو فحش میده و توهین میکنه
متاسفانه نویسنده ی بسیار مبتدی این مقاله به جای مخالفت با بی غیرتی ای نقوم اومده مهر تاییدی زده تا برای همه مشخص شه
.
.
. متاسفم .
من خواهش میکنم ازتون
و واقعا از صمیم قلب تقاضای حذف این مطلب رو دارم
با تشکر فراوان
این همه زیبایی های این سایتو با این مقاله به هدر ندید
ه روز یه ترکه ….
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو..
یه روز یه رشتیه.. .
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد …
یه روز یه لره بود…
اسمش آریو برزن بود
ساده زیست ، عدالت پرور بود با سپاه رم جنگید….
یه روز ما همه با هم بودیم.. ،ترک و رشتی و لر و اصفهانی و … ! تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند .. ؛
بنده سال ها در جنوب، غرب و درسالهای گذشته نیزدر گیلان و شهر رشت زندگی کردم – بخاطر شغلم با اقشارمختلف سروکار دارم، جوک های رایج درخصوص لرها، اصفهانیها ، هموطنان آذری و عربها به هیجوجه بااداب و رسوم آنان تناسب ندارد، مردم رشت نیز ازنظر تدین، توجه به امورخانواده، کار وتلاش وسرزندگی مردم و رعایت حجاب وعفت کمتراز کلان شهرهایی مانندشیراز و اصفهان و کرج ندارد- برای شاد بودن و خندیدن روش ها و فرصت های فراوانی وجود دارد. بنظر تان در کشورهای پیشرفته غربی به اقوام توهین می کنند؟ آیا توهین به اقوام نشانه بی فرهنگی نیست؟
هنوز دوریالی خیلی ها نیوفتاده که این جک ها بعد از تاسیس جمهوری گیلان به دست میرزا کوچک خان از سمت رضاخان و بعد در زمان ممد رضا شاه تقویت و تبلیغ شد تا ترور شخصیت کنند رشتی ها و گیلک ها رو !؟ نیازی به پیچ خوردن نیست به راحتی هر عاقلی می فهمه اینو نیاز به این امه مقالات ام نیست …
با سلام
موضوع اصلی که این خانم تو مقاله اش دنبال میکرد؛ قتل ناموسی بود ولی نمیدونم چرا برای پرداختن به اون از موضوع جک رشتی استفاده کرده؟
ایشون در هیچ جای مقاله اش نمیگه که مطالبی که توی باصطلاح جکهای رشتی عنوان میشه در عالم واقع صحت نداره و غیر واقع هست. ایشون برای صحبت در مورد تعصبات غلط و قتلهای ناموسی خیلی علمی تر میتونستن مسئله رو ریشه یابی کنن و در مورد رذالت اون قلم فرسایی کنن. و هیچ توجه ای ندارن که این موضوع چقدر برای ما گیلک ها مهم و منزجر کننده است که یک سری آدم های بی فرهنگ و بی شعور و واقعا” بی غیرت در مورد یک رشتی و گیلانی جک های باصطلاح رشتی تغریف کنن. توصیه میکنم که حتما” ایشون از همه گیلانیها عذرخواهی کنند. و از شما هم خواهش میکنم این مقاله سبک رو حذف کنید.
با تشکر
متن، خوب شروع شد و خوب هم ادامه داشت ولی پایانش اصلا قابل قبول نیست. یعنی چی که دیگران هم مثل مردان رشتی به تفاوت و بی غیرت باشن؟ من با میدان دادن به زنان و حضور اونها در جامعه مشکل ندارم. اما تعصب و غیرت یک مرد نسبت به ناموسش چیز بدی نیست که خانم وحدتی دست به انکارش زده!!! خانم وحدتی غیرت یک مرد نسبت به خانواده را به اشتباه رو در روی آزادی زنان در جامعه قرارداده!!! آیا زنها می تونن نسبت به خیانت شوهرشون بی تفاوت و بی غیرت باشن که ما برای مردها هم همون نسخه رو می پیچیم؟