تاراج آیندهٔ حیات وحش گیلان؛ به بهانهٔ روز جهانی حیات وحش و انتقال دو گوزن زرد باقی‌مانده در گیلان به استان البرز

توسط

در

مارال گیلان

خبرگزاری جمهوری اسلامی، روز سه‌شنبه ۱۱ بهمن، از قول شهروز قلی‌نژاد رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهرستان آستارا خبر داد که به دنبال ناموفق بودن اجرای طرح تکثیر در اسارت گوزن زرد در سایت طبیعت‌گردی پناهگاه حیات وحش لوندویل، دو رأس گوزن زرد ایرانی که در این پناهگاه باقی مانده، به منظور ساماندهی گوزن زرد ایرانی و با هدف پایش مستمر وضعیت سلامتی آنها، به سایت مجتمع تفریحی آموزشی ایثار در استان البرز انتقال داده می‌شوند.
این مقام مسئول، شرایط اقلیمی و محیطی، مناسب نبودن زیستگاه خاص گوزنها، شرایط نامناسب در وضعیت پوشش خاک، گیاه و رطوبت هوا را از جمله دلایل ناموفق بودن این طرح در راستای نگهداری و تکثیر گوزنهای زرد در آستارا برشمرد. در حالی‌که اصغر خودكار رئیس سابق محیط زیست آستارا در اول اردیبهشت ۱۳۸۷ که ۱۱رأس گوزن زرد ايرانی در این منطقه رها شدند، گفته بود: «سلامت آنها نسبت به گوزنهايی كه در زيستگاه كشورهای ديگر به سر می‌برند بيشتر و آستارا نيز مناسب با شرايط اين گونه‌ها است»!

و طبق برنامه می‌بایست این گوزن‌های زرد ایرانی که از گونه‌های در معرض خطر انقراض (EN) کشور محسوب می‌شود، از همان سال ۸۷ زاد و ولد می‌کردند. اما حالا تنها دو راس از گوزنهای باقیمانده نیز از استان خارج و به بهانهٔ پایش مستمر وضعیت سلامتی، به یک هتل در کردان کرج واگذار شده‌اند.
مجتمع تفریحی آموزشی ایثار، از گروه هتلهای کوثر به عنوان یکی از سازمانهای اقتصادی بنیاد شهید و امور ایثارگران است و مشخص نیست، به چه دلیلی، علی‌رغم مخالفتهای انجمنهای محیط زیست سایر استانها با انتقال گوزنهای زرد به این هتل که پیشتر خواهان گوزنهایشان بوده، باز هم گوزنهای زرد گیلان را به آنجا منتقل کرده‌اند؟ و مشخص نیست که بر اساس چه قانونی و تحت چه شرایطی این انتقال انجام می‌گیرد؟

رئیس اداره‌ٔ محیط زیست شهرستان کرج در بهمن ماه جاری به خبرگزاری ایسنا گفت: مسئولان مجتمع تفریحی ایثار از حدود چهارماه پیش به دنبال دریافت مجوز برای انتقال تعدادی گوزن زرد به محوطهٔ این مجتمع هستند. و با وجود این‌که صدور این مجوز با مخالف برخی حامیان محیط زیست شهرستان بجنورد مواجه شده بود، وی این مخالفت‌ها را فاقد پایه و اساس منطقی دانست و چندی پیش مجوز انتقال این گوزنها از پارک پردیسان بجنورد به این مجتمع صادر شد.

چنان که ادعا شده در مجتمع تفریحی ایثار از سالهای پیش گونه‌های مختلف جانوری نگهداری می‌شوند، و از سخنان رئیس ادارهٔ محیط زیست شهرستان کرج چنین بر می‌آید که در خلا قانونی موجود دربارهٔ حیات وحش تصمیم گیری برای انتقال گونه‌های جانوری از سوی سازمان محیط زیست کشور انجام می‌گیرد و ادارات کل استانها در این خصوص دخالتی ندارند و صرفاً به عنوان مشاور عمل می‌کنند.

در حالی‌که اصل‏ چهل و هشتم قانون اساسی اذعان دارد در بهره‏‌برداری‏ از منابع طبیعی‏ و استفاده‏ از درآمدهای‏ ملی‏ در سطح‏ استانها و توزیع فعالیتهای‏ اقتصادی‏ میان‏ استانها و مناطق‏ مختلف‏ کشور، باید تبعیض‏ در کار نباشد، به‏ طوری‏ که‏ هر منطقه‏ فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه‏ و امکانات‏ لازم‏ در دسترس‏ داشته‏ باشد.

همچنین این نوع نقل و انتقالات غیرقانونی و دستبرد به حیات وحش استان که بدون شفافیت مالی انجام می‌شود، به‌نوعی در جهت کالایی کردن منابع طبیعی کشور است که با اصل پنجاه قانون اساسی نیز مغایرت دارد. کالایی‌سازی طبیعت نیز یکی از مهمترین علل بحران کنونی محیط‌ زیست است.

استاندار گیلان، که مدعی نگاه ویژه به مسائل منابع طبیعی و زیست محیطی‌ست و علی‌رغم این‌که سیاستهای دولت یازدهم هنوز در همهٔ قلمروهای محیط‌ زیست به‌تمامی مشخص نشده و دارای ابهام و خلا قانونی فراوانی‌ست – که باعث چنین عملکردی از سوی مدیران ناکارآمدی که پاسخگو هم نیستند، می‌شود – گفته: در طول مسئولیت بنده در گیلان تاکنون طرحهای جدیدی  که منجر به تخریب منابع طبیعی شده مجوز نگرفته‌اند. چرا در قبال مرگ گوزنهای لندویل و انتقال دو گوزن زرد ایرانی به خارج از استان سکوت کرده است؟

رئیس ادارهٔ حفاظت محیط زیست شهرستان آستارا، طرح تکثیر در اسارت گوزن زرد در سایت طبیعت‌گردی پناهگاه حیات وحش لوندویل را ناموفق ارزیابی کرده و بی‌اشاره به حقیقت تلخی که در این زیستگاه طبیعی حیات وحش گیلان در جریان است گفته: تعدادی از این گوزنها طی سالهای اخیر به دلیل کهولت سنی تلف شدند. وقتی زاد و ولدی صورت نگرفته و ۲ رأس از یازده رأس گوزن زرد باقی مانده‌اند، یعنی تعداد ۹ راس تلفات یک گونهٔ در معرض خطر انقراض، طی فقط هفت سال!

اما این همهٔ حقیقت نیست. دلیل اتلاف گوزنهای زرد نه کهولت سن، بلکه دفن زباله‌های شهری و بیمارستانی شهرستان آستارا در این پارک جنگلی حفاظت شده است. کارشناسان حیات وحش معتقدند گوزن‌ها به دلیل کم‌تحرکی، افسردگی شدید و فقدان تغذیهٔ سالم به بیماریهای کشنده مبتلا شده‌اند و از دست رفته‌اند، نه به دلیل کهولت سن.
سازمان محیط زیست گیلان و ریاست محیط زیست آستارا باید پاسخگو باشند که چرا منطقهٔ حفاظت‌شدهٔ لوندویل به محلی برای دفن زباله‌های شهری و بیمارستانی و مکانی برای دست‌اندازی افراد سودجو تبدل شده است؛ به نحوی که از ۹۴۰ هکتار سطح این منطقه، ۳۴۰ هکتار آن توسط ارگانها و برخی افراد تصرف شد و سندهای متعددی هم برای این اراضی ملی صادر شده است.
جدا از این‌که انتقال دو راس گوزن باقی مانده به مرکزی تفریحی، به بهانهٔ نگهداری بهتر از آنان -که هیچ سندی هم مبنی بر کیفیت نگهداری از حیات وحش کشور در هتلهای بنیاد شهید در دسترس نیست- تخریب محیط‌ زیست در پروژه‌های به اصطلاح احیای محیط‌ زیست و به دست بخش‌ خصوصی در گیلان به روالی عادی تبدیل شده. قطع مکرر و غیرقانونی درختان جنگلهای کهنسال هیرکانی برای احداث سد شفارود نمونهٔ دیگری از این رویکرد تخریبی است.

چنانچه اشاره شد، انتقال گوزنهای زرد به خارج از استان، با اهداف تجاری بوده و خلاف قانون است. محمد مالجو (اقتصاددان) می‌نويسد: «اصل پنجاهم قانون اساسی بر ممنوعیت فعالیتهای اقتصادی و غیراقتصادی که با تخریب جبران‌ناپذیر محیط‌ زیست همراه باشند تأکید فراوان می‌گذارد. این اصل اما در تضاد با اصلیترین برنامهٔ اقتصادی دولت یازدهم قرار دارد. چشم امید دولت یازدهم برای برون‌رفت از بحران اقتصادی کنونی به بخش خصوصی معطوف است. فعالان بخش خصوصی فقط در شرایطی برای سرمایه‌گذاری مهیا خواهند بود که چشم‌انداز سودآوری داشته باشند. یکی از شرطهای سودآوری سرمایه‌گذاری‌های فعالان بخش خصوصی نیز دسترسی سهل و ارزان به ظرفیتهای محیط‌ زیست در فعالیتهای اقتصادی است. رویکرد دولت یازدهم به محیط‌ زیست در خدمت تحقق چنین شرطی قرار دارد.»

شاید به همین دلیل است که عملکرد مسئولین استان با وعده‌ها و سخنانشان تفاوت دارد. اما چنین عملکردی بر آینده و زیست مردم در استان تاثیرات مخربی خواهد داشت. و نمی‌شود پشت شعارهای قشنگ و مردم‌فریب پنهان شد و حقیقت را نادیده گرفت و به آیندهٔ جامعه بیتفاوت بود. اتفاقی که برای گوزنهای زرد ایرانی در لوندویل افتاده، به همان شدت، جمعیت شوکا و مرال‌ها که از گونه‌ٔ گوزن اصیل استان گیلان هستند را هم تهدید می‌کند. مرال به عنوان یک گونهٔ مهم در منطقه می‌‌تواند تضمین کنندهٔ بقای جانداران وابسته به خود باشد و چه بسا که حذف گونهٔ مرال می‌‌تواند صدمات جبران‌ناپذیری را بر پیکرهٔ اکوسیستم منطقه وارد آورد. تا جایی که دیگر صدای گوزن‌ها از جنگل‌های گیلان شنیده نمی‌شود.

کنوانسیون منع تجارت جهانی گونه‌های در معرض خطر انقراض (سایتیس) طی نشست عمومی خود در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳، روز سوم ماه مارس (۱۲ یا ۱۳ اسفند در سالهای شمسی) را به عنوان روز جهانی حیات وحش معرفی کرده است. شعار امسال این روز: «آیندهٔ حیات وحش در دستان ماست؛ آیندهٔ فیلها در دستان ماست» است. آیندهٔ گوزنهای گیلان اما در دستان چه کسانی ست؟ هتلداران و بنیادهای اقتصادی یا سازمان محیط‌ زیست و بوروکراسی دولتی که حقیقت را از مردم پنهان کرده است؟

کانون دیدبانان زمین در گزارشی در بهمن ۱۳۸۷ با اشاره به تخلف آشکار سازمان حفاظت محیط زیست از مبانی حفاظتی، پناهگاه حیات وحش لوندویل را اولین قربانی تغییر رویکرد حفاظتی به طبیعت‌گردی شناخته و نوشته است که پناهگاه حیات وحش لوندویل مورد دست‌اندازی‌ها و تجاوزهای بیشماری قرار گرفته است.

اگرچه بنا بر اظهارات رئیس ادارهٔ محیط زیست شهرستان آستارا دو راس گوزن زرد باقی مانده در لوندویل زنده‌گیری و به سایت مجتمع تفریحی آموزشی ایثار در استان البرز انتقال داده می‌شوند، اما هنوز دست‌کم ۱۱ رأس مرال هم – که در عکس ابتدای این مطلب یکی از آنان را که زخمی شده و به امید دریافت غذا از عابران به کنار جاده آمده، می‌بینیم – در محدوده‌ٔ محصور ۶۰ هکتاری در پناهگاه حیات وحش لوندویل آستارا هستند که باید بیش از پیش به آنها توجه و برای نگهداریشان برنامه داشت. حفظ و نگهداری از حیات وحش، جنبهٔ نمایشی ندارد. این مساله از وظایف تصریح شده در قانون است که دولتها موظفند گنجینه‌ٔ ژنتیکی طبیعت را برای نسلهای آینده حفظ کنند. روند پرشتاب خصوصی‌سازی مهارگسیخته‌ای که منجر به کالایی شدن محیط زیست در کشور شده و استاندار گیلان هم بر شتاب بیشتر آن تاکید دارد، باید متوقف شود. انتقال گوزنهای زرد گیلان به مجتمع تفریحی هتلی در کرج، تاراج آیندهٔ حیات وحش استان است. نابودی محیط زیست گیلان، به معنای نابودی جامعه و مردمی‌ست که قرن‌ها با مسالمت و مساوات، به شکل طبیعی با و در آن زیسته‌اند. اتلاف انرژی و منابع در آینده به دلیل چنین رویکردهایی بیشتر خواهد شد و منجر به وضعیت غیرقابل بازگشت و کنترل ناپذیری می‌شود که آیندهٔ جامعه را محرومتر و نابرخوردار از منابع و ظرفیتهای محیط زیست خود می‌کند.

 

عکس از: حبیبه جمشیدی بهمبری

 

کانال تلگرام ورگ
ورگ در توییتر
اشتراک در خبرنامهٔ ورگ (ایمیل)


دیدگاه‌ها

10 پاسخ به “تاراج آیندهٔ حیات وحش گیلان؛ به بهانهٔ روز جهانی حیات وحش و انتقال دو گوزن زرد باقی‌مانده در گیلان به استان البرز”

  1. دوستدار تالش و گیلک

    د آخه آبرار
    تی جانا قوربان

    تی هیکلا قوربان

    گوزن زرد میان رودان در اصل ساکن جنگل های بلوط زاگرسی وگز وپده رودخانه ای خوزستان بوده ودر گیلان مرال وشوکا گونه ای بومی بوده وبه احتمال زیاد در چند صد سال پیش گونه گوزن الک قفقازی در تالش نیز وجود داشته است.

    از نیوزلند تا نروژ از گوزن زرد به عنوان گونه ای زیبا وسازگار با شرایط گوناگون محیطی استفاده کرده ودر جنگل لوندویل هم در صورت مدیریت درست امکان استفاده از این گونه به عنوان جانوری جذاب وبهانه ای برای پاسداشت باقی مانده این جنگل وجود داشت.

    گوزن مرال مهاجم بوده و شوکا رموک وانسان گریز می باشد.

    شما به گونه ای این قضیه را مطرح می فرمایید که گویا گیلان یک کشور مجزا ومستقل می باشد وایران نه به استانها بلکه به کشورهایی متخاصم تقسیم شده است.

    آبرار!

    ایران ایرانستان نیست!

    دلسوزی شما بسیار جای ارج نهادن دارد ولی پیشنهاد می نمایم بیشتر پیگیر دلایل عدم موفقیت ومدیریت ناکارآمد نگهداری گوزن های ساکن لوندویل و زمین خواران ریز ودرشت آن باشید.

    والله من شهسواری و شمای گیلک همگی ایرانی هستیم.

    اگر خودمختاری واحترام به حقوق فرهنگ ها تا این اندازه پسندیده است پس چرا روس ها از داغستان وشهر تاریخی دربند, باب الابواب,دست نکشیده وآنرا به جمهوری آذربایجان وا نمی گذارند؟

    از قدیمبین ساکنان بادکوبه وگیلانبیشتر ارتباط وجود داشته تا جنوب رود ارس.

    در گیلان از قدیم آذربایجانی وارمنی در کنار رشتی وانزلیچی زندگی می کرده اند.

    تجزیه طلبی آخر بدانجا ختم می شود که عده ای زمین خوار مدعی جدایی تالش از گیلان می شوند و در نهایت پانترکان در تقشه های خود سرتاسر گیلان را به خاک موهوم خویش ضمیمه می نمایند.

    تقریبا در هر روستای شهسوار لهجه ای خاص تکلم می شود که این به دلیل کمی رفت وآمد در قرون پیشین بوده است.

    من هم مانند شما نگران از دست رفتن هویت زبان گیلکی هستم.

    ولی برای احیای این زبان نمی توان گیلان را بدل به جمهوری سوسیالیستی سرخ شورایی نمود.

    زبان ها وگویش هایی در هر کشور زنده وپویا می مانند که در وحله نخست در خانه پدر ومادر با کودکان خود تکلم نمایند.

    گیریم که از فردا زبان فارسی در سرتاسر استان گیلان تحریم شد.

    خوب پس با این حساب آیا باید از لهجه ساکنان گرامی رشت به عنوان زبان رسمی سود جست ویا گویش تالشی را برگزید؟

    در عمل به جز اعدام دکتر حشمت وچند اعدامی که به دستور تیمور تاش از بین جنگلیان انجام شد دولت مرکزی دست به نسل کشی های گسترده همچون ترکیه نزد وتنها نیم نگاهی به ساختمان های قدیبمی رشت وانزلی نشان دهنده اهمیت دولت های ایران از 1300 تا 1320 به این بخش از میهنمان می باشد.

    ایران کشوری چون سوریه وعراق نیست که هنوز محلات هر شهر بر پایه نژاد و زبان ومذهب تقسیم بندی شود وآن شود که اکنون می بینیم.

    ایران با وجود تمام دشواری های دوقرن گذشته افغانستان وپاکستان نیست که مرزبندی های آن بر پایه سیاست گذاری های قدرت های بزرگ انجام شده ومردمانی با زبان وفرهنگ نامتجانس در یک محدوده فرضی گرد هم آیند و واژه دولت-ملت در عمل مفهومی نداشته باشد.

    این جنگ حیدری ونعمتی نه برای دلسوزی از دست رفتن میراث فرهنگی بلکه برای در آغوش کشیدن قدرت خانوم به بهای تجزیه ایران بانو دامنگیر شده است.

    بی دلیل بیگانگان را تقصیرکار ندانیم.

    جهل ونا آگاهی همگانی بهانه بدست هوچیان بنام وطنی داده است.

    شی می جانا قوربان

  2. وحید باتر

    بگمان من چرایی بی توجهی به زیست بوم شکننده گیلان (و مازندران و گلستان) از جانب مسئولان و بی تفاوتی شهروندان نسبت به موضوع محیط زیست و آفت هایی که از جانب شهرداری ها و ادارات دولتی و غیره (!) و صد البته افرادی که در جریان خودمانی سازی اقتصاد با برچسب اصل 44 سود های کلان برده اند
    موضوع های در خور تامل است
    ولی در این مورد خاص بهتر است از آنچ داریم نگهداری کنیم و با روش های نوین رصد حیوانات در طبیعت ونه روش های عهد باستان سعی در پایش مناطق و زیستگاهها و مستند کردن حضور پلنگ ، خرس ،مرال، شوکا و پازن شویم و در ارائه آمار به حدس و گمان متوسل نشویم
    منهای آن پول بی زبانی که این وسط برای آوردن گوزن زرد به گیلان هزینه شد و فامیلهای سببی و نسبی آن آقایان محترم(!) که ذینفع شدند و خوردند و زدند و بردند که انصافا” دل آدم درد میگیرد تلاش برای ایجاد زیستگاه برای یک مهمان و معرفی ناقص آن به طبیعت(!) مانند بار کج به مقصد نمیرسد و کار بیهوده ای است.

  3. سلام و درود ورگ گرامی. پیشنهادی داشتم اگه مایل باشید به دوستان ما در پیج گیل مرد gill_mard@ در اینستا گرام بپیوندید.

    1. ج؛
      ممنونم از دعوتت. ولی متاسفانه من توی اینستاگرام نیستم.

  4. باشه ولی حتما خوشتون می اومد.پس اگه امکانش هست کامنت بنده رو حذف کنید نمی خوام امثال دوستدار کذایی اونجا هم مزاحم دوستان بشن.

  5. دوستدار تالش و گیلک

    جالبه عده ای جوان کم مطالعه که به عالم و آدم غیر از خود جزء توهین چیزی عرضه می کنند می شوند عاشق فرهنگ و زبان گیلان بنده می شوم دوستدار کذایی. ج عزیز در اینستا گرام مزاحمت نمی شوم چون کسی این حرف را می زند ” حس من اینه چیزی تا نابودی گیلان نمونده بهترین را جدایی هست گیلان آزاد” نیازی به دشمن نداره. نیازی به برخورد قانونی نداره. شما هر صبحگاه کافی است در آیینه نگاهی به خودت بیاندازی یک آدم می بینی که آرزوی تجزیه کشورش را داره. از غیر خودش متنفره. دوست داره مانند هیتلر نسل کشی راه بیاندازه. من وبلاگهای زیادی توی این چند ساله دیدم. به واقع دارم به این نظر مارتین هایدگر می رسم که دادن آزادی بیان برای بعضی گروهها می تواند خیلی فاجعه بار باشه. یک نمونه کوچکش جان جهادی است. شما چند نفر که من باهاتون خیلی مشکل هم دارم تا 90 درصد حرفهایتان شبیه جان جهادی و هزاران جوانی است که با همین افکار الان در سوریه سر مخالف خود را به راحتی آب خوردن قطع می کنند. اما می دانی چیه ج. اینجا سوریه ، عراق و اکراین نیست. اینه که متاسفانه هم استانی من محکوم به دوست داشتن ایرانی ها ( با همه مشکلات و بدبختی ها و گرفتاری هایشان ) هستی. می دانم. می دانم. هیتلر هم به اذعان خودش خیلی دوست داشت که نکبت جامعه آلمان را فرا بگیرد تا اون سوار بر موج نارضایتی بیاد وسط. پان ترکها یک مقدار موج سواری کردند اما الان تو آذربایجان و باقی مناطق ترک نشین سکه اشان از مد افتاده. اینه که شما هر روز در رشت دوستدار تالش و گیلک زیادی می بینی. حتی در میان خانواده و قوم و خویش ات. هر زمان آیینه را نگاه کنی مرا پشت سرت می بینی که به تمامی نژاد پرستها که فکر کردند هویت گرایی با نژاد پرستی و نفرت افکنی حد و مرزی نداره می خندم. باز هم اسم مرا بیار. چه اینجا. چه در خلوتت. من در خلوت هم با همه اتان هستم آیینه به دست.

  6. @دوستدار…

    برادر شما به شدت بيماری
    یک بیماری روانی که بیش از مخاطبینت، خودت را آزار می دهد.
    به عنوان یک هم وطن از شما درخواست می کنم به درمان خود اقدام کنید. بنده پزشک نیستم اما در حد اندک آگاهی که درباره‌ی روان‌نژندی دارم، با توجه به پیامهایی که اینجا و آنجا می نویسید جنابعالی را مستعد سادیسم می بینم. همچنین شاید دچار نوعی پارافیلیا ذهنی هم باشید که از عوارض سادیسم است.
    به هر حال با کمال ادب و احترام خواهشمندم، نخست به درمان خویش همت گمارید تا بیش از این آبروی انسانیت را نبرید.
    و امیدوارم متوجه باشید که این مختصر را از سر خیرخواهی و به عنوان راهنمایی نوشتم، نه دشمنی و عتاب.
    ارادتمند

  7. دوستدار تالش و گیلک

    @دوستدار بنده آدم پولداری نیستم اما حاضرم خودم و شما به هزینه بنده به یک روان شناس مجرب و مورد تایید دانشگاه مراجعه کنیم تا ببینیم کدامین ما بیمارتریم.
    بنده با ج بحثی کردم. تکرار می کنم کسی که بگوید گیلان آزاد و به سایر هموطنها غربتی بگوید شایسته حضور در فرهنگ نیست حالا اگر سرزنش چنین فردی سادیسم است و همراهی امثال شما با ایشان نشانه سلامت عقل!!! من بحثم را با ایشان تمام کردم اما ظاهراً ایشان که از نظر شما سالم هستند دست بردار نیستند ” باشه ولی حتما خوشتون می اومد.پس اگه امکانش هست کامنت بنده رو حذف کنید نمی خوام امثال دوستدار کذایی اونجا هم مزاحم دوستان بشن”. بنده صلاحیت ندارم حرف ایشان ناشی از مازوخیسم عرض کنم و همراهی شما با ایشان را نشانه ؟ بدانم. !!! البته قوم گرا همه اینطورند پای اشتباه هم می ایستند!! حرفی نیست پیش داور ( روان شناس رویم ) بنده عرضم را بگویم و شما هم ادله بیاورید. البته به تجربه دیدم نه شماها مرد آمدن به دانشگاه جهت اثبات ادعای خویش هستید و نه حاضر آمدن به پیش روان شناس.

  8. دوستدار تالش و گیلک..خخخ واقعا موجود جالبی هستی خوب حدس زدم خواب و آرام نداری .اون پیجم مال بنده نیست و صاحاب داره اصن بیا فوقش میخوای چیکار کنی؟مگه امثال تو اونجا کمن؟؟زیاد رو مخ باشی فوقش یه بلاک میشی والسلام

  9. دوستدار تالش و گیلک

    ج جان اول یک کم آب سرد بخور. غصه نخور. عیب نداره شانس تو همینه مردم ایران نمیشه به جان هم انداخت. باور کن قبل از تو موساد بنده خدا!!! هم شانسش را امتحان کرد. بعد هم خدا وکیلی این را خودت را بخون ” باشه ولی حتما خوشتون می اومد.پس اگه امکانش هست کامنت بنده رو حذف کنید نمی خوام امثال دوستدار کذایی اونجا هم مزاحم دوستان بشن” بنده عرض دیگری جزء لبخند به شما ندارم.