برچسب: اسفندار ما

  • تقویم دیواری ۱۵۹۶ دیلمی

    با زحکت و همکاری کمند صمیمی، گیسو صمیمی و فرزین کارگر عزیز، تقویم دیواری امسال هم آماده و منتشر شد و شما میتونید از همینجا دانلودش کنید و بعد چاپش کنید و بزنید به دیوار یا به دیگران هدیه بدین.

    نکتهٔ جالب تقویم امسال اینه که این دوستان یک فونت جدید سازگار با خط گیلکی هم طراحی کردن که توی این تقویم ازش استفاده شده.

  • فیلم مستند اولین بازبرگزاری جشن نوروزبل: ۱۵۸۰ نؤرۊزبل

    این اولین تجربه‌م در ساخت فیلم بود و البته نه اون زمان و نه حالا این کاره نبودم و نیستم و صرفا از روی ضرورت بود.این فیلم ثبت نخستین اجرای جشن نوروزبل بعد از دهه ها خاموشی و فراموشیه. در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی در قالب یک تیم چهار نفره (امین حسن پور، نیما فرید مجتهدی، حجت بابائی روشندل و مهدی محمدی) به روستای ملکوت از توابع املش رفتیم و با همکاری و همفکری مردم روستا این جشن رو دوباره احیا کردیم.

    بعد از ۱۶ سال بالاخره این فیلم رو میذارم اینجا که ببینید. (متاسفانه چون یوتوب سانسوره، برای دیدن فیلم باید از ابزار فیلترشکن استفاده کنید)

    گزارش مفصل این نوروزبل رو میتونید در اینجا بخونید.

  • چرا بهتره نوروزبل در کوه (جؤرا) برگزار بشه؟


    اين درسته که مردم گیلکی‌زبان چه گیل چه دیلم، چه شهری چه گیلمرد چه کلایی و چه گالش، چه کشاورز چه دامدار چه کارگر و چه کارمند بهرحال گیلک هستن و وارث فرهنگ باستانی مشترک و این هم درسته که تقويم دیلمی میراث مشترک این مردمه و این هم درسته که مردم جلگه (گیلان در گیلکی یعنی مناطق جلگه ای) هم حق دارن جشن باستانی نوروزبل رو به عنوان داشتهٔ خودشون (داشتهٔ مشترک گیل و دیلم) برگزار کنن و این هم درسته که هرچه این جشن در جاهای بیشتری برگزار بشه، بیشتر احیا و معرفی خواهد شد اما…
    چرا به نظر شخص بنده بهتره این جشن در مناطق کوهستانی برگزار بشه و مردم گیلان (مثل خودم) برای شرکت در این جشن زحمت بکشن و به مناطق کوهستانی (دیلم) تشریف ببرن؟
    چون تاریخ مردم ما تاریخ حرکت و توسعهٔ تمدنی از کوه به جلگه بوده و هرچه در جلگه هست، اصیلترش در اون بالاست و با برگزاری نوروزبل در کوه، پیوند بین مردم پایین و بالا بر اساس تقسيم کار اجتماعی تاریخی و روابط مشخص به کمک این باز برگشتن به کوه برای همه یادآوری میشه؛ چرا که نوروزبل یادآوری اين حقیقته که ریشهٔ ما کجاست و ما دو دنیا و دو قوم متفاوت نیستیم و نوروزبل بهانه‌ای میشه برای اینکه مردم جلگه و مردم کوه دیدار داشته باشن.
    از همه مهمتر درسته با توسعه تمدنی در جلگه، متاسفانه مناطق کوهستانی استان گیلان و مازندران در بن‌بست و انزوا قرار گرفته‌ن اما این انزوا حاصل توسعهٔ ناموزون سرمایه‌داری طی دو قرن اخیره وگرنه مناطق کوهستانی ما زمانی مراکز ارتباطی و تجاری و فرهنگی بودن و نوروزبل بهانه‌ایه برای احیای این مساله و ایجاد ارتباط بیشتر بین این مناطق.
    چه اشکالی داره فرزندان ما سالی یک بار با این آموزه روبرو بشن که ریشه و تاریخشون فقط همون جلگه نیست و ما مردمي هستیم که از بالاترین ارتفاعات البرز تا پست‌ترین باتلاق‌های جلگه رو با کار و زحمت و خلاقیت قابل سکونت کردیم و زبان و فرهنگ خودمون رو پراکندیم؟
    اجازه بدیم در ذهن نسل بعد تصویری واقعی، مادی و تاریخی از مردم خودش داشته باشه و ببینه و تجربه کنه که افرادی در جاهایی متفاوت از اقلیم خودش به زبان مشترک گیلکی حرف میزنن اما با لهجه‌های متفاوت و چه بسا خیلی اصیلتر!
    و چه اشکالی داره که فرزندان ما در کوهستان و کوهپایه هم ببینن که مردم جلگه (گیلؤن) همزبان و هم‌فرهنگ خودشون هستن و اینها تنها نیستن و زادگاهشون ارزشهای تاریخی و اقتصادی داره و میتونه میعادگاه تمام گیلکان گیلکی‌زبان جهان باشه که سالی یک بار به آغوش مادر (البرز) برگردن؟
    مگه غیر از اینه که سرزمین ما هر روز از صبح تا شب با گردش تبخیر آبهای دریا و جلگه و حرکتش طی روز به سمت البرز و عبورش از شش‌های سرزمین ما، یعنی جنگل، خودش رو دم غروب به جؤرا (یلاق) می‌رسونه و این چرخهٔ زندگی‌زا این مجموعه رو در هماهنگی با هم هر روز پیش می‌بره و بازتولید می‌کنه؟ به این دلایل به نظرم بهتره تا جایی که می‌تونیم نوروزبل رو در ارتفاعات برگزار کنیم که توی این گرمای تابستون معنای خودش رو هم داره.

  • از بیه‌پیش تا عاشورپور

    این گفتگو مال چند ماه پیشه که با آروین ایل‌بیگی داشتم و خیلی از گفتنی‌هام رو توی این گفتگو گفته‌م. از شما دعوت میکنم این گفتگو رو ببینید و بشنوید.

    ضمنا اون مایع ظرفشویی پشت سر هم توی فجازی داستان شد. ? فقط در این حد بگم که استیکرم در اومده. این هم از شانس منه که پشت سر اساتید ردیف کتابهای فاخره و پشت سر بنده مایع ظرفشویی. قبل از مصاحبه ظرف می‌شستم چون نوبت ظرفشوری من بود. قرار بین من و همسرم توی خونه اینه که هر کی غذا درست کنه، شستن ظرفهای اون وعده کار دیگریه.

    بگذریم؛ این شما و این پرحرفی شبانهٔ من پیرامون مسائلی که از نظر خودم خیلی مهم هستند.

  • بیس دئقه XXVI

    این بیست و ششمین برنامه از برنامه های رادیو اینترنتی (پادکست) بیس دئقه است که میتونید از اینجا دانلود کنید یا برید به این کانال تلگرامی و اونجا بشنوید یا اگه دوست دارید توی ساندکلاد بشنوید.
    یادتون نره که شنونده های این برنامه فقط به کمک همرسانی و معرفی شما بیشتر خواهد شد.

    توی این برنامه این موزیکها رو خواهید شنید:

    نؤرزبل أمؤندره، آرش ثابت
    بئه پا به پا بشیم، آرش ثابت با همخوانی دیگران (اجرای زنده در نوروزبل ۱۵۸۳، دیلمان)
    کاری از دیزی گیلسپی (Dizzy Gillespie) به نام اول یا کو (Ool Ya Koo)
    کاری از یوهان یوهانسون (Johann Johannsson) به نام The Lord’s Prayer.

  • نؤرۊزبل أمؤندره.

    آرش شفیعي ثابت ه کي شناسنین. ایمسالم یکته آهنگ بۊخؤنده نؤرۊزبل‌ئبه کي این ٚ وؤت دیمه‌مج ٚ شئه. أگه سأب نۊده بي، اي آهنگ ٚ وؤت دیمه‌مج ٚ أولي تجرۊبه ایسسه ؤ نأجه دأنم هیتؤ تترج تازه استعدادؤن گيلکي ادبیات ؤ مۊزیک ٚ فضا تازه واکۊنن. شیمه نؤرۊزبلم مۊبارک بۊبۊن.

    اي آهنگ ه حتما بشین تلگرام ٚ مئن اي کانال ٚ مئن جیرأکشین بشتؤیین ؤ این ٚ شعر ٚ ترجۊمه أ فارسي بۊخؤنین: @gilakimind

  • مذهب در گیلان و مازندران

    این متن سخنرانی علی حاکمی دربارهٔ تاریخ مذهب در گیلان و مازندران باستان خیلی جالبه. گرچه جواب دقیقی نمیده اما چنانکه از یک برخورد علمی انتظار داریم دستکم بر اساس یافته‌ها نشانه‌هایی در توصیف جواب ما میده که تصویر روشنتری از گذشته اعتقادی و فرهنگی جامعهٔ خودمون داشته باشیم.

    این متن رو از اینجا بگیرین و بخونین.

  • اؤجای نوزدهم منتشر شد.

    شمارۀ نوزده ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا، تیر ماه ۱۳۹۷ با تمرکز بر مسائل محیط زیست استان گیلان منتشر شد.
    «خبر بد: گیلان آب ندارد؛ خبر بدتر: اما این بی آبی برای بعضی‌ها نان دارد» نخستین مقالۀ این شماره است که به بحرانی شدن تولید و انباشت زباله در گیلان پرداخته و با بررسی آسیب‌ها، ریشۀ این پدیده را آشکار می‌کند و از آنجا که ادعاهای مبنی بر راه‌اندازی زيرساخت به دليل فساد و نبود ميلي برای حل مشکلات مردم به جايي نمی‌رسد، در پی چاره‌جوئی برای آن پیشنهاد دارد رویکرد و خطاب فعالان محیط زیست و مردم درگیر با این موضوع از حاکمان و بالایي‌ها به سوی ابتکار عمل و قدرت خودشان تغییر کند. (بیشتر…)

  • هشت اصل نوروزبل

    نوروزبل امسال هم مثل یک دههٔ اخیر برگزار شد. این بار در هألي دشت (هلو دشت) املش. در تمام این ده سال، با همهٔ فراز و نشیب‌ها و مشکلاتی که از جاهایی خاص اعمال شد، آتش نوروزی گیلکان خاموش نموند و این باعث افتخار و خوشحالی همهٔ ماست.

    خوشبختانه خبرگزاری‌های بسیاری هم خبر برگزاریش رو پوشش دادند* تا دیگه مثل سالهای اول نیازی به وبلاگ ورگ نباشه؛ پس امسال فقط هشت اصل بسیار مهم دربارهٔ برگزاری این جشن رو یادآوری می‌کنم. اصول هشتگانه‌ای که طی سالها مطالعه دربارهٔ تقویم دیلمی و تلاش برای احیا و برگزاری این جشن بهشون رسیدم.

    steve cutts

    (بیشتر…)

  • بيس دئقه XXIII

    20 deqe

    این بیست و سومین برنامهٔ بیس دئقه (رادیو اینترنتی به زبان گیلکی) با حال و هوای نوروزبل و تابستونه.

    فایلش رو از اینجا دانلود کنید یا از اینجا بشنوید و اگه خوشتون اومد حتما فایلش رو به دست دوستانتون برسونید و هرجا که میتونید منتشرش کنید چون شنوندگان این رادیو فقط به کمک شما بیشتر خواهد شد. (بیشتر…)

  • نؤرۊزبلˇ هديه: نؤرۊزˇ آتش

    نؤروز آتش

    این هم هدیه‌ای دیگه به مناسبت نوروزبل ۱۵۹۰ دیلمی. ترانه‌ای با صدای آرش شفیعی ثابت و برایآتش نوروزی همهٔ ما گیلکان و به همهٔ انسانهایی که در این جشن با ما سهیم هستن؛ مثل دو نفر از دست‌اندرکاران همین آهنگ، منوچهر (گیتار) که اهل اهوازه و داوود (میکس و مستر) که اهل آبادانه. دم بچه‌های خوزستان گرم؛ نوروزبل رو به اونها هم تبریک میگم. (بیشتر…)

  • نؤرۊزبلˇ هديه: مۊ خأنم، زاز (Je veux, Zaz)

    1

    نؤرۊزبل نزديکه، منأني خأنم اي رۊزؤن هيتؤ تترج شمره هديه هأدئم. اي اولئه. يکته آهنگ کي چن ساله اينترنتˇ مئن دس به دس گردنه. اينˇ نؤم ايسه مۊ خأنم (Je veux) ؤ اينˇ خاننده زاز (Zaz).
    اي دفأره ولي گيلکي جيرنيويسˇ همرأ تينين اينه بينين ؤ بشتؤيين ؤ کئف بکۊنين.

    هم تينين اي کليپˇ فايله ائره’ جي جيرأکشين، هم تينين ائره نيگا بکۊنين:

     

     

     

  • مصدق و چای؛ سیاست یک دولت ملی واقعا چه شکلی ست؟

    مصدق در حصر
    مصدق در حصر

     

    توی این سالها که فارغ از دولتی خاص (مهرورز یا امید) سیل واردات به کشور روانه‌ست و منطقهٔ آزاد در بندر انزلی به مثابهٔ شرکتی غول‌آسا با “اقتدار” زمینه رو برای پخش و توزیع این واردات در استان و بین طبقات برخوردار فراهم میکنه و حرکت کشتی‌های باربری بین انزلی و کشورهای حاشیهٔ دریای کاسپین در واقع فقط برای وارد کردن همه چیزه و چه بسیار موارد که خالی حرکت میکنه و پر برمیگرده، اشاره کردن به تنها ملی‌ترین و آزادی‌خواه‌ترین دولتی که طی تاریخ معاصر بر کشورمون حاکم بوده، یعنی دولت محمد مصدق بسیار الهام‌بخشه. (بیشتر…)

  • یک اتفاق خوب برای تئاتر گیلکی

    خرس

    امشب نمایش خرس و خواستگار رو دیدم. دو پرده، نوشتهٔ آنتون چخوف که مریم نژاد به زبان گیلکی ترجمه‌ش کرد و محمدحسن معجونی به روی صحنه برد و حتما اعلانش رو در پیشخوان ورگ دیدید.
    این نمایش بی‌شک اتفاق مهمی در تئاتر گیلکیه. سالها پیش در لاهیجان تئاتری به زبان گیلکی دیده بودم به نام دوخونکا به کارگردانی اردشیر وزیری و بعدتر اگر اشتباه نکنم تنها تجربهٔ نمایشی به زبان گیلکی، اپرای گیلکی بود که پارسال در رشت به روی صحنه رفت (به خوانندگی مصطفی رحیم‌پور). اون اپرا رو ندیدم که درباره‌ش قضاوت کنم و نظر بدم که چه کیفیتی داشت. (بیشتر…)

  • نوروزبل ۱۵۸۹ در راه است؛ ده سال پس از اجرای نخستین مراسم نوروزبل

    از نوروزبل ۱۵۷۹ تاکنون که نوروزبل ۱۵۸۹ در راه است نزدیک به ده سال می‌گذرد. ۱۵ مرداد ۱۳۸۵ را هرگز از یاد نمی‌برم. روزی بود که گیله‌وا و حلقۀ جوانش به مدد اهالی خونگرم روستای «ملکوت» (از روستاهای کوهستانی املش) نخستین مراسم نوروزبل گیلان باستان را بر فراز تپهٔ روستا برگزار کرد و وقتی شعله‌های آتش، شامگاه آن روز در کوهستان برکشید، تمام شادی سال نو بر جان‌ها افتاد. خنده بود که بر لب‌ها نشست؛ آغوش‌ها بود که به روی هم گشوده شد و دوستی و صفا باز به مردم برگشت و این دومین بار در آن سال بود که آیین سال نو به دو شیوه پاس نگه داشته شد. نخست، شادی نوروز ملی ۱۳۸۵ که نوروز مشترک همهٔ ایرانیان است و دو دیگر، شادی نوروزبل ۱۵۷۹ دیلمی (گیلان باستان) که شادی عموم گیلکان و گیلانیان است. گزارش این مراسم را در صفحات ۳۸ و ۳۹ شمارهٔ ۹۰ (شهریور و مهر ۱۳۸۵) خوانده‌اید.

    1582-noruzebal-7
    یک سال بعد، ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ (نوروزبل ۱۵۸۰) سازمان میراث فرهنگی گیلان هم که تولیت میراث فرهنگی و معنوی مردم این استان را برعهده دارد وارد عرصهٔ کار شد و با چاپ پوستری به همکاری گیله‌وا و حلقه‌اش شتافت. فراخوان و تبلیغ گسترده‌تر، از طریق سایت سازمان و برپایی تورهای گردشگری موجب شد تا جمعیت بیشتری در مراسم حضور داشته باشند. شرح آن در صفحات ۲۶ تا ۳۰ شمارهٔ ۹۵ (مرداد و شهریور ۱۳۸۶) درج شده است. (بیشتر…)

  • خط ؤ لت (خط و کیبؤرد)

    توجه: این پست نسخهٔ قدیمی‌تر پیشنهاد نگارشی گیلکی است و برای مطالعهٔ نسخهٔ نهایی و اصلاح‌ شدهٔ آیین نگارش گیلکی، به اینجا بروید.

    بالاخره ماه‌ها تلاش، مشورت، مطالعه و همراهی بسیاری دوستان به نتیجه رسید و  پیشنهادی برای گیلکی‌نویسی به همراه صفحه‌کلید مناسب آن، برای استفاده در سیستم‌های مختلف آماده شد. باید یادآوری کنم که این پروژه تنها یک پیشنهاد به همهٔ گیلکان و اهل قلم گیلک است وگرنه دنیای امروز بسیار گسترده‌تر و بس‌گانه‌تر از آن است که کسی یا گروهی نقش قیم و آقابالاسر دیگران را بازی کند؛ طراحان و کوشندگان این طرح نیز بدون چنین توهمی، بر اساس تجربه‌ای نزدیک به یک دهه در حوزهٔ ادبیات و زبان گیلکی، این پیشنهاد را کارآمد و شدنی و سودمند می‌دانند و همهٔ گیلکان را به همراهی با آن فرا می‌خوانند.

    مستندات این پیشنهاد و صفحه‌کلید مربوطه را به دو زبان گیلکی و فارسی، می‌توانید در این پست ببینید.

    (بیشتر…)

  • خط ؤ کيليدتأخته | خط و صفحه‌کلید

    بالاخره ماه‌ها تلاش، مشورت، مطالعه و همراهی بسیاری دوستان به نتیجه رسید و پیشنهادی برای گیلکی‌نویسی به همراه صفحه‌کلید مناسب آن، برای استفاده در سیستم‌های مختلف آماده شد. باید یادآوری کنم که این پروژه تنها یک پیشنهاد به همهٔ گیلکان و اهل قلم گیلک است وگرنه دنیای امروز بسیار گسترده‌تر و بس‌گانه‌تر از آن است که کسی یا گروهی نقش قیم و آقابالاسر دیگران را بازی کند؛ طراحان و کوشندگان این طرح نیز بدون چنین توهمی، بر اساس تجربه‌ای نزدیک به یک دهه در حوزهٔ ادبیات و زبان گیلکی، این پیشنهاد را کارآمد و شدنی و سودمند می‌دانند و همهٔ گیلکان را به همراهی با آن فرا می‌خوانند.

    مستندات این پیشنهاد و صفحه‌کلید مربوطه را به دو زبان گیلکی و فارسی، می‌توانید در این پست ببینید.

    (بیشتر…)

  • بیسدئقه XIX؛ ویژه‌ی نوروزبل

    [soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/tracks/162119352″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”100%” height=”450″ iframe=”true” /]

  • مأمولی کار

    این متن سخنرانی من است در مراسم یادبود و رونمایی از آثار مأمولی مظفری (محمدولی مظفری) که پنجشنبه، پنجم تیر ماه ۱۳۹۳ در خانه‌ی فرهنگ گیلان برگزار شد و به گمان خودم حرف‌های مهمی‌ست که همه‌ی تلاشگران فرهنگ و ادبیات گیلکی باید به‌ش فکر کنند. چهار کتاب مجموعه آثار مأمولی را در پیشخوان ورگ (۱، ۲، ۳ و ۴) می‌توانید ببینید.

    مأمولی مظفری چره مؤهمه و چره خأ اینˇ کارؤنه خؤندن؟ این همه شائر و نویشتنکس و پژوهشگرˇ مئن کی گیلکی ادبیات و فرهنگˇ مئن فعالیت کأدرن، مأمولی مظفری اهمیت کؤره’؟
    مأمولی شئرؤنˇ مئن، تمثیل دایم تکرار بنه. پیوند بوده خاله، خؤنه’سر، دامؤن و واج‌بومأداز و هوتؤ بگیرین بأین تا کرکˇلنگه منظومه که یکته تاریخه تمثیلˇ همره روایت کأدره که تو ندؤنی کؤره تمثیله و کؤره شائر رئالیستؤنˇ مورسؤن خالی نقل کأدره و کؤره ای تخیله گه تأ پیش برده‌دره.
    مأمولی، دوبیتی قالبه کی گیلکؤنˇ مئن پور طرفدار دأنه خو تمثیلؤنˇ همره جوری جهت دئنه گه دئه خالی او جور دوبیتی نیه گه بجارسرخؤندگی یا عشق‌وعاشقی‌ئبه کفایت بکونه.
    زمین و آسمؤن حتا ستاره/ به‌جای ایمسال أمره خون بواره/ کی گولدؤنه بکأشتیم گول بچینیم/ پیسˇکلاج بیارد دؤنه دماره.
    تمثیل به‌کنار، هرجا گه مأمولی خو شئرؤنˇ مئن رئالیستی پیش شنه، بنه یکته قصه‌گو. جوری أمئبه نقل کؤنه که دئه بخیاله شئر و داستان تویمأبؤ. نوغؤندار و روباری و گالش و کبله‌مم‌صالح، خالی چنته نمونه ایسن ای قصه‌گویی و رئالیسمˇ جی گه اوشؤنˇ مئن مأمولی هم آدمؤن و اوشؤنˇ مئنˇ وضعیت و مناسباته گؤزارش کؤنه و همأنی خو شخصیت‌پردازی و تعلیق و دکش‌واکشˇ همره یکته چیره‌دست نویشتنکسˇ مورسؤن، داستان روایت کأدره. (بیشتر…)

  • هبوط قدرت از کوهستان به جلگه/ بخش سوم و پایانی

    بخش اول و دوم این مقاله را پیشتر خواندید. اکنون سومین بخش آن تقدیم شما می‌شود. با این یادآوری که این مقاله پیش‌تر در چند شماره‌ی پی‌درپی گیله‌وا (۱۲۶، ۱۲۷، ۱۲۸ و ۱۲۹) چاپ شده اما نسخه‌ی وبلاگ ورگ، آخرین و کامل‌ترین نسخه‌ی این مقاله است که می‌خوانید.

     ناصرعظیمی

    تاسیس نهادهای تعلیم وتربیت و سواد آموزی در گیلان شرقی
    پرسش ناگزیر در اینجا این است که نقش جنبش زیدیه در پویش‌های فرهنگی شرق گیلان چه بوده است؟  آیا خواندن و نوشتن در گیلان با جنبش زیدیه ارتباطی داشته است؟  از چه زمانی نوشتن و آموزش آن به صورت نهادی و سیستماتیک در گیلان شکل گرفته است؟  آیا در آغاز،  نوشتن به زبان فارسی بوده است؟  اگر به زبان فارسی نبوده به چه زبانی بوده است؟  تا جایی که نگارنده می‌د‌اند برای نخستین بار است که این پرسش‌ها در تاریخ فرهنگی گیلان طرح شده است.  به عنوان نقطه‌ی عزیمت،  کوشش شده برای پاسخ به این پرسش‌ها و توضیح فروض پیش گفته،  زمینه‌ای جهت بررسی‌های گسترده‌تر فراهم شود.  با این حال تا آن زمان این بررسی فشرده می‌تو‌اند مفید باشد.
    می‌دانیم که در ربع آخر قرن سوم هجری هنوز ایرانیان نوشتن به خط فارسی نوین را به تازگی آن هم در شهرهای بزرگ و حاکم‌نشین در نیمه‌ی شرقی کشور و در میان معدودی از افراد طبقه‌ی حاکم آغاز کرده بودند.  سامانیان به ویژه در این مهم نقشی بزرگ ایفا کردند.  اما چنان که می‌دانیم سامانیان در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر حاکمیت داشتند و ترویج زبان و به ویژه خط فارسی تنها در آن دیار به صورت پراکنده و نخست بیشتر در محافل شعر و ادب و نه حتا دربار این پادشاهان نیمه‌مستقل به کندی رواج می‌یافت. برخی معتقدند که رودکی (۲۴۴-۳۲۹هجری)  اولین شاعر فارسی‌گوی و فارسی‌نویس ایرانی بوده است که به زبان و خط فارسی نوین شعر گفته و نوشته است.  او در سال ۲۴۴ هجری در روستای رودک در کشور تاجیکستان امروزی متولد شد یعنی تنها شش سال قبل از پیروزی زیدیه و قیام پیروزمند آن در طبرستان.  بنابراین در دوره‌ای که ناصر کبیر در سال۲۸۷ هجری در هوسم مستقر شد،  رودکی ۴۳ سال داشت.  بیشتر بررسی‌کنندگان بر آنند که رودکی در چهل ساله‌ی دوم زندگی خود به خلق آثارش روی آورده است و از جمله در مدح  «ماکان کاکی»  (مرگ در ۳۲۹ هجری)  سردار دیلمی نیز شعر سروده است.  به گفته‌ی «ریچارد فرای»  این رودکی بوده که برای نخستین بار در اشعارش به جای استفاده از خط پهلوی از خط فارسی استفاده کرده است (تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه۱۳۶۳،  ص۱۲۷).  حتا پژوهش‌های جدید نشان داده است که فارسی‌نویسی به صورت عام و همه‌گیر تنها از قرن ششم هجری متداول شده است و در این زمینه نقش اسماعیلیان را که همجوار سرزمین گیلان بودند، بسیار پررنگ دیده‌اند.  بنا به همین تحقیق‌ها،  شاهنامه و برخی از نوشته‌های فارسی که پیش از این نوشته شده‌اند نیز تنها صورت نادر  نوشته‌هایی هستند که به خط فارسی نوین تحریر شده ‌اند (کاظم استادی ۱۳۹۱). (بیشتر…)

  • ساخت مستمر (در جریان) در فعل‌های گیلکی

    به طور کلی در زبان گیلکی دو شیوه برای ساختن فعل مستمر وجود دارد. یکی استفاده از ستاک «در» (dər) از مصدری که امروزه دیگر موجود نیست و دیگری سود جستن از نشانه‌ی «کرأ» است.

    (I)
    فرمول کلی استفاده از ستاک «در» برای بیان تداوم و استمرار یک فعل در دو منطقه‌ی شرق و غرب گیلان از این قرار است:
    در گویش مردم غرب سپیدرود، «ستاک فعل متغیر+نشانه‌ی نمود در جریان (ān یا ən)+ستاک dər+شناسه» فرمول اصلی ساخت فعل مستمر است. البته برای منفی کردن آن می‌توان ن منفی را هم به آغاز مصدر افزود.
    در گویش مردم شرق سپیدرود اما، فرمول به صورت «ستاک فعل متغیر+نشانه‌ی نمود در جریان (ə)+ستاک dər+شناسه» عمل می‌کند و باز برای منفی کردن آن هم می‌توان ن منفی را به آغاز ستاک فعل افزود و هم می‌توان ستاک dər را به صورت منفی بیان کرد.

    به عنوان مثال، مصدر «شؤن»، در شرق و غرب سپیدرود به ترتیب به این صورت به استمرار در می‌آید:
    شؤن درم/ شؤن دری/ شؤن دره/ شؤن دریم/ شؤن درید/ شؤن دریدی.
    [منفی: نشؤن درم/ نشؤن دری/ نشؤن دره/ نشؤن دریم/ نشؤن درید/ نشؤن دریدی. یا: شؤن دنئم/ شؤن دنی/ شؤن دنئه/ شؤن دنیم/ شؤن دنید/ شؤن دنیدی.]
    شؤ درم/ شؤ دری/ شؤ دره/ شؤ دریم/ شؤ درین/ شؤ درن.
    [منفی: نشؤ درم/ نشؤ دری/ نشؤ دره/ نشؤ دریم/ نشؤ درین/ نشؤ درن. یا: شؤ دنئم/ شؤ دنی/ شؤ دنئه/ شؤ دنیم/ شؤ دنین/ شؤ دنئن.]
    (بیشتر…)

  • نوشتار ِ کیسوم | Kisum ө xөt

    توضیح بسیار مهم: پس از گذر سالیان از ارائه‌ی این شیوه‌نامه، دیگر موافق لزوم و ضرورت نگارش با حروف لاتین نیستم. دلایل این تغییر روش را در پیشگفتار نظری مقاله‌ام در توضیح شیوهٔ پیشنهادی نوینم برای گیلکی‌نویسی نوشته‌ام که در شمارهٔ دهم نشریهٔ قاف چاپ شده است.
    بعد از این سالهای آزمون و خطا و تجربه دیگر خط لاتینی کیسوم را به شما پیشنهاد نمیکنم و از شما دعوت میکنم که از شیوهٔ نوین گیلکی‌نویسی استفاده کنید که  اولین بار در ۱۵۸۸ دیلمی (یعنی پنج سال پیش) در این پست معرفی شد و خوشبختانه با استقبال خوبی مواجه شد. یکی از دلایل این استقبال (در وبلاگها و کانالها و پیج‌های مختلفی که از این خط استفاده می‌کنند) این واقعیت است که مبنای طراحی این شیوه‌نامه، این سه اصل بود:
    ۱. باید موجب پیوند و درک مابین لهجه‌های مختلف گیلکی در گیلان و مازندران باشد و نه مایهٔ سلطهٔ یک لهجهٔ خاص. پس باید حداقل مخاطب بتواند یک کلمه از لهجه‌ای دیگر را بتواند درست بخواند گرچه معنایش را نداند.
    ۲. در مراحل مختلف در مشورت و همفکری و جمع‌آوری نقدها و نیازها از مناطق مختلف گیلان و مازندران و از میان کسانی بودم که عملا درگیر نوشتن و خواندن به گیلکی یا پژوهش در متون گیلکی بوده‌اند.
    ۳. بدعت‌ها و ابتکارهایی که پیش از ما از سوی گذشتگان پیشنهاد داده شده بود حتی گاهی گرچه خوشمان نیاید اما حفظ کرديم و روی همان رج اول آجرها این دیوار را بالا بردیم. پس برخی علائم و ایده‌ها از گذشته حفظ شده.

    پس از پنج سال به آزمون و کاربرد گذاشتن این خط، با مشورت و جمع‌آوری نظرات و تجربیات و اشکالات این خط تکمیل شد و در اینترنت به دلیل میزان بالای تولیدمحتوا حتی از طرف گوگل هم به عنوان کیبرد گیلکی اندروید به کار گرفته شد. در مقاله‌ای که در شمارهٔ دهم فصل‌نامهٔ قاف (چاپ فومن) چاپ شده، نسخهٔ نهایی و تفصیلی این پیشنهاد را خواهید خواند.

    (این پی‌نوشت در تاریخ ۱۵۹۳ اسفندار ما دوم برابر با ۹ ژوئیه ۲۰۲۰ به این متن افزوده شد.)

    آن‌چه باید پیش از هر چیزی گفت این است که تصمیم و تلاش برای تدوین چارچوب نگارش گیلکی به یاری حروف لاتین، نشانه‌ی هرچه که باشد، بی‌شک نشانه‌ی بیگانه‌دوستی و بی‌مهری به وطن نیست. چرا که اندیشه‌ی پرداختن به زبان‌های بومی و قومی از اساس با فرنگی‌مآبی و «عشق ِ خارج» بودن در تضاد است. بنابراین از خواننده‌ی این متن انتظار داریم که به دور از انگ‌ها و برچسب‌های احتمالی و بر اساس ضرورت‌ها و نیازهای معاصر زبان و ادبیات گیلکی که سالیان سال در منابع مکتوب و غیرمکتوب بسیار به بحث و بررسی گذاشته شده، این طرح را بررسی کند و فراموش نکند که تدوین‌کنندگان این طرح نیز خود را ایرانی و زبان و قوم خود را بخشی از مجموعه‌ی رنگارنگ و گسترده‌ی ایران می‌دانند و بر آنند که وحدت ملی و سرزمینی ایران با بارور شدن یک-یک فرهنگ‌ها و زبان‌های درون آن هرگز تهدید نخواهد شد اگر، حق شهروندی هر ایرانی با هر زبان و دین و قوم و فرهنگی، به عنوان یک ایرانی از سوی دولت و مردم به رسمیت شناخته شود؛ آن‌گونه که هر ایرانی در هر گوشه‌ی این سرزمین خود را آزاد در انتخاب شیوه‌ی زندگی و برابر از نظر موقعیت‌های زیستی و رفاهی و حقوقی و صاحب احترام و کرامت انسانی بداند. آن‌گاه دیگر مهم نیست که این مردم به چند زبان و با چند شیوه‌ی نگارش می‌نویسند و می‌خوانند. زیرا همه می‌دانیم که کشورهای توسعه‌یافته و مدرنی وجود دارند که حتی «زبان رسمی»شان بیش از یک زبان است و هرگز نگران از هم گسیختن خویش نیستند و تازه یک بیستم تاریخ سرزمین ایران را هم ندارند.

    این آیین‌نامه قصد دارد تا به نویسنده‌ی گیلکی، چارچوبی برای نگارش با الفبای لاتین پیشنهاد دهد. باور ما بر این است که این الفبا و آیین‌نامه‌ی مربوط به آن برای برآورده کردن این نیازها طراحی شده:
    – هم‌گام کردن زبان گیلکی با تکنولوژی (به ویژه اینترنت) و شرایط جهانی
    – به حداقل رساندن علامت‌ها و نشانه‌های بیرون از خط زمینه
    – به حداقل رساندن تفاوت لهجه‌های زبان گیلکی در ساحت نوشتار تا حد ممکن (این مهم‌ترین هدف ما بوده و اغلب اصول تدوین شده در همین جهت است)
    – قائل شدن تفاوت میان یک الفبای کاربردی برای نگارش و الفبای علمی برای نمایش همه‌ی جزئیات آوایی و ثبت علمی زبان. هدف ما اولی بوده و می‌دانیم که دومی به عهده‌ی الفبای جهانی آوانگار (فونوتیک) است.
    – رعایت ضوابط و هنجارهای جهانی الفبای لاتین
    – حفظ امکان‌های نوشتاری در تولید واژه‌های نو و توان خط در تمایزگذاری‌های صرفی و نحوی.

    بنابراین از خواننده‌ انتظار داریم که این آیین‌نامه را به توجه به این هدف‌ها نقد و بررسی کنند.

    [برای دیدن جدول مشروح حروف الفبای لاتین برای گیلکی‌نویسی این فایل پی.دی.اف را دریافت کنید.]

    [برای نصب کیبورد گیلکی بر روی سیستم عامل خود این فایل فشرده را دریافت کنید. پس از باز کردن این فایل فشرده، همه‌ی جزئیات را در فایل help خواهید دید. گرچه نصب این کیبورد نیاز به جزئیات زیادی نداشته و بسیار ساده است.] (بیشتر…)

  • تبار قصه‌نویسی گیلکی

    چیزی حدود دو سال پیش، یادداشتی کوتاه در مجله‌ی خط مهر نوشتم درباره‌ی ادبیات گیلکی و در آن اشاره‌ای به آغاز داستان‌نویسی به زبان گیلکی کردم. آن زمان هنوز ترکیب نویسندگان خط مهر تغییر حکیم‌فرموده نکرده بود و به جای فواید زیتون و زعفران و روش‌های از بین بردن لک روی پارچه‌های رومبلی، سعی می‌کرد که عرصه‌ی گفت‌وگویی باشد میان روشنفکران گیلان که متاسفانه گویی سعی ساقی بر روال دیگری بود و ره و رسم دیگری بر می‌خواری و مستی طلبیده بود؛ باری، برگردیم به آن یادداشت که نوشته و چاپ شد و چندی بعد محمد بشرا که متاسفانه هنوز فرصت دیدار از نزدیکش را پیدا نکرده‌ام اما «ایله‌جار» و «هرای»اش -و به ویژه این دومی- کتاب بالینی‌ام محسوب می‌شوند؛ نامه‌ی کوتاهی نوشت ماند در آرشیو تا کی و کجا دوباره فرصتی دست دهد.
    متن نامه پیشم مانده بود تا شماره‌ی ۱۱۸ گیله‌وا که بهانه‌ای شد برای بیرون کشیدنش از آرشیو. بهانه را کمی بعدتر عرض می‌کنم اما پیش از آن، نامه‌ی محمد بشرا را بخوانیم با این توضیح که از بابت تعارفات و القاب خطاب به خودم در نامه، بی‌تقصیرم و محض امانت‌داری دوباره نقل‌شان می‌کنم.
    (بیشتر…)

  • داستان مشروطه

    منبع این یادداشت مدخل‌های مربوط به مشروطه در ویکی‌پدیا (دانش‌نامه‌ی آزاد اینترنتی) است.

     

    جُنبـِشِ مَشروطه، جنبش مشروطه‌خواهی، جنبـش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت مجموعه کوشش‌ها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد.

    پیشینه و خواسته‌ها

    از اوائل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نارضایتی مردم از ظلم وابستگان حکومت رو به رشد بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید. نوشته‌های روشنفکرانی مثل حاج زین‌العابدین مراغه‌ای و عبدالرحیم طالبوف و میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان و میرزا آقاخان کرمانی و سید جمال الدین اسدآبادی و دیگران زمینه‌های مشروطه خواهی را فراهم آورد. سخنرانی‌های سیدجمال واعظ و ملک المتکلمین توده مردم مذهبی را با اندیشه آزادی و مشروطه آشنا می‌کرد. نشریاتی مانند حبل المتین و چهره‌نما و حکمت و کمی بعد ملانصرالدین که همه در خارج از ایران منتشر می‌شدند نیز در گسترش آزادی خواهی و مخالفت با استبداد نقش مهمی داشتند.

    کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزا رضای کرمانی که آشکارا انگیزه خود را قطع ریشه ظلم و نتیجه تعلیمات سیدجمال الدین دانسته بود، کوشش بیشتر در روند مشروطه خواهی را سبب شد.

    اگر چه از مدتی قبل شورش‌ها و اعتراضاتی در شهرهای ایران علیه مظالم حکومت رخ داده بود اما شروع جنبش را معمولاً از ماجرای گران شدن قند در تهران ذکر می‌کنند. علاءالدوله حاکم تهران هفده نفر از بازرگانان و دونفر سید را به جرم گران کردن قند به چوب بست. این کار که با تائید عین الدوله صدراعظم مستبد انجام شد اعتراض بازاریان و روحانیان و روشنفکران را برانگیخت. اینان در مجالس و در مسجدها به سخنرانی ضد استبداد و هواداری از مشروطه و تأسیس عدالتخانه یا دیوان مظالم پرداختند. خواست برکناری عین الدوله و عزل مسیو نوز بلژیکی و حاکم تهران و حتی عسگر گاریچی به میان آمد و اعتصاب در تهران فراگیر شد. عده‌ای از مردم و روحانیان به صورت اعتراض به حضرت عبدالعظیم رفتند. مظفرالدین شاه وعده برکناری صدراعظم و تشکیل عدالتخانه را داد. هنگامی که به وعده خود عمل نکرد علما از جمله سیدین سندین آقا سید محمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی به قم رفتند و تهدید کردند که کشور را ترک می‌کنند و به عتبات عالیات خواهند رفت. عده ای هم در سفارت انگلیس متحصن شدند. عین الدوله با گسترش ناآرامیها در شهرهای دیگر استعفا کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله صدراعظم شد. (بیشتر…)

  • پرستشگاه‌های کوهستانی البرز (شرق گیلان و غرب مازندران)

    اشاره:
    موضوع پرستشگاه‌های کوهستانی وقتی توجه نگارندگان این نوشتار را به خود جلب نمود که در بازدیدهای میدانی از کوه‌های شرق گیلان و غرب مازندران و صعود به قله‌های این مناطق، به بقعه‌هایی برخورد نمودیم که در سکوت و خلوتی بی‌مانند بر قلل مرتفع کوهستان‌های البرز آرمیده بودند، گاه آن چنان ساده و بی‌پیرایه که انسان، تحت تاثیر سادگی و سکوت حاکم بر محیط آن قرار می‌‌گرفت. فراوانی و پراکندگی این بقعه‌ها بر روی قلل کوهستانی البرز، به خصوص در شرق گیلان و ویژگی‌های منحصر ‌به ‌فرد این مکان‌ها سبب شد، تأملی بر این پرستشگاه‌ها  داشته و  با گرد‌آوری اطلاعات در زمینه این مکان‌ها و کنار هم چیدن آن‌، با دیدی جامع‌ به مطالعه این اماکن مقدس بپردازیم.  لازم است اشاره نماییم که منظور از بقاع کوهستانی در این یادداشت، بقعه‌هایی است که بر نوک قلل کوه‌ها‌، یا در فاصله‌ای دور از آبادی، بر روی یال و خط‌الراس کوه‌ها قرار دارند.  بنابراین بقاع روستاهای مناطق کوهستانی مانند بقعه شاه‌شهیدان در منطقه دیلمان، یا امام‌زاده برهان در روستای میج اشکور از این مسئله مستثنی می‌باشند.

    از ویژگی‌های این اماکن مقدس می‌توان موارد زیر را نام برد:
    الف- این مکان‌های مقدس و امام‌زاده‌ها، اکثرا بدون شناسنامه و شجره‌نامه می‌باشند‌، همان‌طور که می‌دانیم  بیشتر بقاع دارای شجره‌نامه هستند و این شجره‌نامه در اعتبار بخشی به یک بقعه نقش مهمی بازی می‌نماید -هرچند برخی از این شجره‌نامه‌ها جعلی و کپی‌برداری از روی هم می‌باشد- طبق شواهد  موجود (ستوده،1374؛ ؛جکتاجی،1385،21‌؛غلامی1387،16) بوده‌اند متولیان و افرادی که به دلیل اهمیت شجره‌نامه‌ها سعی در شجره‌نامه‌سازی برای بقاع مختلف نموده‌اند اما نکته جالب بعضی از این بقعه‌ها این است که، مردم بومی با تمام احترام و اعتقادی که به این بقاع دارند، سعی در انتساب این بقعه‌ها به هیچ پیامبر و یا امامی ندارند و حتی مردم محلی مصر در القای این فکر به فرد غیر بومی نمی‌باشند که فرد مورد احترام حتما نواده امام خاصی است!  به طور مثال در زیارتگاه ِ‌سماموس، ‌شاه سفید کوه، ملاخورشه این مساله مشاهده می‌گردد.
    ب- اطلاق اسم شاه به برخی از این بقعه‌ها. در خیلی از این بقعه‌ها ما نامی از پیشوند امام‌زاده یا سید نمی‌بینیم، این مسئله نیز ‌ جالب توجه می‌باشد و حداقل نشانه‌ای از این مطلب است که متوفی که در آن مکان دفن است، امام یا امام زاده نیست، مانند شاه‌‌ سفید‌ کوه در جؤراشکور(میج)، ‌ملا‌‌ خورشه ‌‌شاه در شوئیل، هرچند  اطلاق بابا، شاه و سلطان در برخی مناطق از القاب و عناوین بزرگان متصوفه است (ستوده،1374،ص4). اما شواهدی از تصوف در این مکان‌ها توسط نگارندگان مشاهده نشده است و در فهرست اسامی مکان‌ها و مزارهای مقدس صوفی‌ها، اسمی از این اماکن توسط نگارندگان دیده نشده است.
    پ- عدم وجود روز خاصی برای زیارت برخی از این بقاع و یا بزرگداشت روز شهادت و یا حتی برگزاری دهه محرم در برخی از این پرستشگاه‌ها از دیگر ویژگی‌های مشترک این بقاع است.
    ت- ‌نکته قابل توجه دیگر در برخی از این پرستشگاه‌ها عدم وجود سازه و بنا می‌باشد و اگر بنایی برای برخی از این اماکن ساخته شده قدمتی بیش از چند دهه ندارد.

    موقعیت منطقه‌ی مورد مطالعه:
    موقعیت منطقه‌ی مورد مطالعه، شرق استان گیلان و غرب استان مازندران می‌باشد. رودخانه سفیدرود مرز انتهایی غربی و رودخانه‌ی چالوس، مرز شرقی این محدوده انتخاب شده است.  چون مطالعه مرتبط با بقاع کوهستانی می‌باشد، محدوده‌ی مطالعه از جهت شمال کوهپایه‌های شمالی رشته کوه البرز را بعد از جلگه و در جهت جنوبی مرز انتهائی آن خط‌الراس اصلی البرز که مسلط به دره شاهرود است را در بر می‌گیرد.  روش مطالعه استفاده از منابع پایه در زمینه جغرافیایی-تاریخی وتاریخ منطقه و همزمان مطالعات میدانی می‌باشد (شکل.1).

    شکل(1) نقشه منطقه مورد مطالعه از دره سفیدرود در غرب و دره چالوس در شرق که مرز جنوبی آن را خط‌الراس رشته کوه‌های البرز محدود می‌سازد. (برای دیدن عکس با اندازه‌ی اصلی روی عکس کلیک کنید.

    (بیشتر…)

  • سفیر خان احمد در دربار تزار

    نقشه گیلان، ۱۵۷۰ م، ۹۴۹ هجری شمسی. طراحی شده توسط Abraham Ortelius، نقشه‌کش بلژیکی
    نقشه گیلان، ۱۵۷۰ م، ۹۴۹ هجری شمسی. طراحی شده توسط Abraham Ortelius، نقشه‌کش بلژیکی

    روزی که «توره کامل» به عنوان سفیر دربار خان احمد کیایی، از لاهیجان به سمت رودسر رفته و سوار بر کشتی رهسپار بندر هشترخان (حاجی طرخان) و سپس مسکو شد، شاید هرگز گمان نمی برد که این سفر، می تواند آغازی برای یک پایان باشد. پایان حکومت خاندان کارکیایی لاهیجان و متعاقب آن، پایان استقلال و خودمختاری دیرین خطه گیلان. البته پیش از آن، سفر دیگری هم توسط خواجه حسام الدین لنگرودی ، وزیر خان احمد کیایی، به سوی عثمانی آغاز شده بود که آثار بمراتب شدیدتری در تسریع این سقوط و سرانجام بدفرجام برای کیاییان و گیلان داشت. به راستی علت این تحرکات دیپلماتیک خان احمد چه بود؟ سرزمین گیلان از دیرباز تا زمان جانشینان چنگیز خان، از هرگونه تجاوز و تعدی توسط نیروهای مختلف عرب و مغول و … در امان بود و اگرچه اسما جزء ایالات ایران به شمار می رفت، اما عملا دنیایی مستقل و ناشناخته و دست نیافتنی در گوشه شمالی ایران بود. سرزمینی مرطوب و مستتر در دل جنگلهای انبوه و محصور در میان کوههای سر برافراشته دیلمستان و طالشستان ، که از همه مهمتر جنگاوران دلیر دیلمی و گیلی در گردنه کوههاو انبوه جنگلها، انتظار هرگونه متجاوز و تعدی گری را می کشیدند و پاسخی در خورش می دادند. این سرزمین که از مغرب به آذرآبادگان و از مشرق به چالوس و از جنوب هم به الموت و قزوین و طالقان محدود می شد، اقلیمی مناسب حفظ استقلال و پایداری در برابر تجاوز بود که البته این مهم به مدد روحیه تهور و جنگندگی مردمان این سامان، امکان پذیر می بود. این روند تا زمان جانشینان چنگیز هم برقرار بود که در این دوره الجایتو، از سلاطین ایلخانی و نواده چنگیز، به سوی گیلان از چندین جهت لشکرکشی نمود و اگرچه در ابتدا موفق به فتح این ایالت شد، ولی بعد مدت کوتاهی با یورشهای وقت و بی وقت مردم گیلان ، مستاصل شده و از این دیار خارج شد و استقلال را به شرط خراجی به رسمیت شناخت.خراجی که بعد چندی دیگر پرداخت هم نشد و گیلانیان به درایت از رفتن به زیر سلطه مغولان رستند همانگونه که درمورد تیمور هم چنین شدو این خطه از یورش او در امان ماند.. به هرحال باز ملک گیلان ماند و فرمانروایان محلی مقتدر بیه پیش و بیه پس که این بار در قامت دو سلسله سادات کیایی لاهیجان و خاندان اسحاقی فومن، قدرتنمایی می نمودند.در واقع در تمامی این اعصار ، از ازمنه باستان و پیش از اسلام تا زمان صفویه، استقلال از فلات ایران، مهمترین فاکتور در محاسبات و مناسبات سیاسی و منازعات قدرت در درون اقلیم گیلان به شمار می رفت. (بیشتر…)

  • درباره خاندان کارکيا

     يادداشت زير، برگرفته از مقاله‌ای به قلم دکتر علی‌نقی منزوی است که در جلد دوم «گيلا‌ن‌نامه، مجموعه مقالات گيلان‌شناسی» در سال ۱۳۶۹ چاپ شد. با اين تذکر که نوشته‌های داخل [] افزوده‌های ورگ، با استفاده از ساير منابع است.

    کيا به معنی بزرگ و فرمان‌روا بود، کارکيا اضافهٔ مقلوب به معنی کارفرما است که بعدها در گيلان [و زبان گيلکی] به جای شاه به کار می‌رفته است (لغت‌نامه‌ها). خاندانی که بدين نام نزديک به دو و نيم سده از ۷۶۰ تا ۹۹۹ در گيلان فرمان‌روا بودند از يک زندگی اقتصاد فئودالی برخوردار بوده، مانند بيشتر ايرانيان آن زمان دارای حميت ايرانی‌گری و پيرو عقايد گنوسيسم اسلامی بودند. اسلام‌شناسان امروز، عقايد اسلامی گوناگون خاور دجله تا سند را به عنوان «گنوسيسم اسلامی» خوانده در برابر «اسلام سنی» می‌نهند که اعتقاد مردم باختر فرات تا مديترانه و شمال افريقا بود. هنگام ظهور دين مقدس اسلام، هريک از اين دو قوم، اسلام را بر زمینهٔ باورهای پدران خود پذيرا شده بودند. و چون خليفه‌گان و فرمان‌روايان عرب از مردم گروه دوم بودند، «اسلام سنی» مذهب رسمی به شمار می‌رفت.
    خاندان کارکيا گنوسيسم اسلامی خود را در شرايط زمان و مکان ويژهٔ خود به رنگ نيمه‌رافض «زيدی‌گری» و شعبه «جارودی» آن نگاه می‌داشتند. زيديان در همان حال که رافض خلاف روحانی عباسيان بودند، در فروع احکام مذهبی از امامان سنی تقليد می‌کردند و همين نرمش، برای ايشان مصونيت‌گونه‌ای در دستگاه پيروزمند خلافت عباسی عرب فراهم می‌کرد، ولی در سدهٔ دهم، همين سنی‌زدگی زيديان موجب دل‌زدگی مردم ايران از ايشان و رو آوردن به صفويان شد.
    (بیشتر…)