برچسب: جنگل

  • آقای صادقی…

    تعامل و‌اندرکُنش بومیان با عرصه‌های طبیعی متاثر از عوامل گوناگونی است که در مجموع تحتِ سیطره شرایط طبیعی و انسانی است. رابطه میان انسان و محیط در بوم‌سازگان کوهستانی تابع همان قواعدی است که در دیگر جایگاه‌های جغرافیای می‌توان یافت. تنها یکی‌از تفاوت‌های عمده آن‌ها شرایط خاص بوم‌سازگان کوهستانی با ویژگی‌های چون پیچیدگی و شکنندگی است که این رابطه را ظریف‌تر می‌کند.

    در مساله حفظ محیط‌زیست کوهستان و میراث‌های طبیعی همچون جنگل‌های هیرکانی، رابطه و نقش حضور یا حذف انسان به‌عنوانِ یک عامل مضر یا مفید در چند مرحله تاریخی مورد چالش و پرسش بود. در ایران نیز این آزمون و خطا رخ داد. در برهه‌ای با حذف عامل انسانی یا ذی‌نفعان بومی از عرصه‌های طبیعی مانند سیاست طرح خروج دام از جنگل با توجیه ساماندهی زندگی ساکنان جنگل و ارائه خدمات اجتماعی-اقتصادی به اجرا گذاشته شده و در برهه زمانی بعد تعامل و همزیستی بین بومیان به‌عنوانِ پارادایم موردِ قبول، جامعیت یافته و استفاده می‌شود.

    (بیشتر…)
  • روایتی از یک رابطه؛ رابطهٔ حسین خان کسمایی و کوچک خان جنگلی

    حسین خان کسمایی (نشسته)

    این مقاله نوشتهٔ ناصر عظیمی پیشتر در گیله‌وا منتشر شد و نسخهٔ کامل و بلندر این مقاله رو میتونید از اینجا دریافت کنید و بخونید.

  • میلاد زخم: پیشنهاد کتاب برای خوندن

    یکی از کتابهایی که در مورد جنبش انقلابی جنگل و تشکیل جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران در گیلان باید خونده بشه کتاب ارزشمند میلاد زخم نوشته خسرو شاکریه که از جهت فراگیری مشاهده و مطالعه اسناد و نامه نگاری ها و وسعت دید پژوهشگر در این زمینه یک نمونه بی مثاله. این پژوهش ضمن نگاه انتقادیش به تاثیر و نقش اتحاد جماهیر شوروی در سرنوشت جمهوری گیلان و به طور کلی وضعیت ایران، از بلای رایج چپ‌ستیزی و در افتادن به ورطه روایتهای ایدئولوژیک استالینیستی از یک طرف و روایتهای حکومتی از طرف دیگه، در امان مونده و خوشبختانه گستره وسیغی از اسناد و منابع فارسی و روسی و انگلیسی و فرانسه رو به خدمت خودش گرفته.

    برای اینکه هم لذتی برده باشیم از بریده‌ای از این کتاب و هم شاید تشویقی بشه برای خوندن کاملش، چکیده‌ای از فصل اولش رو اینجا نقل میکنم که به نوعی تصویرگر فضای سربرآوردن جنبش جنگل در گیلان پس از مشروطه ست. فقط این توضیح رو بدم که نوشته‌های درون [ ] توضیحات ورگ و نوشته‌های درون { } توضیحات پایان فصل از طرف نویسنده کتابه. (بیشتر…)

  • ارامنهٔ گیلان در نهضت جنگل

    بخشی از خاطرات خاچاطور میناسیان به ترجمهٔ گریگور قازاریان به همراه توضیحاتی از علی فروحی را در اینجا بخوانید.

  • گیلانˇ دتر (فیلم)

    این فیلم در سال ۱۹۲۸ میلادی و چند سال پس از شکست جمهوری گیلان و بسط دیکتاتوری رضا پهلوی در ایران و فرار احسان الله خان دوستدار به شوروی ساخته شده؛ احسان الله خان در این فیلم در نقش خودش بازی کرده و فیلم بر اساس رمان ماه برنزی و با کارگردانی لئو مور ساخته شده.
    روایت فیلم البته آمیخته به دعواهای جناحی درون جمهوری گیلانه و تصویری که از میرزا کوچک نشون داده شده، تصویری همراه با اغراق و بدبینیه.
    با این حال، این فیلم که در آذربایجان شوروی ساخته شده، ارزش تاریخی بسیاری داره. (بیشتر…)

  • بر سر زن، فرزند و خانوادهٔ کوچک خان چه آمد؟

    این متن در واقع سرمقالهٔ دومین شمارهٔ مجلهٔ دیلمان به سردبیری مهدی بازرگانی ست که در ورگ بار دیگر و با اجازهٔ مهدی منتشر می‌شود.

     

    میرزا جوؤنی

    سالها پیش از آنکه انقلابی آرژانتینی ارنستو چگوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طراحی شده بود دستگیر و به طرز فجیعی کشته شود، میرزا کوچک جنگلی پرچم مبارزه با استعمار و استبداد را در مستعمرات به پا کرده بود. کوچک خان در جنگ و گریزی مداوم روبروی قدرت های مسلط دوران خود ایستاد، مقاومتی جانانه نشان داد، موفق به تاسیس جمهوری شد و سپس تنها و تنهاتر شد. آن هنگام که یارانش او را رها کردند و یا تسلیم شدند، در دامنه پر برف گیلوان به همراه یار آلمانی خود از سرمای هوا از پا درآمد و پس از آن در اقدامی وحشیانه سرش از تن جدا شد، چند روزی در رشت در محدوده باغ شاه برای رعب آفرینی به تماشا گذاشته شد و سرانجام به تهران برده شد. دو تصویر برجای مانده از پایان این دو قهرمان بخوبی این پایان تلخ را روایت می کنند. اگر به عکس به یادگار مانده از چگوارا در حادثه کشتار وحشیانه اش دقت کنید، می بینید به گونه ای گرفته شده که دست چپ چگوارا که توسط مامورین سیا زیر شکنجه قطع شده بود در تصویر نیفتد؛ اما عکس سر بریده کوچک خان بر روی میز در کنار آن سرباز خودفروخته به گونه ای آشکار خودنمایی می کند که گویی نیازی به چنین لاپوشانی ای برای ما وجود ندارد. چگوارا پس از آن ترور به قهرمان نهضت های عدالت خواهانه در سراسر جهان تبدیل شد و میرزا کوچک این قهرمان شرق در سکوت و سانسور در گورستان حسن آباد تهران مدفون گشت. هم سرش و هم سِرّش مدفون شد. کوچک خانی که سالها قبل از چگوارا به مبارزه عملی با استعمار و استبداد دست زده بود. (بیشتر…)

  • از زبان محمد ساعد

    محمد ساعد  ميرزا کۊچي خؤن

    او را میشناختم، خیلی خوب و از نزدیک، آشنایی من و میرزا کوچک خان به طرز عجیبی آغاز شد. من کنسول تفلیس بودم و برای بازرسی به بادکوبه آمده بودم. به من اطلاع دادند که چهار نفر ایرانی مجروح در یک کشتی روسی به سر میبرند و کشتی در بادکوبه لنگر انداخته است و از من تقاضا شد که بروم و آن‌ها را تحویل بگیرم، به این طریق من با میرزا کوچک خان که یکی از این چهار تن بود آشنا شدم. (بیشتر…)

  • جنگلˇ رۊزنامه گردأگیته (مجمۊعه)؛ ۱ تا ۳۱

     

    جنگلˇ رۊزنامه لؤگؤ
    جنگلˇ رۊزنامه لؤگؤ

     

    جنگلˇ رۊزنامه، یکته نشريه بۊ کي سنگي چاپˇ همرأ هر هفته یک دفأ کسمای مئن مؤنتشر بنأبۊ ؤ اۊنˇ مئن جنگلئنˇ “افکار ؤ عمليات” دبۊ. رۊزنامه سرلؤحه سر بنويشته بۊ “نگهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان” (ايرانئنˇ حۊقۊقˇ پاسبؤن ؤ اسلامئنˇ افکارˇ رؤشنگر).

    اي رۊزنامه’جي گيلکي ويکيپديا مئن ويشتر بۊخؤنين ؤ اينˇ ۳۹ ته شماره’جي، ۳۱ ته’ تينين ائره’ جي جيرأکشين:

    ۱۲۳۴۵۶۷۸۹۱۰۱۱۱۲۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰۲۱۲۲۲۳۲۴۲۵۲۶۲۷۲۸۲۹۳۰۳۱ – ۳۲ – ۳۳ – ۳۴ – ۳۵ – ۳۶ – ۳۷ – ۳۸ – ۳۹

     

  • مرام‌نامهٔ انقلاب جنگل

    متن زیر، مرام‌نامهٔ یاران جنگل برای تشکیل حکومت بود که ابراهیم فخرایی در صفحهٔ ۵۶ کتاب «سردار جنگل» آورده است. فقط توضیح دربارهٔ دو عبارت لازم است؛ یکی «اجتماعیون» که همان سوسیالیست‌های ایرانی بودند که از انقلاب مشروطه تا انقلاب جنگل پی‌گیر آرمان‌های آزادی‌خواهانه و برابری‌طلب برای مردم ایران بودند. و دیگری «تکدیری» که شکلی از تنبیه با حبس است که برای  بزه‌های کوچک در امور خلافی با هدف توبیخ خلافکار تعیین می‌شود و مدت آن از دو تا ده روز است.

     

    انقلابˇ شؤرا: مظفرزاده، گاؤک (هۊشنگ)، کاژانؤف، کارگاري تلي (شاپۊر)، ميرزا، حسن آلياني، کامران آقاىؤف.
    انقلابˇ شؤرا: مظفرزاده، گاؤک (هۊشنگ)، کاژانؤف، کارگاري تلي (شاپۊر)، ميرزا، حسن آلياني، کامران آقاىؤف.

     

    آسایش عمومی و نجات طبقات زحمتکش ممکن نیست مگر به تحصیل آزادی حقیقی و تساوی افراد انسانی بدون فرق نژاد و مذهب در طول زندگانی و حاکمیت اکثریت به واسطهٔ منتخبین ملت؛ پیشرفت این مقاصد را فرقهٔ «اجتماعیون» به موارد ذیل تعقیب می‌نمایند.
    (بیشتر…)

  • مردی که از کشته شدنِ دشمنانش در جنگ، آزرده و غمگین می‌شد!

    این متن پیشتر در سایتهای دیگری هم منتشر شده که دکتر عظیمی به دلیل نقصی که در نحوه‌ی انتشارشان وجود داشت، متن را با تغییراتی جدید به ورگ برای انتشار دوباره سپرد، که می‌خوانید.

    تحولات خاورمیانه، رواج خشونت‌های مذهبی، کشتار و برده‌گیری زنان و کودکان و موج نفرت‌پراکنی‌های عقیدتی و مذهبی، سال‌های سیاهی را برای منطقه رقم زده و همه چیز را دستخوش خشونتی بنیادگرایانه کرده و ارزش‌های اومانیستی انسان مدرن را در خطر نابودی قرار داده. در چنین وضعیتی، چهره‌های درخشانی چون میرزا کوچک جنگلی، برای اقوام و ملت‌هایی چون ما می‌تواند الهام‌بخش نوعی دیگر از زیستن و مبارزه و ساختن باشد؛ زیستن و مبارزه و ساختنی به‌دور از مرگ‌اندیشی و بردگی و ویرانی. دکتر ناصر عظیمی، در این متن تلاش کرده تا با برکشیدن دو چهره‌ی تاریخی و روبرو نهادنشان، دست روی اهمیت این مساله بگذارد. گرچه در بخشی از جزئیات این قیاس و چندوچون عملکرد کوچک جنگلی، باید گفت که این متن نظر و رای ورگ نیست اما در کلیت، صدایی‌ست که ورگ هم با آن همراه است و خوشحالم که ناصر عظیمی مثل همیشه ورگ را جایی مطمئن برای انتظار اندیشه‌اش دانسته. با هم این متن را بخوانیم.

    یادداشتی برای نود و پنجمین سالگرد انقلاب جنگل

    کوچک‌خان نیز به رسم زمانه و در شرایط استبدادِ مطلق قاجاری قدرت را از لوله‌ی تفنگ نشانه رفته بود اما او برخلاف همرزمانش در کشتنِ حتا دشمنانش بس محافظه کار و حتا بیزار بود. این وجه از شخصیت کوچک‌خان همیشه مورد انتقاد بسیاری از همرزمانش هم در جناح راست جنگل و هم در جناح چپ آن قرار داشت و به خاطر آن برخی او را ترسو و غیرانقلابی می‌نامیدند. جالب است که همین وجه از سیمایش تا امروز چندان مورد توجه نبوده و برجستگی این خصیصه‌ی انسانیِ یک انقلابیِ تفنگ به دوش را که بر خلاف معمول عدم خشونت را در متنِ مرگ و زندگی، جایگزین خشونت انقلابی کرده بود، چندان نمایانده نشده است. گویی ما نیز در ناخودآگاهمان برای شخصیت هایی در چنین موقعیتی، این گونه رفتارها را بر نمی تابیم!. اجازه می‌خواهم تا نمونه هایی ارائه کنیم که در کانتکست تاریخی زمانه و حتا در طول انقلاب‌های قرن بیستم کمتر معمول بوده است.
    (بیشتر…)

  • پیرامون کوچک خان جنگلی و تحریف استعماری تاریخ آن

    خسرو شاکری
    خسرو شاکری

    گفتن ندارد که چهره‌های تاریخی برآمده از تاریخ‌اند، و چهره‌های گوناگون از تقاطع عوامل گوناگون تاریخ. در ایران چهره‌های تاریخی کم نبوده‌اند- چه از گونه‌ی خدمتگزار مردم چه از گونه‌ای که ظاهراً به نام منجی کشور و منافع مردم برخاسته‌اند، اما در جمع‌بندی تاریخی واقعیت عمل آنان وارونه‌ی آنی بوده است که خود نمایانده‌اند یا مبلغان‌شان پیرامون‌شان افسانه بافته‌اند، افسانه‌هایی که در پرتو نور درخشان واقعیت‌ها و تحلیل‌های تاریخی پنبه میشوند، اما همواره این افسانه‌زدایی زمان میطلبد.

    در دوران معاصر، در عصری که بر خلاف گذشت‌های دور، هنگامی که مردم خود قهرمانان ملی خویش را خود بر میگزیدند، قلم تاریخ نویسی عمدتاً در دست صاحبان قدرت‌های تبلیغاتی بوده است، خادمان به منافع مردم و کشور همواره شناسایی لازم را در اذهان مردم نمییابند، چه قدرت پروپاگاند ایدئولوژیک، که به نام تاریخنگاری به خورد مردمان داده میشود، آنچنان نیرومند است که توانایی تفکر و ارزیابی را از مردمان سلب میکند، اگرچه این گونه پروپاگاند همواره کارا نیست و اثر منفی خود را نمیتواند گذارد.
    (بیشتر…)

  • متن کامل بیانیه اعلام جمهوری سوسیالیستی در گیلان توسط جنگلیان

    هیچ قومی از اقوام بشر به آسایس و سعادت نائل نمی‌گردد، به سیر شاهراه ترقی و تعالی موفق نمی‌شود، مگر به حقوق خود واقف گشته، کاملا ادراک کند که خدای متعال همه‌ی آنها را آزاد آفریده، [و] بنده و ذلیل همدیگر نیستند. طوق بندگی یکدیگر را نباید بگردن بیندازند. همچنین به ابناء جنس خود حق ندارند حاکم مطلق و فعال مایرید باشند. تمام انبیاء اولیاء متقننین و بزرگان، جمیع فلاسفه و حکما و همه‌ی سوسیالیست‌های سابقه و حالیه‌ی دنیا، کلیه غمخواران جنس بشر، هر کدام به نوبه خود در این عالم ظهور نمودند که همه‌ی افراد انسان را از مزایای این حق مشروع طبیعی‌شان آگاه کنند.

    تمبر جمهوری گیلان
    با این کیفیت، یک دسته از اصناف مخلوق که بصورت انسان و بسیرت از هر درنده‌ی بی‌رحم‌تر و قسی‌القلب‌تراند به نام پادشاه، وزیر، حاکم، رئیس و امثال آنها جهت شهوترانی و آزار انسانی که به هر طریق غیر مشروع بود، به ابناء جنس خود مسلط شده، به جان و مال و عرض و ناموس و همه‌ی هستی و ماحصل زندگی و جمیع قوائد حیاتی آنها دخالت کرده، راحت خود را در زحمت مردم، بقای خود را در فدای مردم، لذت و کامرانی خود را در رنج و ناتوانی مردم دانسته، بلکه بالاتر، خلقت خود را فوق خلقت سایرین تصور کرده و می‌کنند. نه به کتب آسمانی وقعی، و نه به قوانین و نصایح انسانی وقری، و نه به درماندگان مسکین و رنجبران بیچاره ترحمی. صفحات تاریخ فجایع عملیات آنها را به ما نشان داده، و شواهد حسی کافی است که چه کرده و می‌کنند. بیچاره مردم، همان مردمی که از اصول خلقت و از حقایق ودایع طبیعت بی‌خبرند مانند گوسفند خود را تسلیم این ستمکاران نموده، دم کاردهای برنده‌ی این سلاخان بی‌رحم دست و پا زده، مطیع صرف، بلکه خود را بنده و برده‌ی آنها دانسته، در عالم ذهن و تصور خود خطور نداده که روزی ممکن است سلاسل عبودیت این عزیزان بی‌جهت از هم گسیخته و از زیر بار اسارت و بندگی این خدایان مصنوعی بتوان شانه خالی نمود. (بیشتر…)

  • آغاز و پایان نهضت‌ جنگل؛ گفتگو با شاپور رواسانی

    ظهر یک‌روز تابستان بود که به خدمتش رسیدم. تازه از آلمان برگشته بود. تا لطف می‌کرد و شربتی می‌آورد، به کتاب‌هایش نگاهی انداختم. روبه‌رویم و در سمت چپ، کتاب‌های آلمانی و انگلیسی یک‌طرف اتاق را پر کرده بود. سمت راستم هم کتاب‌های فارسی بود. میان انگلیسی‌ها واژه «امپریالیسم» برایم برجسته است و در سمت راستم مجموعه‌ای از تاریخ و فرهنگ و ادب ایران. به نظرم اتاق کارش نمایی از شخصیت علمی و افق فکری اوست. استاد بازنشسته دانشگاه «اولدنبورگ» آلمان، متولد رشت و تحصیلکرده آلمان در علوم سیاسی و استاد صاحب‌کرسی آنجاست. با او به مناسبت 11آذرماه، سالمرگ «میرزاکوچک‌خان جنگلی» درباره اقتصاد سیاسی نهضت‌جنگل، مذاکرات کراسین و برخی موضوعات مطروحه گفت‌وگو کردیم.

    مهدی بازرگانی

    پرفسور شاپور رواسانی
    پرفسور شاپور رواسانی

    • شما اعتقاد دارید که ما به تاریخ کمتر نگاه اقتصادی داشته‌ایم. شما علاوه‌بر اینکه مورخ نهضت‌جنگل هستید، استاد اقتصاد کشورهای در حال رشد هم بوده‌اید. نگاه اقتصادی، شما را به سمت تحلیل چه نکاتی می‌برد؟
    در مرامنامه جنبش جنگل که در کنگره کما تصویب شد، نظریات بسیار روشنی درباره اقتصاد ایران ارایه می‌شود. به اعتقاد من هنوز هم این برنامه بسیار پیشرفته‌تر است. ‌ای کاش آن برنامه اقتصادی در ایران پیاده می‌شد. شما بخش اقتصادی برنامه کما را مطالعه بفرمایید، در این مرامنامه از حقوق محرومین صحبت شده است. (بیشتر…)

  • در نقد «جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل»

    توجه: متن زیر رو سالها پیش نوشته بودم در نقد نگاه ناصر عظیمی در مورد نقش مارکسیسم لنینیسم در جنبش انقلابی جنگل و گرچه همچنان منتقد دیدگاه‌های این استاد عزیز هستم اما نه از دریچهٔ نقد زير. متني که در اينجا ميخونيد حالا و با فاصله و با درنگ و مطالعهٔ بيشتر از نظر من فاقد ارزش علمی و تاریخیه و البته نخستین تلنگر در این مورد رو مدیون خسرو شاکری هستم که نادانیم رو به یادم آورد. بنابراین از شما خواهش میکنم متن زیر رو با این آگاهی بخونید که نویسنده‌ش گرچه همچنان منتقد دیدگاه ناصر عظیمیه اما از این نقد هیچ دفاعی نداره. این رو میذارم اینجا باقی بمونه شاید از نظر بررسی تحولات فکری خودم به درد کسی بخوره. 

    ورگ

    این که به تاریخ می‌پردازیم و این‌که هر بار و در هر موقعیت و وضعیت تاریخی، به بازروایی آن‌چه گذشته دست می‌زنیم، نه از آن روست که گذشته چراغ راه آینده است، بلکه ریشه در نیاز ما به روایتی نو برای خوانش متن امروز دارد. وگرنه خیلی بی‌رحمانه می‌توان ادعا کرد که «هر تصویری از گذشته که از سوی زمان حال به منزله‌ی یکی از مسائل امروز بازشناخته نشود، می‌رود تا برای همیشه ناپدید گردد» (تزهایی درباره مفهوم تاریخ. والتر بنیامین)

    با این مقدمه، فارغ از گردآوری اطلاعات مکشوفه‌ی جدید و کنار هم چیدن قطعات پازل گذشته برای رسیدن به تصویری روشن‌تر از آن‌چه گذشته، که در تاریخ شفاهی و نامهربان با سند و نوشته و مکتوب ما اهمیت ویژه‌ی خود را دارد، خواندن متن امروز تنها در بافتی از تار و پود تاریخ ممکن است. و همین مسأله، تاریخ را به چیزی بیش از ثبت کرونولوژیک وقایع ارتقا می‌دهد. چیزی که در تاریخ‌نویسی ما فراموش‌شده و مطرود است.
    این میانه، تلاش‌هایی هم‌چون تلاش ناصر عظیمی در کشف رابطه‌های منطقی میان عوامل تاریخی، جغرافیایی و سیاسی و خطر کردن برای تحلیل و نتیجه‌گیری و ارائه‌ی روایتی نو از تاریخ معاصر گیلان، شایسته‌ی ایستادن به احترام است. و چه ایستادنی درخورتر از ایستادن به نقد و واشکافتن متنی که بافته شده؟

    jangal-azimiعظیمی دوبخشری در کتاب ارزشمند خود (جغرافیای سیاسی جنبش و انقلاب جنگل) که موضوع این نوشته است، و در ادامه‌ی کار روشنفکرانه و روشن‌نگرانه‌ی خود که آغاز آن را می‌توان کتاب ارزشمند و مهم دیگر او با عنوان «تاریخ تحولات اجتماعی-اقتصادی گیلان، نگاهی نو» (۱۳۸۱) دانست، دست به تحلیل و نقد و نتیجه‌گیری زده که بی‌شک نقد و نظرهای فراوانی را به خود متوجه خواهد کرد.
    ما در این کتاب با تحلیلی روشن و نظام‌مند از جغرافیای سیاسی جنگل در سه دوره‌ی مختلف روبه‌روییم که در ردگیری وقایع و برهم‌کنش‌های میان نیروها نقشی مهم و تعیین‌کننده داشتند. در واقع مدل جغرافیای سیاسی ارائه شده در کتاب مهم‌ترین اتفاقی‌ست که در این کتاب رخ می‌دهد و البته چنان‌که به آن خواهیم رسید، در سایه‌ی تحلیل و نتیجه‌گیری دیگری قرار گرفته و از ارائه‌ی روایتی نو ناتوان می‌ماند.
    منظور نتیجه‌گیری و تحلیلی‌ست که نویسنده‌ی کتاب در جای-جای متن، تلاش در رسیدن به آن را دارد. و آن نشان دادن اهمیت و پررنگی و تعیین‌کنندگی اثرات مخرب و مضر ورود شیوه‌ی مبارزه‌ی سیاسی لنینیستی به فرهنگ سیاسی ایران در نهضت جنگل و به طور کلی تاریخ معاصر ایران است.
    (بیشتر…)

  • درباره سریال کوچک جنگلی

    شبی تا سحر هم‌نشینی با «یار موافق»، نشاندمان پای سریال قدیمی کوچک جنگلی (به کارگردانی بهروز افخمی) که گذشته از حسرت ساخته نشدن سریال‌هایی این‌چنینی در دهه‌های بعدی؛ خوانده‌هایم از دو کتاب سردار جنگل (ابراهیم فخرایی) و شوروی و نهضت جنگل (مصطفی شعاعیان) را دوباره ریخت روی دایره و به این نتایج رسیدم:

    (بیشتر…)