برچسب: ۱۵۹۱

  • مذهب در گیلان و مازندران

    این متن سخنرانی علی حاکمی دربارهٔ تاریخ مذهب در گیلان و مازندران باستان خیلی جالبه. گرچه جواب دقیقی نمیده اما چنانکه از یک برخورد علمی انتظار داریم دستکم بر اساس یافته‌ها نشانه‌هایی در توصیف جواب ما میده که تصویر روشنتری از گذشته اعتقادی و فرهنگی جامعهٔ خودمون داشته باشیم.

    این متن رو از اینجا بگیرین و بخونین.

  • اؤجای نوزدهم منتشر شد.

    شمارۀ نوزده ماهنامۀ گیلانˇ اؤجا، تیر ماه ۱۳۹۷ با تمرکز بر مسائل محیط زیست استان گیلان منتشر شد.
    «خبر بد: گیلان آب ندارد؛ خبر بدتر: اما این بی آبی برای بعضی‌ها نان دارد» نخستین مقالۀ این شماره است که به بحرانی شدن تولید و انباشت زباله در گیلان پرداخته و با بررسی آسیب‌ها، ریشۀ این پدیده را آشکار می‌کند و از آنجا که ادعاهای مبنی بر راه‌اندازی زيرساخت به دليل فساد و نبود ميلي برای حل مشکلات مردم به جايي نمی‌رسد، در پی چاره‌جوئی برای آن پیشنهاد دارد رویکرد و خطاب فعالان محیط زیست و مردم درگیر با این موضوع از حاکمان و بالایي‌ها به سوی ابتکار عمل و قدرت خودشان تغییر کند. (بیشتر…)

  • شعری گیلکی از آخرین پادشاه مستقل گیلان و یک نکته!

    این شعر گیلکی از خان احمد آخرین شاه خاندان کیایی به دلیل اهمیت تاریخیش، توی ورگ منتشر میشه و البته با ویراستاری جدید بر اساس خطی که امروزه برای نوشتن گیلکی استفاده میکنیم.
    این توضیح رو هم اضافه کنم که این شعر به صورت نسخهٔ خطی در آرشیو کتابخونهٔ مرکزی دانشگاه تهران موجوده.

    (بیشتر…)

  • خاطرات ژنرال دنسترویل

    جای این کتاب در کتابخانهٔ ورگ خالی بود. خاطرات ژنرال دنسترویل (Lionel Dunsterville) که ماموریت داشت از میان گیلان راهی برای انتقال نیروهای روس سفید (نیروهای ضد انقلاب تازه رخ دادهٔ کمونیستی) و دسترسی نیروهای بریتانیا به بادکوبه و قفقاز و مناطق نفت‌خیزش باز کرده و همهٔ موانع سر راه (از جمله نیروهای جنگلی به رهبری فرماندهی میرزا کوچک در رشت و بلشویکها در کمیتهٔ انقلابی انزلی) رو با آرامش یا جنگ از سر راه برداشته و زمینهٔ تشکیل دولتهایی مستبد رو در منطقه فراهم کنه.

    مطالعه این خاطرات به ما کمک میکنه که از موضع نیروهای بریتانیا هم به انقلاب جنگل نگاه کنیم و البته نباید فراموش کنیم که نویسنده این خاطرات فردی نظامی و امنیتی و مسئول حفظ شرایط بردگی مردم خاورمیانه است و صد البته دارای افکار و عقاید خودبرتربینانهٔ امپریالیستی و البته در کنار این نگاه، نقدها و نکاتی جالب در باب خلق و خوی ایرانیان و مسائل جنگی نوشته.
    از نکات جالب دیگهٔ این کتاب روابط پنهانی بین بریتانیا و سوسیالیستهای انقلابی (مخالفان لنین و بلشویکها) و روابط پیچیدهٔ سیاسی‌جغرافیایی بین قدرتهای مختلف در منطقهٔ ماست. منطقه‌ای که هنوز هم کانون این پیچیدگیها و درهمفشردگیهای قومی و سیاسیه.

    این کتاب رو از اینجا دانلود کنید.

  • ماندي کۊدن ؤ یکته نؤکته

    چن سور پیش یکته دۊستؤن (ستار نؤم) يکته ايده مطرح بۊده «ماندي گۊدن» ٚ سر کي جالب بۊ. گۊت: گيلکي مئن يکته کلمه دأنيم، مانده؛ کي تازه بچئه گۊساله’ گۊنيم. وختي شۊکؤم‌دار گؤ فارغ بنه، خئلي بيحال ؤ واکته’. شاید «ماندي کۊدن» هينأجي بمأبۊن. يعني هأني خسته بۊبؤم کي بخيالي شۊکؤم‌دار گؤ ٚ مۊرسؤن تازه مأنده (ماندي) بچئم (بۊدم). اينم دؤنيم که گۊدن ٚ فعل زأک ؤ کۊته ؤ کۊله به کارأگيته بنه. مثلا فلؤن مؤجۊد زأک کؤنه. پس گيلکي مئن مأنده (ماندي) کۊدن «گوساله به دنيا آوردن» معني دئنه. (بیشتر…)

  • واکاوی حادثهٔ سیل ۲۵ خرداد کاکرودِ اشکور

    این متن چندی پیش در روزنامهٔ گیلان امروز منتشر شد و به دلایل مختلف دوست دارم توی ورگ منتشر شه تا خوانندگان ورگ از این منظر هم به ماجرا نگاهی انداخته باشن.

    چون این متن به واقعیتی اشاره میکنه که اغلب به دلیل قرارگیری توی این واقعیت نسبت بهش آگاهی نداریم. و اون بیگانگی با طبیعت و به طورکلی بیگانگی با پیرامونه. زندگی در شهرها و روستاهای معاصر زیر نظام سرمایه‌دارانه منجر به انواع بیگانگیها میشه و این هم یکی از وجوه بیگانگیه. در تحلیل فجایعی از این دست باید حواسمون باشه که به جای جستجو در پی مقصر بیش و پیش از همه باید به ساختارهایی دقت کنیم که انسانها و اشیاء و طبیعت رو در نسبت با هم قرار داده و اینکه در چه نسبتی و چه جوری قرار داده. این متن رو با ویراستاری دوبارهٔ  بنده میخونین.

     

    نویسندگان: نیما فریدمجتهدی (آب‌وهواشناس)، سمانه نگاه (هواشناس)، حسین عابد (آب‌وهواشناس)

     

    تشییع جنازهٔ شهره حسین زاده در جاده ای که در سیل به این روز افتاده
    تشییع جنازهٔ شهره حسین زاده (قربانی سیل اخیر) در جاده ای که در سیل به این روز افتاده

    (بیشتر…)

  • ریشه‌های تاریخی ملی‌گرایی ایرانی

    این مقاله به افسانهٔ نژاد آریایی در میان ایرانیان میپردازه و نشون میده که چطور این افسانهٔ غیرعلمی در جهان شکل گرفت و در ایران مبنای باورهای نادرست دیگر شد.

    خوندن این مقاله علاوه بر روشنگری دربارهٔ این افسانه، از دو جهت دیگر هم مفیده:

    ۱. آشنایی بیشتر با جنبه‌های نژادگرایانه و فاشیستی دستگاه آموزشی و تبلیغی عصر رضا شاه و ریشه های فکری ناسیونالیسم ایرانی پسامشروطه (ناسیونالیسم پهلوی که تا همین امروز هم در قالب انسان آریایی نژاد فارسی زبان با مذهب شیعهٔ دوازده امامی و دین باستانی زردتشتی ادامه داره و عملا بخش عمدهٔ مردم ایران رو از دایرهٔ ایرانی بودن خارج کرده!).

    ۲. آمادگی ذهنی و تجهیز فکری برای رودررویی با نسخه‌های نژادگرایانه و افسانه‌های نژادی مشابه مثل نژاد اولیهٔ کاس در بین برخی دوستان ناسیونالیست گیلک.

    این مقالهٔ مفید و خوندنی رو از اینجا دانلود کنید.

    به امید روزی که اقوام و ملتها و خلقها چه در ایران و چه در همه جای جهان به جای مسیر خودشیفتگی قومی و برساختن دولت-ملت مبتنی بر مدل تک‌ملت و تک‌زبان، زمینه‌های همزیستی دموکراتیک بدون دیگری‌ستیزی و افسانه‌پردازی رو فراهم کنند.

  • جکتاجی جوان، گیله‌وای پیر

    به بهانهٔ انتشار جشن‌نامهٔ م.پ. جکتاجی به کوشش رحیم چراغی

     

    توضیح بیرون از متن: این مقاله در پاسخ به درخواست رحیم چراغی برای چاپ جشن‌نامهٔ م.پ. جکتاجی نوشته شده بود اما پس از تحویل مطلب، جناب چراغی مقاله را نپسندیدند و در نامه‌ای مفصل، چاپ آن را مشروط به حذف نیمهٔ دوم مقاله کردند. حال آن جشن‌نامه با کوشش و پیگیری فراوان رحیم چراغی چاپ و منتشر شده و از آن‌جایی که همیشه آرزو داشتم حس و تجربهٔ خود را دربارهٔ مرد بزرگی که خود ر ا شاگردش (و نه پیروش) می‌دانم بنویسم و این متن جامانده از آن مجموعه، صورت عملی این آرزوست که تصمیم گرفتم به بهانهٔ چاپ جشن‌نامه، تقدیم اؤجا کنم. این متن از نقطهٔ عزیمت نسبت و ربط جکتاجی و نثر گیلکی آغاز شده و تلاش کرده این نسبت را به کلیت وضعیت فرهنگی و تاریخی ما و جایگاه تاریخی م.پ. جکتاجی گره بزند. باشد که روشنفکران، موبدان آتش پرسشگری و نقد در این سامان باشند تا خاموشی نگیرد.

    جکتاجی
    (بیشتر…)

  • وبسایتی برای تقویم دیلمی

    اتفاق خوبی که اخیرا افتاده اینه که بچه‌های گروه نرم‌افزاری جنگل وبسایتی مختص تقویم باستانی گیلکها یعنی تقویم دیلمی راه انداختند.

    میتنونید از این آدرس به این سایت برسید:

    http://giltime.ir

    این سایت امکانات جالبی داره از جمله اینکه میتونید تاریخ تولدتون رو بر اساس تقویم دیلمی بدونین. توی تبدیل تاریخ یادتون باشه شمارهٔ مربوط به پنج روز پنجیک در قسمت شمارهٔ ماه، عدد صفره؛ همینطور عدد مربوط به روز ویشک در بخش شمارهٔ روز هم صفره.

    این سایت البته هنوز کم و کاستی‌هایی هم داره که باید به مرور بهتر شه. مهمتر از همه هنوز راهی برای ارتباط مخاطبان و گزارش مشکلات و ایده‌ها نداره. بدون شک اين مهمترین راه بهبود تدريجی این سایت خوبه.

    یا هنوز این امکان رو در اختیار وبلاگ‌نویس‌ها و مدیران سایت نذاشته که این تقویم رو توی قالب سایتشون قرار بدن.

    یه پیشنهاد دیگه هم اینه که اپلیکیشن مناسب گوشی تلفن همراه هم داشته باشه.

    دم بچه‌های جنگل گرم. مدتها بود به چنین چیزی نیاز داشتیم.

  • سراوان و تجمعي که خواب مسئولین استان را برآشفت

    لندفیل نامي‌ست که یکي از اهالی سراوان برای محوطه‌اي استفاده می‌کند که بزرگترین محل دفن زبالۀ استان است. می‌گوید: «این نام زیباتری از «آشغالی»ست که مردم سراوان به آن منطقه می‌گویند.» بالاخره وقتي بیش از سی سال یکي از مناطق جنگلی استان را به محل دفن زباله‌ها تبدیل کنند، طبیعی است که اسم منطقه هم تغییر می‌کند. اما این تغییر متأسفانه فقط در اسم ایجاد نشده و به این موضوع زماني پرداخته شد که مردم منطقه از بوی بد و بیماری و هجوم مگس‌ها به ستوه آمده بودند و جلو درب ورودی سایت ایستادند و مانع ورود ماشین‌های زبالۀ استان شدند. مردمي که نیرویشان بار دیگر مسئولین را مجبور به پاسخگویی کرد.
    اوایل آبان‌ماه امسال که هوا رو به سردی می‌رفت. مردم، از زن و مرد و کودک و حتی کهنسالان سراوان جلو درب ورودی و نزدیک اتوبان تجمع کردند تا برای چندمین بار به وضعیت به‌وجود آمده اعتراض کنند. پاسخ سه دهه صبوری را با انباشت بیشتر زباله گرفتند و اینک با زباني دیگر سخن می‌گفتند. (بیشتر…)

  • نيويشتنکسˇ قلمˇ قدˇ قۊربؤن!

    به بهانهٔ انتشار کتاب گول‌باهار، مجموعه داستان‌های گیلکی علیرضا بشردوست

     

    أمي نتاج
    ببئه دارؤنن-
    ؤ زمت
    أمي پیلˇ مأرؤن
    کۊ کارکیا ببئه دسˇ جي
    تیتي بۊدیم
    کي أمي دس
    دأره’؟

    (حسین طوافي)

    أول أدبيات یا أول علم؟

    شمرأني أگه مثلاً فرؤیدˇ کارؤنه پی بگيرين یا جامعه-شناسؤنˇ کارؤنه بۊخؤنين ؤ بأزين داستایوسکي ؤ بالزاکˇ بنويشته’نه بنين ايشؤنˇ ورجه، شاید اينه خۊدتؤن أجي وأپۊرسين کي: أول أدبيات بۊ یا أول علم؟ بأزين کؤکته اؤکته’ پيش دره؟

    داستایوسکي خۊ قصه’نˇ آدمؤنه وختي چاکأدبۊ، روانکاوي کتابؤن هلئه در نمأبۊن کي اۊن بنيشه أول اۊشؤنه بۊخؤنه، بأزين برادران کارامازؤف بنويسه. یا هيتؤرأني فلؤبر یا بالزاک جامعه-شناسي ؤ سياسي-اقتصاد نۊخؤنده خۊشؤنˇ زمتˇ کتابؤنه بنويشتن.

    (بیشتر…)

  • بس‌گانگی در زبان گیلکی

    این متن به درخواست دوستانم در نشریه قاف در پاسخ به پرسش درباره «گویش معیار در زبان گیلکی» نوشته و در شمارهٔ اخیر این فصلنامه چاپ شد.

     

    یکی از مهمترین پرسش‌های پیش‌روی نویسندگان و شاعران و فعالان قومی گیلک، پدیدهٔ چندگویشی یا چندلهجه‌ای بودن زبان گیلکی است. پیش از اینکه در باتلاق بحث قدیمی و بی‌مزهٔ «گیلکی زبان است یا لهجه یا گویش و اصلاً هر یک از این سه چیستند؟» گیر کنیم با شتاب از روی سنگ‌های واقعیت عملاً موجود بپریم و به کمک این سنگ‌ها و جای پاها که گذشتگان ما برای ما تعبیه کرده‌اند خود را به این پرسش برسانیم که با این چندگویشی بودن یا در‌واقع بس‌گانه بودن زبان گیلکی چه کنیم؟ زبان گیلکی طیفی پیوسته از رضوانشهر تا مناطق گسترده‌ای از مازندران را دربرمی‌گیرد، از گیلکی بیه‌پس تا گیلکی مرکز استان تا گیلکی بیه‌پیش و گیلکی گالشی (دیلمی) و گیلکی تبری و… و منابع متعدد مکتوب تاریخی و شواهد متعدد موجود محلی و میدانی نام این زبان را گیلکی یا گلکی (به کسر گاف و لام) می‌نامند. برخی این چندگویشی را تشتت می‌دانند و از آن با عنوان مشکل یاد می‌کنند؛ مثل خود من، اگر که چند سال پیش از من می‌پرسیدید. بسیار پیش آمده که فلان شاعر یا نویسندهٔ هم‌ولایتی در پاسخ به این پرسش که «چرا در کنار کارهای فارسی، به زبان مادری‌ات هم نمی‌نویسی؟» پاسخ داده باشد «آخر به کدام لهجه؟» و نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران گیلکی‌نویس هم با این پرسش دست به گریبان اند و چه بسا بسیارانی از هر دو گروه که خلق شاهکارهای ادبی در زبان گیلکی را به بعد از حل این «معضل» موکول کرده‌اند و البته این گروه اغلب منظورشان از حل معضل، راه حل مشخصی است که در ذهن دارند. بله. راه حل گویا مشخص است و فقط راه رسیدن به آن صعب است که مسالهٔ ما چند دهه لاینحل باقی مانده. به عنوان مثال در خانهٔ فرهنگ گیلان جلسه‌ای برای بررسی این مشکل برگزار می‌شود و اسم این نشست، خود راه حل پیشنهادی برگزارکنندگان است. همیشه، راحت‌ترین کار رجوع کردن به عادت‌های ذهنی و عرفی است؛ کمترین شوک را به ما وارد کرده و بیشترین امتیاز را به نفع وضع موجود می‌دهد. تغییر اما داستان دیگری دارد.
    ترجیح می‌دهم برای توصیف این پدیده از مفهوم بَسگانگی استفاده کنم. زبان گیلکی همچون هر زبان زنده و طبیعی دیگری بَس‌گانه (Multiple) است. چه از نظر تنوع لهجه‌ها و چه از نظر پیوند طیفی میان این لهجه‌ها و پیوند طیفی این زبان به طور کل با زبان‌های همسایهٔ خود. پس موضوع این متن رودررویی با این ویژگی است که اگر از من بپرسید خواهم گفت رودررویی با زبان، چون زبان بس‌گانه است. (بیشتر…)

  • خبر خوب: گوگل کیبرد گیلکی رو به زبانهای خودش اضافه کرد.

    کمترین خوبی این خبر اینه که بعد از این کاربران اندروید توی گوشی‌های تلفن همراه و تبلت‌های خودشون مجبور نیستن برای تغییر به/از کیبرد زبان گیلکی مراحل اضافه‌ای طی کنن و میتونن از تنظیمات زبان و کیبرد خودشون گیلکی رو اضافه و تایپ کنن.

    خوبی‌های بزرگترش البته پیش رفتن چند گام مهم برای کمک به ترویج گیلکی‌خوانی و گیلکی‌نویسی در اینترنت و تلفن‌های همراهه و البته به وجود اومدن امکان جستجو به زبان گیلکی در گوگل.

    اگه میخواین دربارهٔ کیبرد یا صفحه‌کلید گیلکی بیشتر بدونین اینجا همه چی توضیح داده شده.

    و نکتهٔ مهم اینه که با هرچه بیشتر استفاده کردن از کیبرد گیلکی به گسترش اون و گسترش خواندن و نوشتن به زبان گیلکی کمک کنید.

    در همین باره: آرما توضیح داده و از تاریخچهٔ زحمات گروهی ساخته شدن کیبرد گیلکی نوشته.

    پی‌نوشت: کیبرد گیلکی مازندرانی هم در کنار گیلکی گیلان به لیست زبان‌های گوگل اضافه شده. همون طور که می‌دونید من بر این اعتقادم که زبان ما در دو استان یک زبانه که گلکی یا گیلکی نامیده می‌شه و در واقع طیف وسیعی از گویش‌های مختلفه و امیدوارم روزی همهٔ این رنگین‌کمان زیبای گویش‌های زبان گیلکی با استفاده از خطی واحد به اتحاد و همدلی ما بیشتر کمک کنه و چه بسا این خط با تکاملش در خدمت همهٔ زبان‌های ایرانی مثل تالشی و لری و بلوچی و… قرار بگیره. آرزو بر جوانان عیب نیست.

  • واقعاً مردن!

    بهار امسال، گفتگويى با دوستان فصلنامهٔ قاف داشتم و در سومین شمارهٔ اين مجله چاپ شده که در این جا می‌خونید؛ دست به سبک نگارش و ویراستاری متن نزدم.

     

    گیلکی… احساس کردیم از او فاصله گرفته‌ایم. داریم می‌گذاریمش در صندوقچه خاطرات مغزمان و پشت ویترین شبکه‌ی استانی. اما ما نمی‌خواستیم. نمی‌خواستیم زبان گیلکی بمیرد. کلی علامت سؤال داشتیم و می‌خواستیم این دفعه نقطه‌ی پایان جمله را، اولِ راه چاره بگذاریم.
    پرونده‌ی زبان گیلکی را در «قاف» باز کردیم و باید جایگاه واقعی امروز زبان گیلکی در زندگی روزمره و مقدار عمق زخم فراموشی را ارزیابی می‌کردیم تا بگردیم در پی نوشدارو …گوشمان از خیلی حرف‌ها پر بود و می‌دانستیم این زخمْ داروهای بی‌اثر زیادی چشیده. کلیشه‌ها و حرف‌های تکراری را کنار گذاشتیم و در گفتگوها به دنبال حرف تازه‌ای بودیم. حرف تازه یعنی سؤال های نزدیک‌تر به زمان حال بپرسیم و جواب‌ها هم فقط جواب نباشند، دنبال ناگفته‌ها و کم‌گفته‌ها بودیم.
    …پای زبان مادری که وسط باشد، فرزندان دلسوزی را پیدا می‌کنیم که تلاش‌ها و تحقیق‌های زیادی کرده‌اند. به تیترهای پرونده که فکر می‌کردیم دیدیم قطعه‌ی پازل هر زبانی رسم‌الخط است. اسم رسم‌الخط زبان گیلکی را که آوردیم امین حسن‌پور را معرفی کردند و از فعالیت‌هایش گفتند. برای دیدن او باید به زادگاه و محل زندگی‌اش می رفتیم؛ به لاهیجان.
    می‌خواستیم برای مصاحبه در مورد رسم‌الخط زبان گیلکی سراغ کسی برویم که از دانشگاه گیلان مهندسی مکانیک در حرارت و سیالات خوانده و از حدود ١٢ سال پیش وبلاگ «وَرگ» را راه انداخته. وبلاگی که مدرسه‌ی زبانی گیلکی نامیده می‌شود و بعدها شخصِ حسن‌پور را با همین نامِ ورگ شناخته‌اند. می‌دانستیم با زبان مادری قصه می‌نویسد، روزنامه‌نویسی و ویراستاری می‌کند و واقعاً دغدغه‌ی زبان گیلکی دارد.
    … با یک دنیا علامت سؤال به سمت لاهیجان حرکت کردیم، بدون آنکه عکسی از حسن‌پور دیده باشیم و یا تاریخ تولدش (١٣۶٣) را بدانیم. ساعت سه عصر بود که با چشم‌های پف‌کرده و خستگیِ ناشی از روزهای کاری به سمت رشت و سپس لاهیجان حرکت کردیم. ساعت پنج قرار ملاقات داشتیم و من در ذهنم داشتم امین حسن‌پور را تجسم می‌کردم. به ما گفته بودند در زبان‌شناسی گیلکی آدم کاربلدی است. در خیالم مرد 60-50 ساله‌ی سپیدمویی را می‌دیدم که با جثه‌ای کوچک مقابلم نشسته و از پشت عینکش هنگام پرسیده‌شدن سؤال‌ها تماشایم می‌کند. راننده که انگار بیشتر از ما برای رسیدن عجله داشت خود را به هر مانع و سرعت‌گیری می‌کوبید تا رشته‌ی افکارمان را پاره کند. سه نفری به این فکر افتادیم سؤال‌ها را مرور کنیم تا آن‌جا سردرگم نباشیم، ولی خیلی زود در یکی از خیابان‌های لاهیجان بودیم و به دنبال خانه‌ای با درب کوچک خاکستری می‌گشتیم. نیم‌ساعت زودتر رسیدیم و برای این که خیلی هم زود نرویم، سرکوچه ایستادیم و سؤال ها را بالا و پایین کردیم، اما 10دقیقه ای بیش‌تر توان مقاومت نداشتیم و من زنگ در را زدم و خودم را به صدای پشت آیفون، تحت نام مصاحبه‌کننده‌ی «قاف» معرفی کردم. مردی در را باز کرد؛ نمی‌دانستم پسرش است یا یا یکی از اقوامش! مرد 30 تا 35 ساله‌ی قد‌بلند و شادابی ما را به داخل خانه‌ی کوچک و دنجی راهنمایی کرد. خود امین حسن پور بود!! (باید با آن پیرمرد عینکی خیالاتم وداع می‌گفتم.) روی یک مبل سه‌نفره نشستیم، چای دم گذاشت و مقابل‌مان نشست و بعد از احوالپرسی‌های رایج، ضبط‌کننده‌ی صدای گوشی‌ام را زدم که برویم سر اصل موضوع: زبان گیلکی. (بیشتر…)

  • گامی برای درک حضور دیگری

    چگونه می‌توان به هویت قومی توجه کرد اما در دام قوم‌مداری و هویت‌طلبی نیافتاد؟ انتخاب بخش عمده‌اي از روشنفکران فرار از هر نوع سیاست هویتی بوده و کرنش در مقابل روند جهانی‌شدن حذف زبان‌ها و فرهنگ‌ها و یک‌شکل شدن همه‌کس و همه چیز روی سیارهٔ ما.

    نیاز به شناخت خویشتن قومی، به عنوان نتیجهٔ فرایندي تاریخی که از میان خاطرات و جنگ‌ها و بلایا و شادی‌ها و مناسبات تولیدی و اقلیم مشترک عبور کرده و به صورت زبان، آداب و رسوم، هنر و ادبیات و سایر ویژگی‌های قومی درآمده، نیازي نیست که بتوان آن را انکار کرد. دقیقاً همین نیاز و اشتیاق میان توده‌های مردم در جاهای مختلف جهان است که دولت‌ها در کشورهای مختلف از آن به نفع بسیج مردم علیه یکدیگر و ادامهٔ سلطهٔ خویش بر طبقهٔ کارگر و چه بسا گرمابخشی به بازار اسلحه و اقتصاد جنگ استفاده می‌کنند. نیروهای مترقی، با خالی کردن فضای پاسخگویی به این نیاز، تصور می‌کنند که تلاش تاریخی انسان برای ساختن جهاني بهتر را از پیرایهٔ تعصب‌های قومی و نژادی پاک می‌کنند اما در عمل فقط سنگر را برای واپسگراترین و بداندیشترین نیروهای راست‌گرا با عقاید ضدمهاجر و ضددیگری و ضدزن خالی می‌کنند. (بیشتر…)

  • ۱۵۹۱ نؤرۊزبل

    جندˇرۊدبار -نؤرۊزبل - ۱۵۹۱

    شمه نؤرۊزبل مۊبارک ببۊن. ايمسالم اي يازده ساله مۊسؤن امئه نؤرۊزˇ تش وأگيته ؤ وأيسؤنه بۊمؤنسه. نأ يک جا، نأ دۊ جا، چن جا، هر سالˇ جي ويشتر جا!

    هندئه داماشˇ هوادارؤن، ورزشگاهˇ مئن نؤرۊزبله جشن بيتن. ايشؤنˇ دم گرم.

    سياکلˇ مئن، وچهٰ‌ن تش دچئن ؤ نؤرۊزبل بيتن. بئه‌پسˇ مئن، طاهرگۊرابˇ مئن، برنج‌بيني جي وگرسه پسي، خۊشؤنˇ قديمي ميل (مناره) ورجه نؤرۊزبل بيتن.

    رشتˇ مئن، رامسرˇ جندˇرۊدبارˇ مئن باني املشˇ هأليدشتˇ مئن أني نؤرۊزبله جشن بيتن.

    چقد خۊبه کي ايمسال هرسالˇ جي ويشتر همه‌گير بؤدره. چقد خۊبه کي نؤرۊزبله ويشتر شناسنن.

    اينم امئه جغلهٰ‌نه بيانيه بۊ کي جندˇرۊدبارˇ مئن بۊخؤنده بۊبؤ:

    (بیشتر…)