خلابر و خلابران:
معنی و مفهوم دقیق خلابر و خلابران تاکنون مشخص نشده است لیکن بیتردید آنان از مستخدمان دولتی بودند زیرا از دولت «مرسوم» میگرفتند و کار آنان نیز در ارتباط با نظامیان بود. منوچهر ستوده تصحیحکنندهی کتاب مرعشی، آنان را «سربازان خاصهی سلطان» میداند و رابینو میگوید که آنان «خدمتگزارانی [بودند] که خوراک و خوابگاهشان را امیران کیائی تامین میکردند» (رابینو، ۱۳۶۹ ،ص ۱۱۲). و کسانی نیز گفتهاند که طایفهی خلعتبری امروزی در تنکابن از گروه خلابران بودهاند. در هر حال ما میدانیم که آنان در یک نهاد وابسته به حکومت کار و حقوق دریافت میکردند: «و موضعی که[در نزدیکی رانکو] گوراب و خلابران [را] مقام است، برنجار [بیجار] و مزارع مردم میبود، آنجا را [سید محمد کیا حاکم رانکو] خشک فرمودند ساختن و درختها بر گرداگرد آن میدان فرمودند نشاندن و جهت خلابران صومعههای مرغوب به گرداگرد آن میدان بفرمود تا تمام کردند و خلابران را آنجا نقل نمود» (مرعشی، صص ۱۴۰-۱۴۱). «و آنها [اسیران جنگی] را، خلابران لاهجان دست و گردن بسته، به رانکو بردند وبه حضرت اعلی [حاکم رانکو] رسانیدند. این معنی را موجب اتفاق حسنه دانسته، شکر حضرت تعالی شانه به تقدیم رسانیدند و خلابران را تحسین نمودند و بر ازدیاد مرسوم [حقوق] هر یک امر کردند» (مرعشی، ص ۲۰۱). «برفور خلابران رانکو را بفرمود تا مجموع جبه و جوشن بپوشند» (همان، ص ۲۲۷). «مولف حقیر [ظهیرالدین مرعشی] را امر کردند که با خلابران تنکابن و دویست نفر دیگر از لشکر لشتنشاه و پاشیجا و گوکه به قریه بیورزن رود و آن مقام را تالان نموده از راه بالا، موازی معسکر همایون [که]متوجه خرزویل [هرزویل] بودند، برود» (همان، ص ۲۶۱).
خنادهان:
به گفتهی استاد ستوده و به نقل از برهان قاطع، «خناده» به فتح اول در زبان گیلکی به کسی گویند که فرمان سپهسالار را به لشکر بر ساند: «بعد از هفت روز بعضی از عساکر شکور [اشکور] به سرداری کیا تاج الدین که مهتر خنادهان بود، رسید وبه ضبط قزوین اشتغال رفت» (مرعشی، ص ۳۳۰). «لشکر دیلم به سرداری کیا تاج الدین که مهتر خنادهان ایشان بود هم رسیدند اما تا آمدن قاصد و رسانیدن جواب، بزرگان آن ولایت صلاح چنان دیدند» (همان، ص ۳۳۹). (بیشتر…)