بلاگ

  • سراوان و تجمعي که خواب مسئولین استان را برآشفت

    لندفیل نامي‌ست که یکي از اهالی سراوان برای محوطه‌اي استفاده می‌کند که بزرگترین محل دفن زبالۀ استان است. می‌گوید: «این نام زیباتری از «آشغالی»ست که مردم سراوان به آن منطقه می‌گویند.» بالاخره وقتي بیش از سی سال یکي از مناطق جنگلی استان را به محل دفن زباله‌ها تبدیل کنند، طبیعی است که اسم منطقه هم تغییر می‌کند. اما این تغییر متأسفانه فقط در اسم ایجاد نشده و به این موضوع زماني پرداخته شد که مردم منطقه از بوی بد و بیماری و هجوم مگس‌ها به ستوه آمده بودند و جلو درب ورودی سایت ایستادند و مانع ورود ماشین‌های زبالۀ استان شدند. مردمي که نیرویشان بار دیگر مسئولین را مجبور به پاسخگویی کرد.
    اوایل آبان‌ماه امسال که هوا رو به سردی می‌رفت. مردم، از زن و مرد و کودک و حتی کهنسالان سراوان جلو درب ورودی و نزدیک اتوبان تجمع کردند تا برای چندمین بار به وضعیت به‌وجود آمده اعتراض کنند. پاسخ سه دهه صبوری را با انباشت بیشتر زباله گرفتند و اینک با زباني دیگر سخن می‌گفتند. (بیشتر…)

  • نيويشتنکسˇ قلمˇ قدˇ قۊربؤن!

    به بهانهٔ انتشار کتاب گول‌باهار، مجموعه داستان‌های گیلکی علیرضا بشردوست

     

    أمي نتاج
    ببئه دارؤنن-
    ؤ زمت
    أمي پیلˇ مأرؤن
    کۊ کارکیا ببئه دسˇ جي
    تیتي بۊدیم
    کي أمي دس
    دأره’؟

    (حسین طوافي)

    أول أدبيات یا أول علم؟

    شمرأني أگه مثلاً فرؤیدˇ کارؤنه پی بگيرين یا جامعه-شناسؤنˇ کارؤنه بۊخؤنين ؤ بأزين داستایوسکي ؤ بالزاکˇ بنويشته’نه بنين ايشؤنˇ ورجه، شاید اينه خۊدتؤن أجي وأپۊرسين کي: أول أدبيات بۊ یا أول علم؟ بأزين کؤکته اؤکته’ پيش دره؟

    داستایوسکي خۊ قصه’نˇ آدمؤنه وختي چاکأدبۊ، روانکاوي کتابؤن هلئه در نمأبۊن کي اۊن بنيشه أول اۊشؤنه بۊخؤنه، بأزين برادران کارامازؤف بنويسه. یا هيتؤرأني فلؤبر یا بالزاک جامعه-شناسي ؤ سياسي-اقتصاد نۊخؤنده خۊشؤنˇ زمتˇ کتابؤنه بنويشتن.

    (بیشتر…)

  • بس‌گانگی در زبان گیلکی

    این متن به درخواست دوستانم در نشریه قاف در پاسخ به پرسش درباره «گویش معیار در زبان گیلکی» نوشته و در شمارهٔ اخیر این فصلنامه چاپ شد.

     

    یکی از مهمترین پرسش‌های پیش‌روی نویسندگان و شاعران و فعالان قومی گیلک، پدیدهٔ چندگویشی یا چندلهجه‌ای بودن زبان گیلکی است. پیش از اینکه در باتلاق بحث قدیمی و بی‌مزهٔ «گیلکی زبان است یا لهجه یا گویش و اصلاً هر یک از این سه چیستند؟» گیر کنیم با شتاب از روی سنگ‌های واقعیت عملاً موجود بپریم و به کمک این سنگ‌ها و جای پاها که گذشتگان ما برای ما تعبیه کرده‌اند خود را به این پرسش برسانیم که با این چندگویشی بودن یا در‌واقع بس‌گانه بودن زبان گیلکی چه کنیم؟ زبان گیلکی طیفی پیوسته از رضوانشهر تا مناطق گسترده‌ای از مازندران را دربرمی‌گیرد، از گیلکی بیه‌پس تا گیلکی مرکز استان تا گیلکی بیه‌پیش و گیلکی گالشی (دیلمی) و گیلکی تبری و… و منابع متعدد مکتوب تاریخی و شواهد متعدد موجود محلی و میدانی نام این زبان را گیلکی یا گلکی (به کسر گاف و لام) می‌نامند. برخی این چندگویشی را تشتت می‌دانند و از آن با عنوان مشکل یاد می‌کنند؛ مثل خود من، اگر که چند سال پیش از من می‌پرسیدید. بسیار پیش آمده که فلان شاعر یا نویسندهٔ هم‌ولایتی در پاسخ به این پرسش که «چرا در کنار کارهای فارسی، به زبان مادری‌ات هم نمی‌نویسی؟» پاسخ داده باشد «آخر به کدام لهجه؟» و نویسندگان و شاعران و روزنامه‌نگاران گیلکی‌نویس هم با این پرسش دست به گریبان اند و چه بسا بسیارانی از هر دو گروه که خلق شاهکارهای ادبی در زبان گیلکی را به بعد از حل این «معضل» موکول کرده‌اند و البته این گروه اغلب منظورشان از حل معضل، راه حل مشخصی است که در ذهن دارند. بله. راه حل گویا مشخص است و فقط راه رسیدن به آن صعب است که مسالهٔ ما چند دهه لاینحل باقی مانده. به عنوان مثال در خانهٔ فرهنگ گیلان جلسه‌ای برای بررسی این مشکل برگزار می‌شود و اسم این نشست، خود راه حل پیشنهادی برگزارکنندگان است. همیشه، راحت‌ترین کار رجوع کردن به عادت‌های ذهنی و عرفی است؛ کمترین شوک را به ما وارد کرده و بیشترین امتیاز را به نفع وضع موجود می‌دهد. تغییر اما داستان دیگری دارد.
    ترجیح می‌دهم برای توصیف این پدیده از مفهوم بَسگانگی استفاده کنم. زبان گیلکی همچون هر زبان زنده و طبیعی دیگری بَس‌گانه (Multiple) است. چه از نظر تنوع لهجه‌ها و چه از نظر پیوند طیفی میان این لهجه‌ها و پیوند طیفی این زبان به طور کل با زبان‌های همسایهٔ خود. پس موضوع این متن رودررویی با این ویژگی است که اگر از من بپرسید خواهم گفت رودررویی با زبان، چون زبان بس‌گانه است. (بیشتر…)

  • خبر خوب: گوگل کیبرد گیلکی رو به زبانهای خودش اضافه کرد.

    کمترین خوبی این خبر اینه که بعد از این کاربران اندروید توی گوشی‌های تلفن همراه و تبلت‌های خودشون مجبور نیستن برای تغییر به/از کیبرد زبان گیلکی مراحل اضافه‌ای طی کنن و میتونن از تنظیمات زبان و کیبرد خودشون گیلکی رو اضافه و تایپ کنن.

    خوبی‌های بزرگترش البته پیش رفتن چند گام مهم برای کمک به ترویج گیلکی‌خوانی و گیلکی‌نویسی در اینترنت و تلفن‌های همراهه و البته به وجود اومدن امکان جستجو به زبان گیلکی در گوگل.

    اگه میخواین دربارهٔ کیبرد یا صفحه‌کلید گیلکی بیشتر بدونین اینجا همه چی توضیح داده شده.

    و نکتهٔ مهم اینه که با هرچه بیشتر استفاده کردن از کیبرد گیلکی به گسترش اون و گسترش خواندن و نوشتن به زبان گیلکی کمک کنید.

    در همین باره: آرما توضیح داده و از تاریخچهٔ زحمات گروهی ساخته شدن کیبرد گیلکی نوشته.

    پی‌نوشت: کیبرد گیلکی مازندرانی هم در کنار گیلکی گیلان به لیست زبان‌های گوگل اضافه شده. همون طور که می‌دونید من بر این اعتقادم که زبان ما در دو استان یک زبانه که گلکی یا گیلکی نامیده می‌شه و در واقع طیف وسیعی از گویش‌های مختلفه و امیدوارم روزی همهٔ این رنگین‌کمان زیبای گویش‌های زبان گیلکی با استفاده از خطی واحد به اتحاد و همدلی ما بیشتر کمک کنه و چه بسا این خط با تکاملش در خدمت همهٔ زبان‌های ایرانی مثل تالشی و لری و بلوچی و… قرار بگیره. آرزو بر جوانان عیب نیست.

  • واقعاً مردن!

    بهار امسال، گفتگويى با دوستان فصلنامهٔ قاف داشتم و در سومین شمارهٔ اين مجله چاپ شده که در این جا می‌خونید؛ دست به سبک نگارش و ویراستاری متن نزدم.

     

    گیلکی… احساس کردیم از او فاصله گرفته‌ایم. داریم می‌گذاریمش در صندوقچه خاطرات مغزمان و پشت ویترین شبکه‌ی استانی. اما ما نمی‌خواستیم. نمی‌خواستیم زبان گیلکی بمیرد. کلی علامت سؤال داشتیم و می‌خواستیم این دفعه نقطه‌ی پایان جمله را، اولِ راه چاره بگذاریم.
    پرونده‌ی زبان گیلکی را در «قاف» باز کردیم و باید جایگاه واقعی امروز زبان گیلکی در زندگی روزمره و مقدار عمق زخم فراموشی را ارزیابی می‌کردیم تا بگردیم در پی نوشدارو …گوشمان از خیلی حرف‌ها پر بود و می‌دانستیم این زخمْ داروهای بی‌اثر زیادی چشیده. کلیشه‌ها و حرف‌های تکراری را کنار گذاشتیم و در گفتگوها به دنبال حرف تازه‌ای بودیم. حرف تازه یعنی سؤال های نزدیک‌تر به زمان حال بپرسیم و جواب‌ها هم فقط جواب نباشند، دنبال ناگفته‌ها و کم‌گفته‌ها بودیم.
    …پای زبان مادری که وسط باشد، فرزندان دلسوزی را پیدا می‌کنیم که تلاش‌ها و تحقیق‌های زیادی کرده‌اند. به تیترهای پرونده که فکر می‌کردیم دیدیم قطعه‌ی پازل هر زبانی رسم‌الخط است. اسم رسم‌الخط زبان گیلکی را که آوردیم امین حسن‌پور را معرفی کردند و از فعالیت‌هایش گفتند. برای دیدن او باید به زادگاه و محل زندگی‌اش می رفتیم؛ به لاهیجان.
    می‌خواستیم برای مصاحبه در مورد رسم‌الخط زبان گیلکی سراغ کسی برویم که از دانشگاه گیلان مهندسی مکانیک در حرارت و سیالات خوانده و از حدود ١٢ سال پیش وبلاگ «وَرگ» را راه انداخته. وبلاگی که مدرسه‌ی زبانی گیلکی نامیده می‌شود و بعدها شخصِ حسن‌پور را با همین نامِ ورگ شناخته‌اند. می‌دانستیم با زبان مادری قصه می‌نویسد، روزنامه‌نویسی و ویراستاری می‌کند و واقعاً دغدغه‌ی زبان گیلکی دارد.
    … با یک دنیا علامت سؤال به سمت لاهیجان حرکت کردیم، بدون آنکه عکسی از حسن‌پور دیده باشیم و یا تاریخ تولدش (١٣۶٣) را بدانیم. ساعت سه عصر بود که با چشم‌های پف‌کرده و خستگیِ ناشی از روزهای کاری به سمت رشت و سپس لاهیجان حرکت کردیم. ساعت پنج قرار ملاقات داشتیم و من در ذهنم داشتم امین حسن‌پور را تجسم می‌کردم. به ما گفته بودند در زبان‌شناسی گیلکی آدم کاربلدی است. در خیالم مرد 60-50 ساله‌ی سپیدمویی را می‌دیدم که با جثه‌ای کوچک مقابلم نشسته و از پشت عینکش هنگام پرسیده‌شدن سؤال‌ها تماشایم می‌کند. راننده که انگار بیشتر از ما برای رسیدن عجله داشت خود را به هر مانع و سرعت‌گیری می‌کوبید تا رشته‌ی افکارمان را پاره کند. سه نفری به این فکر افتادیم سؤال‌ها را مرور کنیم تا آن‌جا سردرگم نباشیم، ولی خیلی زود در یکی از خیابان‌های لاهیجان بودیم و به دنبال خانه‌ای با درب کوچک خاکستری می‌گشتیم. نیم‌ساعت زودتر رسیدیم و برای این که خیلی هم زود نرویم، سرکوچه ایستادیم و سؤال ها را بالا و پایین کردیم، اما 10دقیقه ای بیش‌تر توان مقاومت نداشتیم و من زنگ در را زدم و خودم را به صدای پشت آیفون، تحت نام مصاحبه‌کننده‌ی «قاف» معرفی کردم. مردی در را باز کرد؛ نمی‌دانستم پسرش است یا یا یکی از اقوامش! مرد 30 تا 35 ساله‌ی قد‌بلند و شادابی ما را به داخل خانه‌ی کوچک و دنجی راهنمایی کرد. خود امین حسن پور بود!! (باید با آن پیرمرد عینکی خیالاتم وداع می‌گفتم.) روی یک مبل سه‌نفره نشستیم، چای دم گذاشت و مقابل‌مان نشست و بعد از احوالپرسی‌های رایج، ضبط‌کننده‌ی صدای گوشی‌ام را زدم که برویم سر اصل موضوع: زبان گیلکی. (بیشتر…)

  • گامی برای درک حضور دیگری

    چگونه می‌توان به هویت قومی توجه کرد اما در دام قوم‌مداری و هویت‌طلبی نیافتاد؟ انتخاب بخش عمده‌اي از روشنفکران فرار از هر نوع سیاست هویتی بوده و کرنش در مقابل روند جهانی‌شدن حذف زبان‌ها و فرهنگ‌ها و یک‌شکل شدن همه‌کس و همه چیز روی سیارهٔ ما.

    نیاز به شناخت خویشتن قومی، به عنوان نتیجهٔ فرایندي تاریخی که از میان خاطرات و جنگ‌ها و بلایا و شادی‌ها و مناسبات تولیدی و اقلیم مشترک عبور کرده و به صورت زبان، آداب و رسوم، هنر و ادبیات و سایر ویژگی‌های قومی درآمده، نیازي نیست که بتوان آن را انکار کرد. دقیقاً همین نیاز و اشتیاق میان توده‌های مردم در جاهای مختلف جهان است که دولت‌ها در کشورهای مختلف از آن به نفع بسیج مردم علیه یکدیگر و ادامهٔ سلطهٔ خویش بر طبقهٔ کارگر و چه بسا گرمابخشی به بازار اسلحه و اقتصاد جنگ استفاده می‌کنند. نیروهای مترقی، با خالی کردن فضای پاسخگویی به این نیاز، تصور می‌کنند که تلاش تاریخی انسان برای ساختن جهاني بهتر را از پیرایهٔ تعصب‌های قومی و نژادی پاک می‌کنند اما در عمل فقط سنگر را برای واپسگراترین و بداندیشترین نیروهای راست‌گرا با عقاید ضدمهاجر و ضددیگری و ضدزن خالی می‌کنند. (بیشتر…)

  • ۱۵۹۱ نؤرۊزبل

    جندˇرۊدبار -نؤرۊزبل - ۱۵۹۱

    شمه نؤرۊزبل مۊبارک ببۊن. ايمسالم اي يازده ساله مۊسؤن امئه نؤرۊزˇ تش وأگيته ؤ وأيسؤنه بۊمؤنسه. نأ يک جا، نأ دۊ جا، چن جا، هر سالˇ جي ويشتر جا!

    هندئه داماشˇ هوادارؤن، ورزشگاهˇ مئن نؤرۊزبله جشن بيتن. ايشؤنˇ دم گرم.

    سياکلˇ مئن، وچهٰ‌ن تش دچئن ؤ نؤرۊزبل بيتن. بئه‌پسˇ مئن، طاهرگۊرابˇ مئن، برنج‌بيني جي وگرسه پسي، خۊشؤنˇ قديمي ميل (مناره) ورجه نؤرۊزبل بيتن.

    رشتˇ مئن، رامسرˇ جندˇرۊدبارˇ مئن باني املشˇ هأليدشتˇ مئن أني نؤرۊزبله جشن بيتن.

    چقد خۊبه کي ايمسال هرسالˇ جي ويشتر همه‌گير بؤدره. چقد خۊبه کي نؤرۊزبله ويشتر شناسنن.

    اينم امئه جغلهٰ‌نه بيانيه بۊ کي جندˇرۊدبارˇ مئن بۊخؤنده بۊبؤ:

    (بیشتر…)

  • اؤجا

    اؤجا

     

    الوعده وفا! اینم اؤجا کتاب جیرأکشئن ئبه. اؤجا، م. راما گيلکي شعرؤنه کي اول بار سال ۱۳۵۸ لایجؤنˇ مئن چاپ بۊبؤ ؤ اينˇ شعرؤن سالؤنˇ سال، مؤبارزؤن ؤ آزاديمجؤنˇ مچه سرˇ نغمه بۊ.

    اي کتابه تازه ويراستاري همرأ تينين ائره جيرأکشين. اي کتاب الکترؤنيکي بۊبؤره، هين وأسي اۊنˇ فهرستˇ مئن تينين شعرؤنˇ تيترˇ سر کيليک بکۊنين ؤ بشين هۊ شعرˇ شر.

  • قراقۊش

    tmp_5922-IMG_20170326_160757-2092154617

     

    کتاب شعر قراقوش شامل منظومهٔ بلند قراقوش از محمدقلى صدر اشکوری به زبان گیلکی (لهجهٔ گالشى) در بهار هفتاد و شش (هجرى خورشيدى) منتشر شد. طرح روى جلد اين کتاب کار محمود پاینده لنگرودی است.

    شما می‌توانید این کتاب را از اینجا دانلود کنید.

  • بیس دئقه XXV

    نقاشي: جعفر خادم
    نقاشي: جعفر خادم

     

    “بيس دئقه” بيسˇ پنجؤمي برنامه’ بشتؤيين. بيس دئقه، يکته پادکست (راديؤ اينترنتي) ايسه.

    اي برنامه فایله تینین ائره جیرأکشین (یا ائره) یا ائره آنلاین بشتؤیین (هنۊز ساؤندکلاؤدˇ مئن جؤرأکشئه نۊبؤ. اي لينک تا چن ساعت ديگه آماده بنه).
    اي برنامه، بهار ؤ عيدˇ شي ايسه ؤ اۊنˇ مئن شعر ؤ قصه اشتؤنين ؤ چنته مطلب مۊزيک ؤ زندگي ؤ بهار ؤ ويوالدي أجي.
    اي برنامه مئن اي مۊزيکؤنه خأ بشتؤيين:
    – بهارˇ ويالؤن کؤنسرتؤ، ویوالدي أجي
    – والس نؤرۊزي، احمد عاشۊرپۊرˇ صدایˇ همرأ
    – Recording Angel آروه هنریکسن أجي

    بيس دئقه فایله دس به دس بکۊنين تا فرسه شيمه دۊستؤنˇ دس.

  • چره خأ ویوالديˇ چارفصله اشتؤسن؟

    اینم ورگˇعیدي، شيمئبه. چار دئقه ويشتر نئه ولي شمره يکته پيله آهنگسازˇ همرأ آشنا کؤنه باني اينˇ نؤمي اثر: چارفصل.

    اگه اينˇ فايله خأنين ائره’ جي جيرأکشين.

    ولي اگه خأنين هئره تماشا بکۊنين، تينين هي جير اي کۊتا فيلمه بنیشین:

     

    یا شایدأني شيمئبه’م مي مۊرسؤن یۊتۊب سانسۊر بۊبؤره، پس اگه ایتؤره تينين ائره آپاراتˇ مئن تماشا بکۊنين کي یۊتۊپ أجي تقلید بۊدن ؤ سانسۊرˇ تیلˇ آؤ أجي مأیي گیته‌درن! شمه ولي زنگ ببین ؤ مهربؤن ؤ آزاد، شيمه عیدم مۊبارک ببۊن.

  • ارامنهٔ گیلان در نهضت جنگل

    بخشی از خاطرات خاچاطور میناسیان به ترجمهٔ گریگور قازاریان به همراه توضیحاتی از علی فروحی را در اینجا بخوانید.

  • علل و پیامد اقامت اسماعیل میرزای صفوی در گیلان

    این مقاله با عنوان نقد و بررسی علل و پیامد اقامت اسماعیل میرزای صفوی در گیلان نوشتهٔ دکتر حسین میرجعفری، دکتر اصغر فروغی ابری، دکتر علی‌اکبر کجباف و محمد شورمیج به مقطعی حساس در تاریخ ایران و گیلان میپرازد.

    این مقاله را از اینجا بگیرید و بخوانید.

  • به ناسیونالیستهای نوآمده

    طی چهار پنج سال اخیر، همهٔ ما از شکل گرفتن انواع و اقسام صفحه‌ها و کانالها و سایتهای علاقمند به هویت قومی گیلک، تبری، تالش، کاسپی و… باخبریم. در واقع جریانیه که داره روز به روز فربه‌تر میشه و تعداد قابل توجهی از جوانان و نوجوانان بین سنین ۱۵ تا ۳۰ سال رو دربرمیگیره.

    تا پیش از این در ایران، طی دهه‌های گذشته دو جریان فکری عمده، مسائل قومی رو دنبال میکردند. یکی جریانهای چپ و سوسیالیستی بودند و دیگری جریانات راستگرایی که میلی ارتجاعی برای بازگشت به دوران ارباب-رعیتی داشتند. (بیشتر…)

  • کيبريت فۊرۊش لاکۊ

    Den_Lille_Pige_med_Svovlstikkerne

    سیاست ورگ در ترجمه اغلب اینه که ترجمه از متنهایی به گیلکی انجام بگیره که نسخهٔ فارسیش وجود نداره تا خواننده رغبت و شوقی برای مطالعه پیداکنه.

    اما این قاعده همچون هر قاعده‌ای، بی‌استثنا نیست. بعضی متنها، فارغ از اینکه برای خوانندهٔ دوزبانهٔ گیلک به فارسی موجود باشه، حیفه که به گیلکی در نیاد.

    قصهٔ معروف دختر کبریت فروش یکی از این نمونه‌هاست که مانی معصومی اون رو به گیلکی ترجمه کرده.

    بی‌شک این قدمیه در راه بالیدن ادبیات کودک و نوجوان در زبان گیلکی.

    این قصه رو از اینجا بگیرید و بخونید.

    دربارهٔ هانس کریستیان آندرسن در ویکیپدیای گیلکی بیشتر بخونید.

  • یکته قهوه‌دیکؤن، خؤمامˇ مئن.

    یکته قهوه‌دیکؤن خؤمامˇ نزدیکي - کامران عدل

     

    یکته قهوه‌دیکؤن، خؤمامˇ مئن، یکشمبه‌بازار، سال ۱۳۵۰ هجري شمسي.
    اي عکسه کامران عدل بکنده، اینˇ بازارهای ایرانˇ گردأگیته (مجمۊعه) مئن دره. اۊ عبا بنأ مردأی أني نقاله. (اگه خأنین عکسه پیلتر بینین اۊنˇ سر کيليک بکۊنین.)

     

    تکمیلي اطلاعات: اي ديکؤن، سید اشرف هاشمي دیکؤنه کي بأزۊن اينˇ ريکه’ن (یۊسف ؤ جعفر) اؤره مشغۊل بۊبؤن ؤ الؤن دئه ديکؤنه بفۊرتن. رضا دادرسˇ جي ممنۊنم کي اي اطلاعاته سرأدأ.

  • شهردار فومن باید عوض بشه!

    نمیخوام وارد بحث مفصل زن دستفروش فومنی بشم که این روزها دیگه همه ازش خبر دارن. از اون مفصلتر و مهمتر بحث دستفروشیه و کیه که ندونه دستفروشی بخشی از فرهنگ قومی ماست و سرکوب و غارت اموال دستفروشها به بهانهٔ مقابله با سد معبر و یا تلکه کردنشون به بهانهٔ عوارض و کرایهٔ جا و… انگارهٔ جدیدیه که باید با این انگاره مبارزه کرد؟

    مادران و مادربزرگان تعداد زیادی از ما، در هفته‌بازارهای مختلف گیلان و یا در جاهای مختلف، محصولات خودشون رو فروختند و هرگز به هیچ کسی باج مفت ندادند. زنهایی رو میشناسم که فقط با دستفروشی عرق کوتکوتو، بچه بزرگ کردن و دانشگاه فرستادن. در واقع اون سیلی به صورت اون زن، سیلی به صورت مردم گیلان هم بود. مردمی که کشاورزی دهقانی و فروش محصولاتشون، قراره قربانی شرکتهای واردات و درآمدهای نجومی کسانی بشه که خیابون و هوای شهرها رو هم میفروشن.

    بگذریم. ولی با دیدن این گفتگوی رضا رشیدپور هربار اون قدر ستایشم نسبت به این زن بیشتر میشه که مجبورم این چند سطر رو بنویسم. این ویدئو چند دقیقه‌ای رو ببینید. رضا رشیدپور مثل کسی که از طرف جایی مامور فیصلهٔ دعوا و کسب رضایت شده، با آگاهی از فقر کسی که قراره رضایت بده، با اندکی لبخند به خاطر ناآشنایی زن گیلک به زبان فارسی برای رسوندن منظورش، از وام بلاعوض و سفر به تهران و استقبال با اتومبیل و… حرف میزنه و فکر میکنه این خانم هم مثل هزاران شرکت‌کنندهٔ مسابقات پوچ و بی‌ارزش تلویزیونی با تشویق همکاران در پشت‌صحنه سر ذوق میاد! (بیشتر…)

  • بیس دئقه XXIV

    Dizzy_Gillespie_playing_horn_1955
    این بیست و چهارمین برنامهٔ رادیو اینترنتی (پادکست) بیس دئقه است و توی این برنامه شعری از حسین طوافی خواهید شنید و قصه‌ای از لنگستن هیوز و کلی موسیقی.

    از اینجا بشنوید یا از اینجا فایل را دریافت کنید.
    موزیکهایی که در این برنامه می‌شنوید:
    – گۊلˇ بارؤن (فدئنه قدئنه) با صدای علی نوری
    – Gonia, Gonia از میکیس تئودوراکیس (Mikis Theodorakis)
    – Olinga از دیزی گیلسپی
    – Ool Ya Koo از دیزی گیلسپی (Dizzy Gillespie) و جو کارول (Joe Carroll).

  • هف نفر رقص کأدرن

    این قصه از لأنگستن هیۊز، اولین بار همین چند ماه پیش در شمارهٔ ششم و سیزدهم جون ۲۰۱۶ مجلهٔ نیویورکر چاپ شد و حالا شما ترجمهٔ گیلکی‌ش رو میخونید.
    این قصه ساختاری مدرن و روایتی ساده داره. روایتی ساده اما متورم از فشردگی تضادها و تناقضهای مختلف جامعهٔ آمریکای دههٔ ۶۰ میلادی. به بیان بهتر و اون طور که آرنولد رامپرساد، ویراستار مجموعه اشعار لأنگستن هیۊز و نویسندهٔ کتاب زندگی لأنگستن هیۊز در گفتگویی با نیویورکر بعد از چاپ این قصه گفته: پایانبندی قصه مخلوط قابل احتراقی از شهوت، مادی‌گرایی، فقر سیاه، وفور و غنای سفید، فرضیات نژادپرستانه دربارهٔ کنترل، بیان تا اندازهٔ زیادی بیهوده و در نتیجه خطرناک تفاخر به سیاه بودن، تجسمی از تمایلات جنسی مردانهٔ سیاه و یک مرکز فرماندهی و ناظر که همهٔ این چیزها رو به سخره میگیره رو گرد هم آورده.
    امیدوارم ترجمهٔ گیلکی این قصه از زبان انگلیسی به تجربه‌های مدرن قصه‌نویسی گیلکی کمک بکنه.

     

    طرح Noé Sendas جي
    طرح Noé Sendas جي

    (بیشتر…)

  • چرا مشکلات در نظام پزشکی کشور آزاردهنده‌تر از باقی مشکلاته؟

    نمیدونم چقدر با بازی‌های وبلاگی آشنا هستید ولی قبل از به وجود اومدن سرگرمی چالش (که دیگه معنی کلمهٔ چالش رو هم لوث کرده) رسم طرح یک موضوع و نوشتن از اون موضوع در وبلاگستان رایج بود؛ که البته من با جادی موافقم که امروزه اسم مناسبترش میتونه بازی شبکه‌ای باشه.

    این بار “نظام مشکل‌دار پزشکی ایران” موضوع بازی شبکه‌ای یا وبلاگی شده و من هم قصد دارم در همین مورد بنویسم.

    سرمایه‌داری

    (بیشتر…)

  • گیلانˇ دتر (فیلم)

    این فیلم در سال ۱۹۲۸ میلادی و چند سال پس از شکست جمهوری گیلان و بسط دیکتاتوری رضا پهلوی در ایران و فرار احسان الله خان دوستدار به شوروی ساخته شده؛ احسان الله خان در این فیلم در نقش خودش بازی کرده و فیلم بر اساس رمان ماه برنزی و با کارگردانی لئو مور ساخته شده.
    روایت فیلم البته آمیخته به دعواهای جناحی درون جمهوری گیلانه و تصویری که از میرزا کوچک نشون داده شده، تصویری همراه با اغراق و بدبینیه.
    با این حال، این فیلم که در آذربایجان شوروی ساخته شده، ارزش تاریخی بسیاری داره. (بیشتر…)

  • هشت اصل نوروزبل

    نوروزبل امسال هم مثل یک دههٔ اخیر برگزار شد. این بار در هألي دشت (هلو دشت) املش. در تمام این ده سال، با همهٔ فراز و نشیب‌ها و مشکلاتی که از جاهایی خاص اعمال شد، آتش نوروزی گیلکان خاموش نموند و این باعث افتخار و خوشحالی همهٔ ماست.

    خوشبختانه خبرگزاری‌های بسیاری هم خبر برگزاریش رو پوشش دادند* تا دیگه مثل سالهای اول نیازی به وبلاگ ورگ نباشه؛ پس امسال فقط هشت اصل بسیار مهم دربارهٔ برگزاری این جشن رو یادآوری می‌کنم. اصول هشتگانه‌ای که طی سالها مطالعه دربارهٔ تقویم دیلمی و تلاش برای احیا و برگزاری این جشن بهشون رسیدم.

    steve cutts

    (بیشتر…)

  • بيس دئقه XXIII

    20 deqe

    این بیست و سومین برنامهٔ بیس دئقه (رادیو اینترنتی به زبان گیلکی) با حال و هوای نوروزبل و تابستونه.

    فایلش رو از اینجا دانلود کنید یا از اینجا بشنوید و اگه خوشتون اومد حتما فایلش رو به دست دوستانتون برسونید و هرجا که میتونید منتشرش کنید چون شنوندگان این رادیو فقط به کمک شما بیشتر خواهد شد. (بیشتر…)

  • نؤرۊزبلˇ هديه: نؤرۊزˇ آتش

    نؤروز آتش

    این هم هدیه‌ای دیگه به مناسبت نوروزبل ۱۵۹۰ دیلمی. ترانه‌ای با صدای آرش شفیعی ثابت و برایآتش نوروزی همهٔ ما گیلکان و به همهٔ انسانهایی که در این جشن با ما سهیم هستن؛ مثل دو نفر از دست‌اندرکاران همین آهنگ، منوچهر (گیتار) که اهل اهوازه و داوود (میکس و مستر) که اهل آبادانه. دم بچه‌های خوزستان گرم؛ نوروزبل رو به اونها هم تبریک میگم. (بیشتر…)

  • نؤرۊزبلˇ هديه: هي کس نگینه مأ خۊ همبازي

    اينم يکته دئه هديه شيمئه تقديم. نؤرۊزبل نزديکه ؤ بد نئه اي رۊزؤن اي خؤرؤم فيلمه بنيشين. (۱۳:۳۱ دئقه)

    وئرنر هئرتسۊک اي فيلمه زأکؤن ئبه چأگۊده با هر انسان ئبه کي دۊستي ؤ هديه ؤ سخاوته خۊش دأنه. اي فيلمه، گيلکي جيرنيويسˇ همرأ تينين ائره’ جي جيرأکشين يا ائره نيگا بکۊنين:

     

     

  • نؤرۊزبلˇ هديه: مۊ خأنم، زاز (Je veux, Zaz)

    1

    نؤرۊزبل نزديکه، منأني خأنم اي رۊزؤن هيتؤ تترج شمره هديه هأدئم. اي اولئه. يکته آهنگ کي چن ساله اينترنتˇ مئن دس به دس گردنه. اينˇ نؤم ايسه مۊ خأنم (Je veux) ؤ اينˇ خاننده زاز (Zaz).
    اي دفأره ولي گيلکي جيرنيويسˇ همرأ تينين اينه بينين ؤ بشتؤيين ؤ کئف بکۊنين.

    هم تينين اي کليپˇ فايله ائره’ جي جيرأکشين، هم تينين ائره نيگا بکۊنين:

     

     

     

  • مصدق و چای؛ سیاست یک دولت ملی واقعا چه شکلی ست؟

    مصدق در حصر
    مصدق در حصر

     

    توی این سالها که فارغ از دولتی خاص (مهرورز یا امید) سیل واردات به کشور روانه‌ست و منطقهٔ آزاد در بندر انزلی به مثابهٔ شرکتی غول‌آسا با “اقتدار” زمینه رو برای پخش و توزیع این واردات در استان و بین طبقات برخوردار فراهم میکنه و حرکت کشتی‌های باربری بین انزلی و کشورهای حاشیهٔ دریای کاسپین در واقع فقط برای وارد کردن همه چیزه و چه بسیار موارد که خالی حرکت میکنه و پر برمیگرده، اشاره کردن به تنها ملی‌ترین و آزادی‌خواه‌ترین دولتی که طی تاریخ معاصر بر کشورمون حاکم بوده، یعنی دولت محمد مصدق بسیار الهام‌بخشه. (بیشتر…)