ورگ

گيلکؤن ٚ أدبیات ؤ فرهنگ ؤ غٚیره.

تازه مطالب ٚ جي خبردارأبين (Follow this blog)

۱. تلگرام ٚ مئن اي کنال-ه پى بگيرين تا هم ورگ ٚ تازه مطالب ٚ جي خبردار ببين ؤ هم گاگلف مي دس‌دؤجئه مۊزيک ؤ فيلم ؤ وؤت-ه أگه دۊس دأشتين سياحت بکۊنين. 👈 @gilakimind

۲. ىا تينين ورگ ٚ RSS ىا ورگ ٚ کامنتؤن ٚ RSS جي کارأکشين ؤ اۊن-ه شيمه فيدخؤن ٚ مئن ثبت بکۊنين ىا تلگرام ٚ مئن @rss2tg_bot بات ٚ مئن ثبت بکۊنين.

آذربایجان، اران و استالین


متداول است که گفته می‌شود «استالین نام آذربایجان را بر روی کشوری نهاد که قبلاً اران نامیده می‌شد». این سخن نادرستی است که از فرط تکرار شبیه به واقعیت شده است.

نام «اَرّان» که به شکل‌های گوناگون دیگری همچون «اَران/ آران/ الران/ رانی/ آلبانیا/ اُلوان/ اُغوان» در متون تاریخی ضبط شده، نه نام یک کشور یا استان یا شهر، که همچون «خراسان» نامی جغرافیایی است برای یک موقعیت جغرافیایی. نام اران نه تنها تعارضی با نام آذربایجان ندارد، که بخشی از آن به حساب می‌آمده است. چنانکه صاحب برهان قاطع آورده است: «اران ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست».

موقعیت جغرافیایی اران حدود و مرز معینی ندارد (چنانکه خراسان در مفهوم تاریخی خود ندارد) و به تقریب به نواحی قفقاز جنوبی و سرزمین‌های غرب دریای کاسپی/ مازندران که امروزه جمهوری‌های آذربایجان و ارمنستان و گرجستان و جمهوری خودمختار داغستان را در بر می‌گیرد، اطلاق می‌شده است. این سرزمین‌ها در طول تاریخ دارای هویت سیاسی مشخص و مستقلی نبوده‌اند و متشکل از خان‌نشین‌های ایرانی همچون خانات بردع، شروان، گنجه و دربند بوده‌اند.

Continue reading

بحثي سیاسی و تاریخی پیرامون شخصیت «کوروش بزرگ»

در زمانهٔ ما که رسانه‌های تکصدا و منفرد گسترش یافته، با وجود هزاران خوبی و منفعتي که اين گسترش داشته، بدی‌هایي هم داشته از جمله پراکندگی بحثها و دشوار شدن گفتگوهای دقیق و انتقادی و علمی مکتوب که پایه و اساس فرایندهای پژوهشی باشد و نه ابزار تبلیغات و جدالهای روزمرهٔ شفاهی شبه‌مکتوب که در مناسبتهای سالانه صدباره تکرار شوند. در نتیجه همچون همیشه تلاش خواهد شد گفتگوهای جدی پیرامون موضوعات مشخص را در ورگ گرد آوریم تا شما به کمک پیگیری برچسب‌ها (تگ‌ها) و لینک‌ها این بحثها را دنبال کنید. پیشتر از این نیز وبلاگ ورگ میزبان گفتگوهای علمی مختلفی بوده است. (برای نمونه نگاه کنید به: بازتاب جمعیت تاریخی گیلان)

داستان از گفتگویی آغاز شد که دو استاد عزیز جامعه‌شناسی، شروین وکیلی و حسن محدثی گیله‌وایی داشتند. (در اینجا ببینید)
در این گفتگو شروین وکیلی سعی کرد با شیوه‌ای علمی و دقیق از موضع خودش که موضعی راستگرا و ملی‌گرایانه و ایرانشهری ست دفاع کند. حسن محدثی هم از موضع خودش که به نوعی موضع لیبرال چپ محسوب می‌شود دفاع کرد اما متاسفانه طبق روال معمول روشنفکران چپ لیبرال، با دست‌کم گرفتن دانش تاریخ و روش علمی و اتکا به نظریه‌ها و پیش‌فرض‌های خودش، نتوانست به خوبی در گفتگو از موضع مترقی خویش دفاع کند و به ورطهٔ نقد ارزشی و اخلاقی افتاد و برعکس شروین وکیلی با وجود داشتن موضع واپسگرا نسبت به محدثی، به کمک تدقیق علمی و با استفاده از ندانسته‌های طرف مقابل، دست‌کم در ظاهر جای جواب دادن برای محدثی باقی نگذاشت. (مشابه این ناتوانی در نقد رادیکال ادعاهای شروین وکیلی را در مناظرهٔ حسام سلامت و شروین وکیلی هم می‌بینیم که دوباره طرف چپگرای گفتگو بدون یک داشتهٔ پژوهشی و دانشی جدی، صرفا با اتکا به جهان ارزشی و اخلاقی تلاش می‌کند تا استدلال خود را پیش ببرد.)

Continue reading

چو ایران نباشد تن من مباد: تحریف شاهنامهٔ فردوسی برای مقاصد ناسیونالیستی

توضیح ورگ: از کودکی با خواندن و متن و کتاب همدم بودم و شانس آشنایی با شاهنامه را هم داشتم و بعدها همیشه برام سوال بود که چنین کتاب خوبی چرا مدافعانی اینچنین کف به دهان آورده و اغلب لمپن یا گاه امنیتی دارد؟ چرا کسانی که برای شاهنامه (یک کتاب است) و یا شاید به بهانهٔ شاهنامه دست به هتاکی و تهدید امنیتی دیگران و سرکوب دگراندیشان و انکار هر نوع تفاوت و تکثری می‌زنند؟ آیا کوچک جنگلی هم که شاهنامه را کتابی خوب می‌دانست (همانطور که مجلهٔ ملانصرالدین را به عنوان یک مجلهٔ کمدی منتقد تایید میکرد) مثل این ایرانشهریان دارای خوی وحشیگری و تجاوز و طمع به کشورهای همسایه و نفرت از ۹۰٪ ایرانیان بود؟ به مرور فهمیدم که حساب فاشيسم و ناسیونالیسم از فرهنگ و تمدن جداست. در همین حوزهٔ فعالیت روی گیلکی این را فهمیدم که کاربران واقعی و روزمرهٔ یک زبان و تولیدکنندگان محتوای ادبی به آن زبان در یک طرف ایستاده‌اند و دلواپسان و دلسوزان و گریبان‌چاک‌‌دهندگان برای ناموس وطن و اصالت زبان و بکارت مردمان در سوی دیگری و درست در تقابل با صف اول ایستاده‌اند و دائم در حال جدا کردن آدمیان بر اساس «خودی»‌ و «غیرخودی» هستند.
در نتیجه شناخت ریشه‌های رفتار هیستریک ناسیونالیستها و فاشیستها و شاه‌پرستان، برایم روشنتر شد و فرهنگ و ادبیات و تمدن برایم عزیزتر.
باری، خواندن متونی که پیرامون شاهنامه و فردوسی در ورگ منتشر می‌شود تلاشی است برای نشان دادن این تمایز و اعاده حیثیت از فردوسی در میان نسل جوان ایران و به ویژه فعالان زبانهای غیرفارسی در ایران تا بدانند که نیازی به دشمنی با فردوسی و رفتن به جنگ «یک کتاب»‌نيست. آنچه باید به جنگش رفت نادانی و لذت بردن از نادانی است.

فردوسی نه ستایشگر کورکورانه ایران و پادشاهان ایران است و نه ستایشگر توران و پادشاهان توران. او ستایشگر نیکی و رفتارهای انسانی است، چه از سوی ایرانیان بوده باشد و چه از سوی تورانیان و دیگران. او نیکی را از سوی هر کس که بوده باشد، پنهان نمی‌کند و با شیواترین سروده‌ها بیان می‌دارد. و بدی را نیز از سوی هر کس که بوده باشد -حتی اگر از سوی محبوب‌ترین قهرمان کتابش یا محبوب‌ترین شاه ایران باشد- باز هم آنها را لاپوشانی نمی‌کند و با صدای بلند و با فاخرترین سروده‌ها به گوش همگان می‌رساند. او از بازگو کردن شکنجه‌گری‌های پادشاهان ایران و گزارش قیام‌های مردمی علیه پادشاهان باکی ندارد و به هیچ انگیزه‌‌ای آن رویدادها را نادیده نمی‌گیرد.

اگر فردوسی در زمان ما می‌زیست، بی‌گمان از سوی آریاگرایان و کورش‌پرستان به دشمنی با ایران و فرهنگ ایران متهم می‌شد، چرا که مجموعه گزارش‌های فردوسی از زشت‌کاری‌ها و خشونت‌ورزی‌ها و تبهکاری‌های برخی پادشاهان و پهلوانان ایران به اندازه‌ای فراوان و متنوع است که هیچ منبع دیگری- اعم از ایرانی یا غیر ایرانی- به پای آن نمی‌رسد. گزارش‌هایی که عموماً نادیده گرفته می‌شوند و تحریف می‌گردند تا عامه مردم متوجه آنها نشوند.

Continue reading

تحریف در شاهنامهٔ فردوسی (طی دوران پهلوی)

تحریف شاهنامه و بدل کردن آن به حربه ای در نبرد ایدئولوژیک، به شکل کنونی آن، از زمان روی کار آمدن سلسلهٔ پهلوی آغاز شد و ادامه پیدا کرد. برای بررسی این موضوع باید نگاه کوتاهی به اوضاع ایران در آغاز سلطنت پهلوی و نیازهای تبلیغاتی این سلسله بیاندازیم.

کودتای سوم اسفند نقطهٔ پایانی بود بر روند انقلاب مشروطه و جنبشهای ضدامپریالیستی و مردمی که به دنبال و تحت تاثیر انقلاب اکتبر در کشور ما گسترش یافت. در آن زمان ایران بیش از بیست سال بود که در جوشش و کوشش مداوم انقلابی به سر می‌برد. امپریالیسم انگلیس که واحدهای نظامی آن از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۱ کشور ما را اشغال کرده بود، برای سرکوب جنبش انقلابی ایران، کودتای سوم اسفند را سازمان داد و رضاخان را به حکومت رسانید.

Continue reading

چئل ساله مردأکؤن

چئل ساله مردأکؤن
امۊجنن ارؤم دزنن
اۊ اۊتاق ٚ در-ه کي
دئه نخأ اۊن-ه وگردن.

سردي دگردي سر-
نفس تازه‌کأدۊبؤ
اۊن-ه حس کؤنن کي-
ايشؤن-ه جيرأوؤزنه خۊدي کشتي عرشه سر
هرجۊرکي ارؤمٚى کؤل بزنه.

اىنه جلفي دله
دۊمرته وأبئنن
وچه ديم-ه کي تمرين کأدره دبستن ئبه
ايواشی، پئر ٚ کراوات-ه،

پئر ٚ ديم
صابۊن‌کف ٚ راز ٚ جي حلئه گرمه.
دئه ألنی خۊشؤن ويشته پئرن تا پسر.
ىکچي ايشؤن-ه دۊخؤرسه‌دره، ىکچي گه-

أفتؤپردچين ٚ خؤندش ٚ مۊرسؤنه
زلزلأن ٚ خؤندش، گت،
رهني خؤنه پۊشت ٚ-
کند ٚ بۊن ٚ دارؤن ٚ مئن دۊخؤرسه‌دره.

۱۹۶۶ مٚى ما

تؤضيح:

  • بند ۳ مئن discover ئبه وأبردن بأردم. لاىجؤن ٚ مئن، هيتؤ کي می‌برند/می‌آورند سوؤم شخص ٚ جمع ئبه بنه بئنن/أبئنن، وأبردن ني أگه مضارع بۊبۊن اين ٚ سوؤم شخص ٚ جمع بنه: وأبئنن (They discover/کشف می‌کنند).
    تا ائره دۊرۊس؟ ايسه لاىجؤن ٚ مئن ىکته دئه وأبئن دأنيم کي cut/بریدن معنا دئنه ؤ اي زمت فعل ٚ مئن کي أمه کار دأنيم، وأبئنن بنه They cut/می‌برند. ايسه مۊ ترجۊمه مئن تينسم وأبردن ٚ جا، اشکار گۊدن ىا کشف گۊدن أن بنئم ولي بدئم ايتؤ اي ايهامي که ايجاد بنه، اىنه ؤ صابۊن‌کف ؤ ريش فتاشتن ؤ ديم-ه تئغ تؤدأن ٚ همرأ «مراعات نظير» ؤ «جناس»‌ چأکؤنه. هين وأسي بنأم: وأبئنن (They Discover/کشف می‌کنند). لاىجؤن بکت، باخي مناطق می‌برند (They cut) بنه وأبينن نأ وأبئنن؛ پس اي ايهام مؤشکلي أن بخأى چأکۊنه لاىجؤن ٚ مئن چأکؤنه ؤ مۊ مي همشهرئن ٚ همرأ تينم ىک جۊر کنار بأم. (;
  • دۊخؤرسه‌دۊبؤن: پر شدن. Filling. ىکچي گه خۊشئبه پۊرأبنه، دۊخؤرنه. وختي پۊرأبؤدره، دۊخؤرسه‌دره.
  • کند: شيب‌دار زمين، سراجؤري.

اي شئر ٚ أصل ٚ وؤت-ه ئره بۊخؤنين.

توضیح فارسی: توی اینترنت فارسی به عبارتی زیبا برخوردم منتسب به غسان کنفانی. در مورد کسانی که «آرام می‌بندند آن دری را که دیگر باز نخواهند کرد در پشت سر». پیگیر متن کامل شعر شدم و فهمیدم چنین شعری از غسان کنفانی وجود خارجی نداشته و این هم از سوتفاهمهات رایج اینترنت ایرانی است که دست به دست شده. اما در جستجو رسیدم به متن اصلی شعر که از شاعری آمریکایی‌ست و از روی علاقهٔ شخصی خواستم به جهان گیلکی به ارمغانش ببرم که حاصل شد ترجمه‌‌ای که خواندید.

ابراز تردید در فرضیهٔ اثبات‌نشدهٔ مهاجرت آریاییان از سرزمین‌های شمالی

مهاجرت آریاییان فرضیه‌ای مبهم است که از سده نوزدهم میلادی مطرح گردیده و تاکنون به‌رغم تکرار فراوان به اثبات نرسیده است. به موجب این فرضیه، مردمان امروزی ایران بازماندگان آریاییانی هستند که از سرزمین‌های دوردستِ شمالی به سوی جنوب و سرزمین فعلی ایران کوچ کرده‌اند و مردمان بومی و تمدن‌های این سرزمین را از بین برده و خود جایگزین آنان شده‌اند.

برگرفته از کتاب «مهاجرت‌های آریاییان و چگونگی آب‌وهوا و دریاهای باستانی ایران»، ۱۳۸۰، از همین نگارنده، با بازنگری. بازنشر از سایت پژوهش‌های ایرانی.

به نظر می‌رسد که طرح این فرضیه بیش از آنکه متکی بر شواهد تاریخی باشد، متکی بر اهداف سیاسی و نژادپرستانه بوده است.

نگارنده با دلایلی که در ادامه می‌آورد، در وجود چنین مهاجرتی ابراز تردید کرده و بر این باور است که جدا کردن مردمان ساکن این سرزمین به دو تبار یا نژاد گوناگون و مستقل «آریایی» و «پیش‌آریایی/ بومی» پنداری است که شواهد و دلایل علمی از آن پشتیبانی نمی‌کند و صرفاً تصوری می‌باشد که بسیار فراگیر شده است.

Continue reading

وٚرگ بيس ساله بۊبؤ!

دۊ رۊز پيش (نؤرۊز ما ۱۴، ۳۰ مرداد، ۲۱ اۊت) اي وبلاگ بيس ساله بۊبؤ. بيس سال پيش (۲۰۰۵ اۊت ۲۱) ائره مي کار-ه سرأگيتم ؤ خئلي قصصأن ؤ خئلي کارؤن ؤ خئلي دۊستيئن هي وبلاگ ٚ مئن ؤ هي وبلاگ ٚ جي سرأگيته. بسچي گه اعصاب خؤردي ؤ دۊشمندي ؤ دردٚسر أن کم نبۊ. حتی ىپاره مطالب مي ارشيو أجي پاکأبؤ ؤ مي ديل بسۊته؛ چن سور «زيندگي دکش‌وأکش» اۊ جۊر چارۊق ننأ مي پاى ئبه کي ائره تامتۊمي بۊ؛ هرچي بۊ حلئه سره دأنه ؤ ىک عالم پيل پيله کار مي وير دره کي مي ديل ؤ مي مردۊم ؤ مي جامعه وأسي خأ پى بگيرم.
اي بيس ساله کي فيسبۊک بمأ ىپاره ادمؤن گۊتن «تي وبلاگ-ه دبد کي هرکي فيسبۊک نئسه هي کس اين-ه نۊخؤنه»؛ بأزۊن تلگرام ؤ اينستاگرام ؤ چي چي گرام بمأ ؤ هندئه گۊتن هرکي اينستاگرام نئسه أويرأبنه ؤ دئه وبلاگ نيويشتن ؤ مقاله نيويشتن ٚ زمت دوأرسه.
ائره ولي هميشک خۊش ٚ خؤندنکسؤن-ه دأشت ؤ اۊشؤني گه اي گبؤن-ه زئن خۊشؤن نأ کتاب ٚ زمت، نأ رۊزنامه زمت، نأ وبلاگ ٚ زمت، نأ فيسبۊک ؤ تلگرام ؤ استريمينگ ٚ زمت، خؤندنکس نبۊن ؤ نئن. اي سالؤن بفأمسم خؤندنکس خؤنه؛ ايسه کاغذ ٚ سر ىا سنگ ٚ سفالٚ سر!
اۊنچي گه أنديفه کؤنه اينه کي چي نيويسنيم ؤ کي به نيويسنيم ؤ کي خۊ درد ٚ دوا دۊمبال تي نيويشتن ٚ مئن وامجنه!
اي وبلاگ ٚ بنويشتأن اين أن نۊشؤن دئنه کي اي سالؤن چني دگرسم ؤ هأگرسم ؤ چي عقاىدي دأشتم ؤ ألنى چۊتؤ نيگا کؤنم ؤ فيکر کؤنم. شيمه دم أن گرم کي سالؤن همرا بين ؤ بد ؤ خۊب، تل ؤ شيرين، قأر ؤ اشتي پابه‌پا بمأين. شيمه خؤنابدؤن.

پس‌نيويشت:
بد نئه ايشؤن-أن بۊخؤنين:
دأه سال ٚ پسي
دیه شوِ تاریک سی دیدنِ صو

انسان ؤ نفسدارچي

عطاک-ه کشأگينم گاز گینم این-ه گۊنم: رئه کمته شيطؤني بکۊن بئه بنيش أمئه ورجه مؤستند نيگا بکۊن یک چي یاد بگير! شيمه «جۊر» نخأنه ادمؤن ٚ مۊرسؤن پیشرفت بکۊنه؟ هأگرش ٚ مئن نخأنين پيش بشين؟
عطا اؤجا دئنه: پيچأن لازم ندأنن ايتؤ پیش بۊشۊن. أمه أمئه چم ٚ رچگي-ئه هيتؤ خۊش دأنيم. شمه أگه مریخ أن بشين أمه-ره شيمه همرأ بئنين تازه أمئه خؤردن ؤ رئن ٚ فکر أم کؤنین. أمه ایتۊ هأگردنيم جؤن.
ايشؤن-ه بۊته پس يٚکته «ميؤ» بۊده، خۊ يٚته لگ-ه جؤرأدأ بناگۊده خۊ لگبنه-أ وأليشتن.

جۊر: Specie.
هأگرش/هأگرسن: Evolution.

نظر محمدرضا پهلوی در مورد مردم رشت

برای اینکه از نگاه محمدرضا پهلوی (آخرین پادشاه ایران) به مردم گیلان و همچنین شخصیت و اخلاق این پادشاه درکی دقیقتر داشته باشیم، بد نیست نگاهی به این بخش از خاطرات علم بیاندازیم.
در این تکه از خاطرات که شاه ایران دوباره طبق معمول مشغول نصیحت و ارائهٔ روش مدیریت به کشورهای جهان بود، یک جوک رشتی را هم تعریف می‌کند و از علم می‌خواهد که از طرف شاه این جوک سخیف رشتی را به سفیر آمریکا بگوید!
از بازنویسی این سخنان بی‌ارزش و زشت محمدرضا پهلوی شرم دارم و فقط تصویر این صفحه از کتاب خاطرات علم را که مربوط به سال ۱۳۵۲ است می‌گذارم تا خودتان ببینید و بخوانید.

هاگاکۊره (葉隱)

هاگاکۊره ىعني ولگؤن ٚ مئن دخۊته ىا دخۊته ولگؤن. ىکته کتاب ٚ نؤمه کي أول دفأ بمرده مرد ٚ فيلم ٚ مئن اين ٚ همرأ اشنا بۊبؤم. (اي فيلم أجي أم شاىد ىک دفأ بنويشتم. خئلي اي فيلم-ه خۊش دأنم ؤ نۊدؤنم چن دفأ اين-ه بنيشته دأنم!)
هاگاکۊره کتاب ٚ مئن، اراده ؤ خاستن ٚ گبه. اي کتاب خلابرؤن ؤ جنگاورؤن ٚ رانما ايسه.
اۊن ٚ مئن ىکته سامۊراىي گبؤن نقل بنه ىامامؤتؤ تسۊنه‌مؤتؤ (Yamamoto Tsunetomo 山本 常朝) نؤمي کي ۱۶۵۹ تا ۱۷۱۹ ميلادي ساگا (佐賀) مئن زيويشت ؤ خۊ أمير-ه خدمت گۊد؛ نابه‌شيما ميتسۊشيگه (鍋島 光茂) اين ٚ أمير بۊ.
بد نئه ىکته پاره اي کتاب ٚ جي ائره نقل بکۊنم شاىد شمرأن خۊش بأ بخأىن اي خؤرؤم کتاب-ه بۊخؤنين:

Continue reading

هؤويٚتخازؤن ٚ همرأ گبزني!

الف: مأ فشکسه، یته لیوؤن اؤ مأ هأدي. خفه بؤدرم… [الف خؤسن کؤنه]

ب: فشکسه؟ شمه مگه نگۊنين فچکسه؟

الف: نأ نگۊنيم… [الف بدته خؤسن کؤنه] مأ اؤ هأدي… مأ فشکسه…

ب: عجیبه! تۊ مگه جؤر دم ٚ جير محلله شي ني؟ چۊتؤ گۊني فشکسه نگۊني فچکسه؟

[الف رۊ کؤنه ج ٚ طرف کي شاىد اين-ه فأرسه]

الف: اؤ… وؤی مأری… اؤ هأدي…

ج: مأری؟! [ج خۊ دسؤن-ه خۊ کمر زئنه] چره مأ «مأر» دۊخؤني؟ «مادري» نقشي ایسه که جامعه أفراد-ه تحميل کؤنه. چني تۊ زن‌ستيزي الف!

الف: اؤ… نفس کشئه مننئم… تۊ کي أصلا مردأکي چره نارحت بۊبؤی؟

ج: خؤ مرد بۊبۊم! چي ربطي دأنه! مي «جئندئر» ؤ مي «جنسي جایگاه» ؤ مي «جنسي وضعیت» ؤ مي «جنسي مؤضع»-ه تۊ تعیین کؤني؟

الف: نأ. ببخش. مأ… مأ ببخ… [الف کئخ جؤر أبئنه]

دال: ببخشید این رو می‌پرسما. من خودم شمالی هستم البته. اگر به جای گویش گیلکی به زبان شیرین رسمی فارسی درخواست کمک می‌کردی در محدودهٔ بیشتری امکان کمک یافتن نبود؟ فکر نمیکنی‌ این جوری یکپارچگی ما هم حفظ می‌شد؟

[الف خؤرخؤر کأدره خۊ گۊلي-ئه چيکأيته دأنه]

دال: یکی یه لیوان آب بده دست این تجزیه‌طلب زن‌ستیز؛ داره می‌میره. وای… دلم سوخت، طفلکی کبود شده. خوب ولش. دیر شد. پیام روشن بود. آنقدر عزا بر سرمان ریخته که مجبوریم بریم دنبال کار و بيزينسمون.

ب: شما که اینقدر ایران ایران میکنی چرا میگی بيزينس؟

دال: خفه شو تجزیه‌طلب!

ب: خفه ببۊ أفغاني!

ه: برادر میشه آرومتر چیک ٚ پر بزنی که من تحریک نشم؟
ب: ببخشید! شمه گۊنین چیک ٚ پر؟ أمه گۊنیم چک ٚ پر.

کۊل ٚ مغز/ بپيسسه مغز/ مۊز بؤده مغز (Brain Rot)

اکسفؤرد بيس ساله کي هر سال ىکته واجه-أ سال ٚ واجه وادؤنئنه (اعلام کؤنه). اي واجأن (کلمأن) تينن قديمي أن بۊبۊۊن ولي خأن اۊ سال ٚ حال ؤ هوا ؤ بگۊبشتؤؤن-ه بدأره.
۲۰۲۴ سال ٚ واجه بۊبؤ «Brain Rot» کي مغز ٚ پيسسن ؤ بپيسسه مغز معني دئنه. اي واجه ۱۹ قرن ٚ شئه ولي هندئه أمئه زمت کار دکته. ايسه ىعني چي؟ وختي ىک نفر بي أنديفه ؤ بي أرزش مطالب-ه زيادي مصرف کؤنه، مطالبي کي حتى نشأنه اۊشؤن-ه نقد گۊدن، اين ٚ ذهن ؤ وير بپيسسه حساب بنه ؤ اۊ جۊر مطالب أن ادم ٚ مغز-ه پيسؤنئنن.

اي سالؤن کي اينترنت ؤ «فجازي» مئن ادمؤن صۊب تا شؤ هزار جۊر دۊرۊس ؤ نادۊرۊس ؤ راس ؤ دۊرؤ مطلب ٚ مئن جير ؤ جؤر شؤدرن، اي کلمه ني دۊمرته دکته مردۊم ٚ دهن.

ايسه مۊ فکر کأدبوم گيلکي مئن اي مفهۊم ئبه چي دأنيم! مأ ىاد بمأ أمه «کۊل ٚ مغز» دأنيم. وختي ادم ٚ ذهن ؤ وير ٚ تيجي کۊلأبنه، ايسه ىا خرفتي أجي ىا نادؤني أجي ىا چرت ٚ چؤلا مئن جيراشؤن ٚ جي، گۊنيم فلؤن‌کسک ٚ مغز کۊلأبؤ، دئه تيج نئه، کۊل ٚمغزه! اينترنت ٚ مئن بي أنديفه ؤ بي أرزش مطالب-ه جير ؤ جؤر گۊدن أن هيتؤ ادم ٚ مغز-ه کۊل کؤنه؛ اي جۊر مطالب مغزکۊلأکۊن ايسن.

بسچي گه «بپيسسه مغز» أن تينه ائره مۊناسب ببۊن. اي جۊر مطالب کي مجازي پلتفؤرمؤن ٚ مئن دره ويشتري مغز-ه پيسؤنئنن. شاىد «مۊز بۊده مغز» أن بد نبۊن. ولي مي نظر کۊل ٚ مغز ؤ مغز کۊلاکۊن دقيقتره.

شيمه مغز ؤ ذهن-ه اي «فجازي»‌ مئن بپپأىن کي تيج بۊمؤنه زأکؤن! 😉

الامۊت ؤ الٚمۊت

احمدرضا قائم‌مقامی خۊش ٚ ىکته وأنيويسؤن ٚ مئن بنويشته دأنه کي:

از لغاتی که لغت نیستند: آموت
الموت را مخصوصاً نویسندگان اهل جبال مانند زکریای قزوینی و حمد مستوفی مرکب از دو جزء آله به معنای «عقاب» و آموت به معنای «آموخته» تصور کرده‌اند. آموت صفت مفعولی است معادل آموختهٔ فارسی که در آن لهجات استعمال داشته و آن گاه گروهی از اهل آن نواحی گمان برده‌اند که چون عقاب در آشیانش بچگانش را آموزش می‌دهد، پس به مجاز آشیان عقاب را آله‌آموت گفته‌اند و چون قلعهٔ الموت بر جایی است بلند، آن قلعه را نیز به جهت اغراق «آشیانهٔ عقاب» خوانده‌اند. این روایات، که اهم آنها در لغت‌نامه در ذیل الموت درج است و در ضمن آنها وجوه دیگری هم برای این نام برشمرده‌اند، احتمالاً همه خیالاتند. با این حال، این روایات به لغت‌نویسان هند نیز رسیده و رند و شیاد آنان، که صاحب فرهنگ جهانگیری باشد، بیتی هم به شاهد آنها ساخته (یا در بیت کس دیگری تصرف کرده) و آن را به منجیک ترمذی نسبت داده است. آن بیت چنین است:

بر قلهٔ قاف بخت و اقبال
آموت عقاب دولت تست

آقای حسن‌دوست نیز در فرهنگ خود چیزی از خیالات آقای گرتسنبرگ را به اوهام پیشینیان افزوده، اما آقای سعادت در جلد اول فرهنگ جامع زبان فارسی در مورد اشتقاق این لغت سکوت کرده. کار درست را او کرده، ولی درستتر آن است که آن مدخل از فرهنگ جامع حذف شود و به ذیلی منتقل گردد که باید مشتمل بر «لغتواره‌های» فرهنگهای پیشین باشد.

اۊنچي گه احمدرضا قائم‌مقامي «لغتواره‌های فرهنگهای پیشین» دۊخؤنه راسوري (درواقع) ىکته دئه زبؤن ٚ لۊغته ؤ اي ىکته دئه زبؤن ٚ نؤم کي قائم‌مقامي خۊ وأنيويس ٚ مئن أول «لهجات» ؤ سراخر «فرهنگهای پیشین» دۊخؤنه، ايسه گيليکي!
أگه فارسي-ئه بدئه، گيليکي سيوا بؤن ؤ اين ٚ زبؤن بؤن-ه انکار نکۊنيم، بأزين دئه همه چي رؤشنتره. گيليکي مئن کي خۊشئبه سيوا دستۊر ؤ سيوا فرهنگ دأنه، امۊت لؤغتي نئه کي لؤغت نبۊن؛ خالي ىکته واجه-أ هزارؤن هزار گيليکي واجه أجي.

شب احمد عاشورپور در فرهنگسرای نیاوران (فیلم سخنرانی در پی‌نوشت)

گویا قراره مجلهٔ بخارا در سری شبهای بخارا، شبی رو هم به بزرگداشت خوانندهٔ بزرگ گیلک احمد عاشورپور اختصاص بده و از من هم خواسته شده اونجا در حد پونزده دقیقه حرف بزنم.
این برنامه شنبه بیستم بهمن ساعت ۱۷ در فرهنگسرای نیاوران برگزار میشه و امیدوارم دوستان و همراهان ساکن تهران رو ببینم و شب خوبی باشه.

پی‌نوشت: خوب این برنامه برگزار شد و این هم فیلم سخنرانیم.

پس بۊبؤ چن ته؟

گۊتن بگۊبشتؤ ؤ گب زئن ؤ دايالؤگ بئترين کاره؛ ولي هرچي ويشته دۊنىا ادمؤن ٚ حال ٚرۊز ٚ مئن دئيق بنم فأمنم کي جامعه مئن، گبزني ؤ بگۊبشتؤ بکت، دۊ ته دئه راه دأنيم: ىکته تامزني، ىکته ني خۊ کار-ه گۊدن ؤ عمل. همه ته جي ويشته هي اخري همرأ شأنه ادمؤن-ه هاوجيرانئن [قانع گۊدن].

ساعدي VS ساواکي

اي رۊزؤن دۊ جۊر ایراني دأنیم؛ یا ایران‌ستیز یا ایراني‌ستیز.
ایراني‌ستیزؤن اي صد ساله مئن یک عالم ایراني بکۊشتن ؤ شکنجه بۊدن خۊشؤن ٚ «ایران»-ه دأشتن ئبه.
مثلا ساعدي (گوهر مراد) ایران‌ستیز بۊ، ساواکي ایراني‌ستیز. ساواکي ألؤنم ایراني‌ستیزه. خیال کؤنه اسم عوضأکۊنه عینک دۊدي بزنه أمه این-ه دئه نشناسنيم. 😎

دانه­ٔ سوخته‌­ای که در زیر و زبرهای خود خاکستر شد (بخش دوم و پایانی)

توضیح ورگ: گرچه زمان زیادی از تجربهٔ شکست‌خوردهٔ سرخط می‌گذرد اما با توجه به اینکه اخیرا تلاشی دوباره و در همان راستا و با همان نگاه و همان خطاها و صرفا با تغییر در ترکیب تیم و حذف کردن اسامی دردسرساز (از جهت اعتبار علمی و دانش گیلکی) و حفظ و افزودن اسامی دارای مدرک معتبر دانشگاهی (گرچه بی‌ربط با زبان و نگارش گیلکی) منتشر شده است (این بار با اسم «گیله خط»!) انتشار بخش دوم یادداشت ضیا که مدتها در آرشیوم مانده و فراموش شده بود اهمیتی دوباره یافته است. چرا که به نظر می‌رسد دوستان گیلان‌شناس این بار هم به جای بررسی نقادانه و علمی صرفا به صرافت ترمیم اسامی و تعویضهایی در تیم افتاده‌اند و در بر همان پاشنه می‌گردد. گرچه عموما نگارندگان هر دو دستورالعمل اساسا کمترین تجربه و ربط و توان را در زمینهٔ نگارش و ویرایش گیلکی دارند و گرچه ترجیح داده‌اند بدون نگاهی به تاریخچهٔ کارهای شده و بدون اینکه بگویند شیوه‌نامهٔ خط گیلکی موجود و رایج که سالها از ارائه و رواجش می‌گذرد، بالاخره چه اشکالی داشت که این عزیزان را دچار احساس تکلیف کرد تا از خواب پنجاه ساله بيدار شوند و با جمع کردن انواع چهره‌های سلبریتی و دانشگاهی و تند و تند و پی‌درپی دستورالعمل پشت دستورالعمل برای نگارش گیلکی منتشر کنند، اما ما در ورگ، برخلاف روش و منش غیرعلمی این عزیزان، بدون انکار و نادیده گرفتن و به سکوت و بایکوت برگزار کردن، روی پروژهٔ سرخط درنگ کردیم و در مورد نسخهٔ جدیدتر آن هم درنگ خواهیم کرد چرا که خط را ابزار میدانیم و از ابزار بهتر و کاراتر ترس نداریم. گرچه در گفتگو با نویسندگان این هر دو دستورالعمل تقریبا به یقین رسیده‌ایم که این عزیزان حتی یک بار هم مستندات خط گیلکی را از اول تا آخر نخوانده‌اند. بنابراین اگر مجال و عمری بود، جداگانه به گیله‌‌خط هم نگاه خواهیم کرد تا ببینیم این چرخ دقيقا برای پاسخ به چه فقدانها و چه نیازهایی «سه‌باره» اختراع شده است؟ به زودی سابقه و عملکرد نویسندگان و ناشر آن را در مورد خط گیلکی و نگارش گیلکی بررسی کرده و خواهیم دید که آیا واقعا به فقدان یا پاسخی در زمینهٔ گیلکی‌نویسی پاسخ داده‌اند یا مسائل دیگری بیرون از دغدغهٔ راحت‌تر کردن گیلکی‌نویسی برای گویشوران زبان گیلکی نیز مطرح بوده است. فعلا ولی با هم بخش دوم یادداشت ضیا خوش‌سیرت را می‌خوانیم. گرچه ضیا در سطر پایانی همین نوشته به نوعی در مورد سرنوشت تلاشهایی از این جنس و جنم، لب کلام را گفته است. با هم میخوانیم:

Continue reading

بیانیهٔ سوم سازماندهی معماری کاسپین

چن سوره کي اينترنت ٚ مئن یکته پٚيج رادکته سازماندهي معماري کاسپيٚن ٚ نؤمي کي خۊ هدف-ه بنأ گيلان ؤ مازندران ٚ معماري-ئه نجات دأن ؤ وازيوؤنئن (احیا).

اي پؤرؤژه مئن تايسه چن ته وؤت ؤ فيلم بيرين بمأ کي اي پیج ٚمئن حتما بينين ولي ائره خأنم اۊن ٚ سۊيٚمي بيانيه-أ بنئم چۊن خئلي جالبه.

اي بيانيه-أ کي اينٚ سرنؤم ايسسه «بیانیهٔ سوم سازماندهی معماری کاسپین» ائرأجي جيرأکشين.

چلنگر ٚ نشريه ارشيو

چلنگر ىکته نشريه بۊ مأمدلي أفراشته سردبيري ؤ مؤديريت ٚ جي کي تينين اي نشريه ارشيو-ه ائره هأگيرين. فايل دخشارده (Zip) ايسسه ؤ تلگرام ٚ سئروئر ٚ مئن هننأ.

اي ارشيو ٚ مئن چلنگر ٚ شۊمارأن سال أول ؤ دؤوؤم ؤ سوم ٚ شي دره. سال أول ؤ دؤوؤم ٚ ارشيو ٚ مئن اي شۊمارأن متأسفانه دننئه:

۸، ۱۱، ۱۲، ۲۰، ۲۴، ۲۵، ۲۹، ۳۱، ۳۲، ۳۶، ۴۱، ۴۲، ۴۴، ۵۰، ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۷، ۵۸،۶۰، ۶۱، ۶۹، ۷۰، ۷۱، ۷۳، ۷۵، ۷۶، ۸۴، ۸۵، ۸۷، ۹۱، ۹۴، ۹۶، ۹۷، ۹۹، ۱۰۰، ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۴، ۱۰۶، ۱۰۸، ۱۱۰، ۱۱۷، ۱۱۸، ۱۲۰، ۱۲۳، ۱۲۸، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۳۲، ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳، ۱۵۹، ۱۶۳، ۱۶۵، ۱۶۹، ۱۷۰، ۱۷۱، ۱۷۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶، ۱۷۷، ۱۷۸، ۱۷۹، ۱۸۰، ۱۸۱،۱۸۲، ۱۸۳، ۱۸۴، ۱۸۸، ۱۸۹، ۱۹۰، ۱۹۴، ۱۹۵، ۱۹۶

سوؤمي سال ٚ جي خالي چار ؤ پئنج ٚ شۊمارأن دره.

اي ارشيو تينه شيمه کۊمک ٚ جي کاملأبۊن. أگه نؤسخه‌يي دأنين کي اي ارشيو ٚ مئن دننئه خبر بدين.

گيلٚمرد! سحردمه

در سومین جلد از دورهٔ پنج جلدی «گيلکي شئر» بد ندیدیم که کلامی هم به فارسی بنویسیم چرا که هم محمدعلی افراشته روشنفکر و شاعر و نویسنده‌ای بود که در تمام ایران با تمام زبانهایش محبوب و شناخته شده است و هم اینکه از این فرصت بهره برده و گزارشی به مخاطب ناآشنا به زبان گیلکی اما علاقمند به ادبیات گیلکی داده باشیم. همانطور که در ابتدای کتاب به نقل از محمود پاینده لنگرودی آمده، تاثیر عمیق و راهگشای افراشته روی روزنامه‌نگاران و شاعران این سرزمین (به ویژه شیون فومنی و محمدولی مظفری) انکارنشدنی است.
مجموعه‌ای که می‌خوانید تا این لحظه کاملترین مجموعه از اشعار گیلکی افراشته است که تلاش کردیم بدون سانسور و حذف تقدیم کنیم و از این جهت این کتاب علاوه بر هدف اصلی و اولیه اش می‌تواند برای پژوهشگران هم منبع درخوری باشد.
اما هدف اصلی و اولیهٔ انتشار این کتاب و در کل این مجموعهٔ پنج جلدی، تدارک منابعی مناسب آموزش زبان و ادبیات گیلکی در سطح متوسطه (یعنی یک پله بالاتر از سطح آموزش خواندن و نوشتن و گفتگو به گیلکی) بوده که امیدواریم روزی مورد استفادهٔ آموزگاران زبان و ادبیات گیلکی قرار گیرد.
چارچوب تلاشهای ما برای تدارک امکانات آموزش خواندن و نوشتن و گفتگو به زبان گیلکی سه وجه عمده داشته و دارد که مسیر کلی تلاشهای چند سال اخیر را باید در این سه وجه دید…
متن کامل این مقاله را می‌توانید در مؤخرهٔ همین کتاب یعنی کتاب «گيلٚمرد! سحردمه» بخوانید و این کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید و بخوانید.

دو کتاب دیگر این دورهٔ پنج جلدی را هم می‌توانید از اینجا دریافت کنید:
أفتؤو-ه وأ اي ملک زنده بدأريم… (مجموعه اشعار محمدولی مظفری)
ىه رۊز زاکؤن، زيندگي خۊبابۊنه (مجموعه اشعار محمود پاینده لنگرودی)

واگردان؛ وانگردان

یادداشتی از فرزین کارگر

یکی از مهمترین مؤلفه های فرهنگی هر ملتی، زبان آن ملت می باشد. این مهم در کنار سایر مؤلفه ها مانند: لباس، موسیقی، فرهنگ غذایی و … برای هویت بخشی به آن ملت باید مورد توجه و اعتبار قرار گیرد. از آنجائی که زبان کاربردی ترین و مهمترین این موارد است پس احترام و اعتبار بخشی به آن باید در اولویت بیشتری قرار داشته باشد. تولیدات فرهنگی در حوزه زبان که می تواند باعث غنا و ارزش شود در مواردی مانند شعر و داستان و مقاله خلاصه می شود و هر چه این گزینه ها فاخرتر و باکیفیت تر ارائه شود به شکوفائی زبان آن ملت و بهتر شناخته شدن و دیده شدن آن زبان کمک می کند. وقتی شعر و داستان نوشته شده در هر زبان به رشد و شکوفائی لازم رسید و با توجه به ابزارهای پیشرفته موجود برای شناساندن قدرت زبانی هر ملت در حوزه شعر و داستان خواه ناخواه تمایل به ترجمه آن آثار به سایر زبان ها فراهم می گردد.

Continue reading

ىه رۊز زاکؤن، زيندگي خۊبابۊنه

شمه نؤرۊزبل شاد ؤ خؤرم ببۊن. دکتيم ۱۵۹۷ دٚیلمي سال ٚ مئن. ايمرۊ کي نؤرۊز ما يٚکؤمه، يٚکته تازه کتاب شمه-ره تقديم کؤنيم. پيشتر مأمولي مظفري شئرؤن-ه مؤنتشر بۊده بيم، ايسه ائکته مأمۊد پايٚنده لنگرۊدي شئرؤنه کي يٚکته کتاب ٚ مئن جمأبؤ. أگه ديمه‌مج ؤ عليرضا فرهمند ٚ زحمت نبۊ، اي کتاب کي دؤوؤم کتابه أمئه گيلکي أدبيات ٚ سري کتابؤن، بيرين نمنأبۊ.

اي کتاب أن اؤکته مۊرسؤن هم وؤته هم خؤندش، اۊن ٚ مئن تينين کيليک أجي جابجا ببين. ائره اي کتاب-ه هأگيرين.

آقای صادقی…

تعامل و‌اندرکُنش بومیان با عرصه‌های طبیعی متاثر از عوامل گوناگونی است که در مجموع تحتِ سیطره شرایط طبیعی و انسانی است. رابطه میان انسان و محیط در بوم‌سازگان کوهستانی تابع همان قواعدی است که در دیگر جایگاه‌های جغرافیای می‌توان یافت. تنها یکی‌از تفاوت‌های عمده آن‌ها شرایط خاص بوم‌سازگان کوهستانی با ویژگی‌های چون پیچیدگی و شکنندگی است که این رابطه را ظریف‌تر می‌کند.

در مساله حفظ محیط‌زیست کوهستان و میراث‌های طبیعی همچون جنگل‌های هیرکانی، رابطه و نقش حضور یا حذف انسان به‌عنوانِ یک عامل مضر یا مفید در چند مرحله تاریخی مورد چالش و پرسش بود. در ایران نیز این آزمون و خطا رخ داد. در برهه‌ای با حذف عامل انسانی یا ذی‌نفعان بومی از عرصه‌های طبیعی مانند سیاست طرح خروج دام از جنگل با توجیه ساماندهی زندگی ساکنان جنگل و ارائه خدمات اجتماعی-اقتصادی به اجرا گذاشته شده و در برهه زمانی بعد تعامل و همزیستی بین بومیان به‌عنوانِ پارادایم موردِ قبول، جامعیت یافته و استفاده می‌شود.

Continue reading

شاید نخستین فرهنگ گیلکی

شاید این چند برگ که تصویر آن را در اینجا آورده‌ام، نخستین فرهنگ گیلکی در تاریخ این زبان باشد!
گویا به تاریخ پنجم خرداد ۱۳۱۴ (۸۷ سال پیش) قرارداد تالیف واژه‌نامه‌ای بین وزارت اوقاف و صنایع و مستظرفه و میرزامحمدعلی خان راد بازقلعه‌ای (محمدعلی افراشته) تدوین می‌شود، که طی آن افراشته متعهد می‌شود تا پایان دی ماه همان سال، سه هزار لغت گیلکی را با خط خوانا و با اعراب نوشته و معنای هر واژه را به فارسی معمول در کنار آن بیاورد و در ازای این پژوهش، هزار و پانصد ریال دستمزد دریافت کند.
سال ۱۳۸۹، در نمایشگاه کتاب تهران، مرد میانسالی خودش را از ورودی باریک غرفه کوچکمان به داخل لغزاند و سر کنار گوشم آورد که: «نسخه‌ای خطی دارم که به درد کار شما می‌خورد!» مدعی بود که نسخه‌ای دست‌نویس از یک فرهنگ گیلکی دارد که «محمدعلی افراشته» به خط خودش فراهم کرده.

Continue reading

گيلکي شئر ٚ جاجيگه ؤ دگرسن، ايمرۊ چۊمفارس ٚ مئن

اين متن پاسخیه که برای پرسشهای مهرداد پیله‌ور و مسعود پورهادی نوشتم. این دوستان این پرسشها رو پیرامون شعر گیلکی با من و چند نفر دیگر در میان گذاشتن و پاسخها رو در کانال تلگرامی گیله‌برازه منتشر میکنن. حالا میتونید متن کامل پرسشها و پاسخهای من رو در اینجا بخونید:



مهرداد جؤن، تي سؤالات ٚ سر مي آؤجان-ه بنويشتم. گيلکي بنويشتم چۊن فيکر کؤنم گيلکي شائرؤن ؤ گيلکي نيويشتنکسؤن أجي کمترين انتظاري کي شأنه دأشتن اينه کي گيلکي همرأ نيويشتن ؤ خؤندن ؤ فيکر گۊدن ؤ همه ته أجي مؤهمتر گيلکي هأزئن-ه خۊشؤن أجي سرأگيرن تا بأزين فرسه ديگرؤن ٚ نؤبه.
بنويشتم هأزئن؛ ائره نقد ٚ جا نيويسنم هأزئن. اين که چره نقد ٚ جا نيويسنم هأزئن، ائره مفصل تؤضيح بدأ دأنم: نقد ٚ جا گيلکي مئن چي شأنه گۊتن؟
ايسه چره أول سر ايشؤن-ه گۊته‌درم چۊن اي وؤت[۱] ٚ مئن مي جوابؤن ٚ مئن حقسأی بۊدم کي گيلکي شئر ٚ فضا-ا هأزنم. ارزۊ دأنم اي وؤت، خۊش ٚ خؤندنکس-ه بيأجه.

Continue reading

تقویم دیواری ۱۵۹۶ دیلمی

با زحمت و همکاری کمند صمیمی، گیسو صمیمی و فرزین کارگر عزیز، تقویم دیواری امسال هم آماده و منتشر شد و شما میتونید از همینجا دانلودش کنید و بعد چاپش کنید و بزنید به دیوار یا به دیگران هدیه بدین.

نکتهٔ جالب تقویم امسال اینه که این دوستان یک فونت جدید سازگار با خط گیلکی هم طراحی کردن که توی این تقویم ازش استفاده شده.

فیلم مستند اولین بازبرگزاری جشن نوروزبل: ۱۵۸۰ نؤرۊزبل

این اولین تجربه‌م در ساخت فیلم بود و البته نه اون زمان و نه حالا این کاره نبودم و نیستم و صرفا از روی ضرورت بود.این فیلم ثبت نخستین اجرای جشن نوروزبل بعد از دهه ها خاموشی و فراموشیه. در سال ۱۳۸۵ هجری خورشیدی در قالب یک تیم چهار نفره (امین حسن پور، نیما فرید مجتهدی، حجت بابائی روشندل و مهدی محمدی) به روستای ملکوت از توابع املش رفتیم و با همکاری و همفکری مردم روستا این جشن رو دوباره احیا کردیم.

بعد از ۱۶ سال بالاخره این فیلم رو میذارم اینجا که ببینید. (متاسفانه چون یوتوب سانسوره، برای دیدن فیلم باید از ابزار فیلترشکن استفاده کنید)

گزارش مفصل این نوروزبل رو میتونید در اینجا بخونید.

چرا بهتره نوروزبل در کوه (جؤرا) برگزار بشه؟


اين درسته که مردم گیلکی‌زبان چه گیل چه دیلم، چه شهری چه گیلمرد چه کلایی و چه گالش، چه کشاورز چه دامدار چه کارگر و چه کارمند بهرحال گیلک هستن و وارث فرهنگ باستانی مشترک و این هم درسته که تقويم دیلمی میراث مشترک این مردمه و این هم درسته که مردم جلگه (گیلان در گیلکی یعنی مناطق جلگه ای) هم حق دارن جشن باستانی نوروزبل رو به عنوان داشتهٔ خودشون (داشتهٔ مشترک گیل و دیلم) برگزار کنن و این هم درسته که هرچه این جشن در جاهای بیشتری برگزار بشه، بیشتر احیا و معرفی خواهد شد اما…
چرا به نظر شخص بنده بهتره این جشن در مناطق کوهستانی برگزار بشه و مردم گیلان (مثل خودم) برای شرکت در این جشن زحمت بکشن و به مناطق کوهستانی (دیلم) تشریف ببرن؟
چون تاریخ مردم ما تاریخ حرکت و توسعهٔ تمدنی از کوه به جلگه بوده و هرچه در جلگه هست، اصیلترش در اون بالاست و با برگزاری نوروزبل در کوه، پیوند بین مردم پایین و بالا بر اساس تقسيم کار اجتماعی تاریخی و روابط مشخص به کمک این باز برگشتن به کوه برای همه یادآوری میشه؛ چرا که نوروزبل یادآوری اين حقیقته که ریشهٔ ما کجاست و ما دو دنیا و دو قوم متفاوت نیستیم و نوروزبل بهانه‌ای میشه برای اینکه مردم جلگه و مردم کوه دیدار داشته باشن.
از همه مهمتر درسته با توسعه تمدنی در جلگه، متاسفانه مناطق کوهستانی استان گیلان و مازندران در بن‌بست و انزوا قرار گرفته‌ن اما این انزوا حاصل توسعهٔ ناموزون سرمایه‌داری طی دو قرن اخیره وگرنه مناطق کوهستانی ما زمانی مراکز ارتباطی و تجاری و فرهنگی بودن و نوروزبل بهانه‌ایه برای احیای این مساله و ایجاد ارتباط بیشتر بین این مناطق.
چه اشکالی داره فرزندان ما سالی یک بار با این آموزه روبرو بشن که ریشه و تاریخشون فقط همون جلگه نیست و ما مردمي هستیم که از بالاترین ارتفاعات البرز تا پست‌ترین باتلاق‌های جلگه رو با کار و زحمت و خلاقیت قابل سکونت کردیم و زبان و فرهنگ خودمون رو پراکندیم؟
اجازه بدیم در ذهن نسل بعد تصویری واقعی، مادی و تاریخی از مردم خودش داشته باشه و ببینه و تجربه کنه که افرادی در جاهایی متفاوت از اقلیم خودش به زبان مشترک گیلکی حرف میزنن اما با لهجه‌های متفاوت و چه بسا خیلی اصیلتر!
و چه اشکالی داره که فرزندان ما در کوهستان و کوهپایه هم ببینن که مردم جلگه (گیلؤن) همزبان و هم‌فرهنگ خودشون هستن و اینها تنها نیستن و زادگاهشون ارزشهای تاریخی و اقتصادی داره و میتونه میعادگاه تمام گیلکان گیلکی‌زبان جهان باشه که سالی یک بار به آغوش مادر (البرز) برگردن؟
مگه غیر از اینه که سرزمین ما هر روز از صبح تا شب با گردش تبخیر آبهای دریا و جلگه و حرکتش طی روز به سمت البرز و عبورش از شش‌های سرزمین ما، یعنی جنگل، خودش رو دم غروب به جؤرا (یلاق) می‌رسونه و این چرخهٔ زندگی‌زا این مجموعه رو در هماهنگی با هم هر روز پیش می‌بره و بازتولید می‌کنه؟ به این دلایل به نظرم بهتره تا جایی که می‌تونیم نوروزبل رو در ارتفاعات برگزار کنیم که توی این گرمای تابستون معنای خودش رو هم داره.

نقد ٚ جا گيلکي مئن چي شأنه گۊتن؟

نقد چيسه ؤ گيلکي مئن نقد ٚ جا چي شأنه گۊتن کي هم دقيق بۊبۊن هم اشتقاق ساتن ٚ را أمئبه وا بۊمؤنه؟

بٚينيم نقد کؤره أجي بمأ؛ يۊناني مئن نقد-ه گۊتن کریسیس (krisis) کي سۊ ته معنا دأنه:

یکته معني بؤحران (crise) ؤ تشنج ؤ آشۊب ؤ حالتي کي چیزؤن يا کسؤن دکئنن يک جۊر حالت ٚ مئن کي بؤحراني (critique) گۊنيم. اي حالت ٚ مئن اۊ چيز ٚ بي تعادؤلي ؤ اين که اۊن ٚ مئن تضادي دره، مألۊم بنه.

دؤوؤمي معنا أولي همرأ أننی تضاد دأنه. یعني ائکته معنا مئن کريسيس ضد ٚ اختلاط ؤ التقاط ؤ خلط ٚمعنا ايسسه. اي معنای ٚ مئن کريسيس، سيوا گۊدن ؤ تفکيک ٚ سر دلالت کؤنه ؤ وينش (بصيرت) ؤ داوري (قضاوت) ٚ معني اي کلمه أجي بيرين هأنه. هين وأسي قضايي ؤ فلسفي کلمأن ٚ مئن دياکريسيس (diakrisis) یک جۊر وير (أنديشه) ٚ حرکت-ه کي تضادؤن ؤ تؤفيرؤن-ه تشخيص دئنه.
پس کريسيس هم بؤحران ؤ آشۊب ؤ بصيرت معني دئنه هم تصميم گيتن ؤ حؤکم صادر گۊدن. (دقيقا هرچي کي امرۊز ٚ به‌اصطلاح مؤنتقدؤن بد دأنن!)

Continue reading

آیا زبان دیلمی، چیزی جدا از زبان گیلکی‌ست؟

در این نوشته کوشش میکنم توضیح بدم چرا فکر میکنم اون چه که به نام زبان مردم دیلم یا زبان دیلمی ازش نام برده میشه همون زبانیه که امروز گیلکی نام داره. گرچه توضیح این موضوع برای کسی که با زبان گیلکی و گويشهای مختلفش در جلگه و کوهستان و درون و بیرون استان گیلان آشناست خیلی راحتتره و نیاز به این همه بحث روی جزئیات نداره.

چرا گیلکی و دیلمی یک زبانند؟

در صحبت از زبان دیلمی (که در واقع همیشه با عنوان زبان مردم دیلم از آن نام برده شده) نوعی مغالطه رخ داده است. یعنی یک منبع از انقراض زبانی به نام دیلمی حرف زده و مدعی می‌شود که دیگری هم از این زبان نام برده است. (مانند استخری و…) یعنی چون یک نفر در گذشته از «زبان مردم دیلم» نام برده و حالا هم یک نفر مدعی انقراض زبانی به نام دیلمی شده پس همه چیز درست و مرتب است و زبانی به نام دیلمی داشتیم که «متمایز از زبان گیلکی امروز» بوده است. (به این نتیجه‌گیری آخر دقت کنید.)

فراموش نکنیم همین امروز هم هر کسی که بی‌خبر باشد و به گیلان بیاید خواهد گفت زبان مردم شرق گیلان با زبان مردم مرکز و غرب گیلان متفاوت است و در فومن حرف خ زياد و در لاهیجان حرف ن زياد به کار می‌رود. و لابد باید نتیجه بگیریم دو زبان داريم!

Continue reading

زهرن دار

ويليام بلٚيک
William Blake


مي دۊست أجي واتؤسه‌بۊم؛
مي خشم أجي گب بزئم مي خشم فنيشته.
مي دۊشمند أجي واتؤسه‌دبۊم:
گب نزئم، مي خشم جؤر بمأ.

اؤأدأم مي خشم-ه ترس ٚ مئن،
شؤ ؤ صۊب مي أرسۊ جي:
أفتؤأدأم اين-ه خنده أجي،
نرم نرمی دس‌دؤنه‌ دأن أجي.*

شؤ ؤ رۊج قد بکشئه.
تا کي ىکته سيب بدأ-
چيشم‌دکف!
مي دۊشمند أن اۊن ٚ رنگ ؤ رۊ-ؤ بدئه،
خؤب دؤنس اي سيب مي شئه.

وختي گه شؤ وأرگنئه خۊ چاشؤ-ئه،
آسمؤن ٚ ميل ٚ سر،**
دکته مي باغ ٚ مئن-
دۊزادۊزي.

صۊب ٚسر شادي أجي
مۊ بدئم مي دۊشمن-ه
نأش دبسته دار ٚ بۊن.***



شئر ٚ اينگيليسي وؤت-ه ائره بۊخؤنين


* دس‌دؤنه‌دأن: با دست دانه دادن. کناِیه از نزدیک کردن کسی به خود با فریب. نرمی کردن فریبکارنه.
** ميل: مناره. ستون بلند.
*** نأش دبستن: نقش بر زمین شدن. به حالت مرگ یا بیحالی روی زمین ولو شدن.

من مره قۊربان یا من تره قۊربان؟ مسأله این است!

مدتها بود که دلم میخواست به بهانه‌اي، این موزیک قوالی زیبا رو با شما به اشتراک بذارم. این که میگم مدتها، حرف از چند ساله. اون زمان که این موزیک رو شنیده بودم و دلم میخواست اینجا منتشر کنم هنوز سالهای سیاه کرونا و این قرن پر از رنج و ستم و عصیان آغاز نشده بود.

شاید شما هم فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» رو دیده باشید. نمیدونم داوری شما دربارهٔ این فیلم چی و چطوره اما من از وسط فیلم به بعد تقریبا برام سخت بود که ادامه‌ش رو ببینم. برای مني که حتی فیلم‌فارسی و فیلم‌هندی و حتی سریالهای آبکی ترکی و لاتینی برام قابل تحمله، تحمل این فیلم برام سخت بود. اون سالها این پروپاگاندای متظاهرانه برای ساختن تصویری از ما که نیستیم دردآور و حال‌بهم‌زن بود اما چون هنوز از روی بسیاری کثافات جامعه پرده کنار نرفته بود، گفتن این حرفها باعث دشنام و ناسزا میشد که شد! حالا اما فحاشان اون سالها که هر نقدی رو به حسادت نسبت به خوشبختی خودشون تلقی میکردن، نصفشون زیر بار واقعیت اجتماعی کمر خم کرده‌ن و نیم دیگه به سمت پله‌های بالاتر بارشون رو بستن.

Continue reading

کۊجدانه سئه ماىي

این هم از کتابی جدید از سری کتابهایی که در ورگ منتشر خواهد شد. پیشتر کتاب «أفتؤو-ه وأ اي ملک زنده بدأريم…» (مجموعه اشعار محمدولی مظفری) منتشر شده بود و حالا نوبت داستان خواندنی و معروف ماهی سیاه کوچولو نوشتهٔ صمد بهرنگی با ترجمهٔ گیلکی و تصویرسازی جدیده.

این کتاب هم مثل قبلی کتاب الکترونیکه به این معنی که شما در فایل پی‌دی‌اف کتاب می‌تونید هم متن رو بخونید و هم داستان رو به صورت صوتی بشنوید و هم هرجا که کلمه‌ای با رنگ قرمز مشخص شده با کلیک روی اون کلمه به بخش لغتنامه خواهید رفت تا معنی اون کلمه رو ببینید.

همچنین این کتاب جوری طراحی شده که قابل چاپ در قطع آ۵ خواهد بود و حتی میتونید از طریق همین وبلاگ ورگ، نسخهٔ کاغذی و چاپيش رو سفارش بدين.

این کتاب و این داستان بهترین هدیه برای کودکان و نوجوانان و حتی جوانانه و برای آموزش زبان گیلکی در سطح متوسط بسیار کاربردیه. کۊجدانه سئه ماىي رو از اینجا دانلود کنین یا زیر همین پست سفارش نسخهٔ چاپیش رو بدین.

« Older posts

© 2025 ورگ

Theme by Anders NorenUp ↑