مقالهای که میخوانید، با عنوان “ساخت غیرشخصی در گویش گیلکی شهرستان لاهیجان” به یکی از ویژگیهای زبان ما میپردازد. شما هم در این زبان حتماً با عباراتی همچون مأ گۊشنه’ یا تره گرمه برخورد کردهاید. این مقاله به واکاوی این شکل از جملهها میپردازد. مقاله را از اینجا دریافت کنید و بخوانید.
دسته: فرهنگ
-
بيس دئقه XXII: نؤرۊزبل ؤ ورگˇ ده سالگي به
اين بیست و دومین برنامهٔ رادیو اینترنتی گیلکی “بیس دئقه” است. در این برنامه این موسیقیها را خواهید شنید:
صفرعلی رمضانی
آرش شفیعی ثابت
پری زنگنهبرنامه را از اینجا دریافت کنید.
[soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/tracks/224031927″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”80%” height=”75″ iframe=”true” /]
این برنامه را بشنوید و اگر دوستش داشتید به دوستان خود برسانید.
-
نوروزبل شد و بازنیامد!
نوروزبل شد. امروز یکم نوروز ماه است. دیروز روزی بود که میبایست برای این جشن بومی آتشی یا آتشهایی برپا میشد و آیین کهن، نوری به زندهمانی مردمان وارثش بتاباند و گرمی ببخشد که گرمای خشکسال نیمهٔ تابستان را شکسته باشد تا زندهمانی ما را به زندگانی فراکشد که مستحقش هستیم یا دستکم فکر میکنیم که هستیم.
شد. ولي نشد. ذوق و شوق بازگردآمدن بعد از ده سال کشمکش هرساله، با مخالفت شورای تأمین شهرستان لنگرود با برگزاری عمومی نوروزبل در کوملهٔ لنگرود فروخوابید. خبرها و تلاشها برای برگزاری خرد و گوشه و کنار نوروزبل به سختی میتواند اندوه و ناامیدی حالای مرا به امیدی درخشان بدل کند. گرچه در برگزاری مختصر و مفید نوروزبل امسال در روستای زیبای زیاز گرما و روشنای آتش انکارشدنی نبود.
اینکه اینجا و آنجا، مردم و خانوادهها و اهالی محلها، آتشی روشن کنند و نوروزبل بگیرند، زیبا و خوب است اما هیچ از غم ممنوعیتش کم نمیکند. آنها که آیینی را که به مجوز هیچ قیم و بزرگتری نیاز ندارد، ممنوع میکنند، میدانم که با زبان مادریشان حرف میزنند. آیا با همین زبان مادری، با گیلکی، امر به منع نوروزبل کردهاند؟ راضیکننده است؟ فاصلهٔ روزی که آیین گیلکان نیازمند مجوز و بعد بدون مجوز اعلام میشود تا روزی که زبان گیلکان هم نیازمند مجوز و بعد بدون مجوز اعلام شود چقدر است؟ (بیشتر…) -
نوروزبل ۱۵۸۹ در راه است؛ ده سال پس از اجرای نخستین مراسم نوروزبل
از نوروزبل ۱۵۷۹ تاکنون که نوروزبل ۱۵۸۹ در راه است نزدیک به ده سال میگذرد. ۱۵ مرداد ۱۳۸۵ را هرگز از یاد نمیبرم. روزی بود که گیلهوا و حلقۀ جوانش به مدد اهالی خونگرم روستای «ملکوت» (از روستاهای کوهستانی املش) نخستین مراسم نوروزبل گیلان باستان را بر فراز تپهٔ روستا برگزار کرد و وقتی شعلههای آتش، شامگاه آن روز در کوهستان برکشید، تمام شادی سال نو بر جانها افتاد. خنده بود که بر لبها نشست؛ آغوشها بود که به روی هم گشوده شد و دوستی و صفا باز به مردم برگشت و این دومین بار در آن سال بود که آیین سال نو به دو شیوه پاس نگه داشته شد. نخست، شادی نوروز ملی ۱۳۸۵ که نوروز مشترک همهٔ ایرانیان است و دو دیگر، شادی نوروزبل ۱۵۷۹ دیلمی (گیلان باستان) که شادی عموم گیلکان و گیلانیان است. گزارش این مراسم را در صفحات ۳۸ و ۳۹ شمارهٔ ۹۰ (شهریور و مهر ۱۳۸۵) خواندهاید.
یک سال بعد، ۱۵ مرداد ۱۳۸۶ (نوروزبل ۱۵۸۰) سازمان میراث فرهنگی گیلان هم که تولیت میراث فرهنگی و معنوی مردم این استان را برعهده دارد وارد عرصهٔ کار شد و با چاپ پوستری به همکاری گیلهوا و حلقهاش شتافت. فراخوان و تبلیغ گستردهتر، از طریق سایت سازمان و برپایی تورهای گردشگری موجب شد تا جمعیت بیشتری در مراسم حضور داشته باشند. شرح آن در صفحات ۲۶ تا ۳۰ شمارهٔ ۹۵ (مرداد و شهریور ۱۳۸۶) درج شده است. (بیشتر…) -
مصدرهای مرکب گیلکی
لیستی که میبینید، مجموعهای از مصدرهای مرکب در زبان گیلکیست که مسعود پورهادی گرد آورده و چندی پیش برای انتشار در ورگ به من سپرد. من به این لیست، علاوه بر ترجمهٔ فارسی و آوانگاشت لاتین، صورت نوشتاری گیلکی را هم افزودهام و بر اساس حرف اول همین صورت و به ترتیب حروف الفبا مرتبش کردم. این مجموعه بیشک همهٔ مصدرهای گیلکی نیست اما مجموعهٔ بسیار خوبیست و در ترجمهٔ برخی از مصدرها ممکن است منطقه به منطقه تفاوتهای وجود داشته باشد که خوشحال میشوم در بخش «گب» این موارد را تذکر دهید تا این لیست کاملتر شود.
نکتهٔ اول: اگر میخواهید از این لیست استفادهٔ راحتتری کنید تا کلمهٔ مورد نیاز خود را بیابید کافیست از امکان واژهیابی مرورگر خود (ctrl+f) استفاده کنید.
نکتهٔ دوم: براى نمايش صداى “او” (مثل توپ، کور، شور) از “ۊ” استفاده شده تا از “و” (مثل تولد، وارد، گاو) و نيز “ؤ” (مثل پٌل، شٌل و…) متمايز شود. به همين منوال براى “ى” (مثل ياور، يک و…) از “ى” استفاده شده که در هر دو حالت چسبان و جدا بدون نقطه است و براى “اى” (مثل شير، ايران و…) از “ي” استفاده شده که در هر دو حالت جدا و چسبان داراى دو نقطه در زير است. به زودى در ورگ دربارهٔ اين دو علامت بيشتر خواهيد خواند.
نکتهٔ سوم: چند پرسش و توضيح ذیل برخی مصدرها هم در انتها به زبان گیلکی افزودهام. -
بيس دئقه XXI
بيست و يکمين بيس دئقه را از اينجا بگيريد و بشنويد. بيس دئقه، راديو اينترنتى به زبان گيلکىست. از اين جا هم مىتوانيد بشنويد:
موسيقىهايى که در اين برنامه مىشنويد:
Sail away از گروه Deep purple
گل پامچال با صداى گلرخ جهانگیری
بخشى از پيانو تريو و کوارتتهاى برامس (Brahms) به رهبرى Isaac Stern.
ترانهٔ جؤنˇ ليلى با صداى فريدون پوررضا. -
جام؛ مارلیک
جام طلایی کشف شده در شمال غرب ایران، تپهٔ مارلیک. مربوط به جایی بین دوازدهمین تا یازدهمین قرن پیش از میلاد.
از جنس طلا با کندهکاری و نقشهای برجستهٔ بسیار نرم؛ ۱۴ سانتیمتر درازا و ۹.۳ سانتیمتر پهنا.
این جام در بخش هنر مصر و شرق دور باستان، گالری 102a، موزهٔ هنر کلیولند (Cleveland art) نگهداری میشود.
طلاکاران و نقرهکاران کوچنشین مارلیک و املش، نخستین استادان کارهای فلزی نفیس در ایران هستند. جانشینان ایشان، برنزکاران لرستان و نقرهکاران عصر هخامنشی و ساسانی بودند. (ترجمه شده از متن معرفی موزه)
-
تا یک شاعر با یک زبانی صحبت میکند آن زبان نمیمیرد.
این گفتگو، پیشتر در مجلهی دادگر منتشر شده و ماهها پیش پیمان برنجی فایلش را برایم فرستاده بود تا در ورگ چاپش کنم. بله! من فعل چاپ کردن را در مورد اینترنت هم به کار میبرم. حال میتوانید بخوانیدش البته با ویرایشی دوباره که روی متن اعمال کردم و به علاوهی متن کوتاهی در پایان به عنوان نقدی در حاشیه.
میزگردی با حضور محمد فارسی، مسعود پورهادی و پیمان نوری دربارهٔ زبان و ادبیات گیلکی.
پیمان برنجی: در شمارهٔ گذشته برای گفتگو با آقای ناصر مسعودی از تیتری گیلکی استفاده کرده بودم که در نگارش درست آن به شک افتادم. با دوستانی تماس گرفتم که همه صاحب نظر در زبان و گویش گیلکی بودند، اما جالب اینکه نگارش این تیتر: خدا دانه که… را هر کدام از آقایان متفاوت با دیگری گفت! من که به دلیل شغلم مخاطب حرفهای محسوب میشوم درماندم که کدام یک را انتخاب کنم یا به عبارتی کدام جمله درست است؟ من ِ مخاطب خاص در خوانش شعر و داستان و هر متن گیلکی سختی میکشم. از یک جایی خسته میشوم و نمیتوانم ادامه دهم و متن به کناری میرود… علت چیست؟
محمد فارسی: از حرفهای مورد اشارهٔ شما میتوان فهمید که دغدغهٔ خاطر دارید که راهی و طریقی پیدا شود که از این مشکل خوانش رها شویم. فکر میکنم منظورتان این باشد؟
برنجی: چرا بعد از این همه مدت رسم الخط واحدی نداریم؟ متاسفانه زبان گیلکی این پتانسیل را دارد که همیشه مورد مناقشه باشد!
فارسی: خیلی از کسانی که در زمینهٔ ادبیات فارسی صاحب نظر هستند و اگر در این حیطه عرض اندامی داشته باشند کارهای ماندگاری خواهند داشت، آمدهاند و وقت صرف احیای زبان گیلکی کردهاند. مثلن مسعود پورهادی و… اگر با داشتههای خود در زبان فارسی سرمایهگذاری کنند در سطح استان گیلان اینطور گمنام نمیمانند! در حالی که خودش را برای زبان گیلکی فدا کرده… چرا ما نباید در مورد رسمالخط به وحدت برسیم؟ نخواسته باشیم برای آنهایی که طالب و عاشق زبان گیلکی هستند، در موقع خواندن متن و شعر گیلکی کاری بکنیم؟
برنجی: سوال واضح من هم همین است که چرا این وحدت اتفاق نمیافتد؟
مسعود پورهادی: این مساله فقط مربوط به زبان گیلکی نیست. ما در ارتباط با زبان ِ وزین فارسی (با آن قدمت طولانی خودش) هم مشکلاتی این چنینی داریم. از قضا امروز در حال آمدن به اینجا بودم که کسی در ارتباط با یک دانشجوی خارجی که در ارمنستان زبان فارسی خوانده و به ایران آمده میگفت: آن چیزی که در کتابها خوانده بودم را در ایران نمیشود به آن صورت حرف زد. چرا؟ گفت: آنجا به من گفتند قرار است در ایران وقتی که تشنهای بگویی: من را تشنه است… تهرانیها میگویند «تشنمه» گیلکها میگویند «مرا تشنهیه» و اینها نشان میدهد که در زبان فارسی هم مشکلات جدی وجود دارد. (بیشتر…) -
تا یک شاعر با یک زبانی صحبت میکند آن زبان نمیمیرد.
این گفتگو، پیشتر در مجلهی دادگر منتشر شده و ماهها پیش پیمان برنجی فایلش را برایم فرستاده بود تا در ورگ چاپش کنم. بله! من فعل چاپ کردن را در مورد اینترنت هم به کار میبرم. حال میتوانید بخوانیدش البته با ویرایشی دوباره که روی متن اعمال کردم و به علاوهی متن کوتاهی در پایان به عنوان نقدی در حاشیه.
میزگردی با حضور محمد فارسی، مسعود پورهادی و پیمان نوری دربارهٔ زبان و ادبیات گیلکی.
پیمان برنجی: در شمارهٔ گذشته برای گفتگو با آقای ناصر مسعودی از تیتری گیلکی استفاده کرده بودم که در نگارش درست آن به شک افتادم. با دوستانی تماس گرفتم که همه صاحب نظر در زبان و گویش گیلکی بودند، اما جالب اینکه نگارش این تیتر: خدا دانه که… را هر کدام از آقایان متفاوت با دیگری گفت! من که به دلیل شغلم مخاطب حرفهای محسوب میشوم درماندم که کدام یک را انتخاب کنم یا به عبارتی کدام جمله درست است؟ من ِ مخاطب خاص در خوانش شعر و داستان و هر متن گیلکی سختی میکشم. از یک جایی خسته میشوم و نمیتوانم ادامه دهم و متن به کناری میرود… علت چیست؟
محمد فارسی: از حرفهای مورد اشارهٔ شما میتوان فهمید که دغدغهٔ خاطر دارید که راهی و طریقی پیدا شود که از این مشکل خوانش رها شویم. فکر میکنم منظورتان این باشد؟
برنجی: چرا بعد از این همه مدت رسم الخط واحدی نداریم؟ متاسفانه زبان گیلکی این پتانسیل را دارد که همیشه مورد مناقشه باشد!
فارسی: خیلی از کسانی که در زمینهٔ ادبیات فارسی صاحب نظر هستند و اگر در این حیطه عرض اندامی داشته باشند کارهای ماندگاری خواهند داشت، آمدهاند و وقت صرف احیای زبان گیلکی کردهاند. مثلن مسعود پورهادی و… اگر با داشتههای خود در زبان فارسی سرمایهگذاری کنند در سطح استان گیلان اینطور گمنام نمیمانند! در حالی که خودش را برای زبان گیلکی فدا کرده… چرا ما نباید در مورد رسمالخط به وحدت برسیم؟ نخواسته باشیم برای آنهایی که طالب و عاشق زبان گیلکی هستند، در موقع خواندن متن و شعر گیلکی کاری بکنیم؟
برنجی: سوال واضح من هم همین است که چرا این وحدت اتفاق نمیافتد؟
مسعود پورهادی: این مساله فقط مربوط به زبان گیلکی نیست. ما در ارتباط با زبان ِ وزین فارسی (با آن قدمت طولانی خودش) هم مشکلاتی این چنینی داریم. از قضا امروز در حال آمدن به اینجا بودم که کسی در ارتباط با یک دانشجوی خارجی که در ارمنستان زبان فارسی خوانده و به ایران آمده میگفت: آن چیزی که در کتابها خوانده بودم را در ایران نمیشود به آن صورت حرف زد. چرا؟ گفت: آنجا به من گفتند قرار است در ایران وقتی که تشنهای بگویی: من را تشنه است… تهرانیها میگویند «تشنمه» گیلکها میگویند «مرا تشنهیه» و اینها نشان میدهد که در زبان فارسی هم مشکلات جدی وجود دارد. (بیشتر…) -
فعل مرکب گیلکی
در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل میشود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه میگردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشتهاند.
در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار مینامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده میشود)ساخته میشوند و در مجموع معنای واحدی را میرسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â giftәn).
فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل میکند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
از نظر زبانشناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست میدهد. تا مفهوم تازهای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر میدهد.
در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبانهای ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب میشوند و فعل مرکب میسازند:
مراغأگیفتن (به بیشوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â giftәn)
تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â dәan)
ماتأزئن (mâtâ zәen | مبهوت شدن)
پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
(بیشتر…) -
فعل مرکب گیلکی
در ارتباط با فعل مرکب گیلکی که از اسم و فعل، یا صفت و فعل، یا قید و فعل، یا جز آن تشکیل میشود، عنصر دیگری مابین دوجزء ملاحظه میگردد، که برخی از گویش شناسان آن را پیشوند محسوب داشتهاند.
در این مقاله نویسنده بر آن است تا با ذکر دلایلی به نقش ساختاری این عنصر در ارتباط با جزء غیرفعلی، به رد نظرات ارائه شده بپردازد.فعلهای مرکب فعلهایی هستند که از پیوند یک کلمه (اسم، صفت و… که آن را فعلیار مینامند) با یک فعل ساده (که همکرد نامیده میشود)ساخته میشوند و در مجموع معنای واحدی را میرسانند. مانند: لبلأگیفتن (طرفداری کردن|lәbl. â giftәn).
فعل مرکب یک واحد معنایی است و جزءِ فعلی آن از محتوای معنایی خود تهی شده است و بخش اعظم معنا را جزءِ غیر فعلی (اسم، صفت یا قید) حمل میکند. (طباطبایی:۱۳۸۴)
از نظر زبانشناسان در فعل مرکب جزءِ فعلی معنی قاموسی خود را از دست میدهد. تا مفهوم تازهای بیاید. این مفهوم به طور عمده از «به وقوع پیوستن عمل و یا حالتی» خبر میدهد.
در گیلکی مانند فارسی و دیگر زبانهای ایرانی نو افعالی مانند: زئن (ze:n | زدن)، دأن (da:n | دادن)، گیفتن (giftәn | گرفتن)، کودن (kudәn | کردن)، بؤن یا بؤستن (buon یا bostәn | شدن) و… با اسم، صفت، قید یا جز آن ترکیب میشوند و فعل مرکب میسازند:
مراغأگیفتن (به بیشوقی و کراهت دچار شدن | mәrâq.â giftәn)
تاشأدأن (لیزاندن، کلاه گذاشتن | tâš.â dәan)
ماتأزئن (mâtâ zәen | مبهوت شدن)
پیتأبؤن (تاب برداشتن، قُر شدن | pita buon)
اوزأکودن (خوشه زدن | urәzâ kudәn)
کاسأبؤستن (زمینگیر شدن انسان و خربزه | kâsâ bostәn)
(بیشتر…) -
آقادار
حرمت به طبیعت و درخت، کم و بیش بین تمام اقوام ایرانی مطرح بوده و هست. این گاهی به شرک و گاهی هم از سوی روشنفکران عصر ما از جمله نیما یوشیج به مظاهری از عقبماندگی و جهل تعبیر شده است. قطع درختی عظیم با انگیزههای دینی و برای مبارزه با شرک در یکی از ایالات ایران به دستور یکی از خلفای بغداد، در تاریخ آمده است. در سالهای اخیر نیز صدور دستور قطع چندین درخت موسوم به «آقادار» از سوی مقامات رسمی در گیلان به بهانهی مبارزه با خرافهپرستی و جهل در مطبوعات نقل شده است.
آقادار. مازندرؤن جؤرده مئن. سربس: www.panoramio.com/photo/41038028 از دیدگاه ما اصطلاح آقادار با جزء اول «آقا» و جزء دوم «دار» به معنای درخت، سوءتفاهمی چشمگیر را در گیلان و مازندران پدید آورده است، تا آنجا که سعی ما در این نوشتار کوتاه، صرف کاستن از ابعاد همین سوءتفاهم شده است. (بیشتر…)
-
بیس دئقه XX
این بیستمین بیس دئقه است. رادیو اینترنتی به زبان گیلکی. این یکی قرار است بهاری باشد. فایل برنامه را از اینجا بگیرید و بشنوید. یا از اینجا بشنوید:
[soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/tracks/197113351″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”100%” height=”150″ iframe=”true” /]
در این برنامه این صداها را خواهید شنید:
فرهاد: آهنگ کتیبه روی شعری از فریدون رهنما با اندکی تغییر
فهیمه اکبر
بهرام کریمی
بهاران خجسته باد، ساختهی اسفندیار منفردزاده روی شعری از عبداله بهزادی در بهمن ۵۷
محمدولی مظفری: شعر کرک لنگه
Counting Bodies Like Sheep to the Rhythm of the War Drums از گروه A perfect circle
بر پا خیز، ساختهی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در سال ۵۷ روی آهنگ انقلابی شیلیایی «خلق متحد» (El pueblo unido jamás será vencido).کامنت و ایمیل بنویسید و نظر خود را در مورد این برنامه و در کل بیست برنامهی بیس دئقه بگویید.
اتنها کمکی که از شما انتظار دارم، همرسانی و اشتراک این برنامه است. پس اگر میخواهید کمکی کنید صدای این رادیو را به افراد بیشتری برسانید. این لینک را به اشتراک بگذارید یا فایل برنامه را به دوستان خود برسانید.
-
آقای پان و احوالاتش
این نوشتهی علیرضا نابدل در مهد آزادی آدینه (تبریز)، شماره ١٢٧٨، ٣١ تیرماه ١٣٤٥ [شمسی] ص ٦و٧ چاپ شده است اما موضوع آن در این روزهای خاورمیانه هنوز تازگی و اهمیت دارد.
«هرگز نژاد باعث هیچ افتخار نیست.این افتخار ماست نژاد آفریده اند.» مفتون
اروپا بعد از گذشتن بیست سال هنوز نتوانسته است خاطره ی ننگین فاشیسم را از ذهن خود پاک کند و هنوز گاه و بیگاه نفرت خود را به صورت رمانها، نمایشها و فیلمها نسبت به درنده خوترین برتری جویان تاریخ ابراز می دارد. با وجود این همه می دانند که امپریالیزم اروپایی دیگر هرگز نخواهد توانست عروسک های تازه ای از نوع هیتلر را به روی صحنه بیاورد.
جوانان اروپایی دیگر هیچگاه این ننگ را نخواهند پذیرفت، اما اگر تسلط مجدد فاشیسم بر اروپا رویائی بیش نباشد، هنوز در اینطرف دنیا سوداگرانی هستند که خیلی مایلند تخم نئو فاشیسم و پرو فاشیسم[۱] در ذهن نوجوانان پرشور و پر انرژی آسیا و آفریقا پراکنده شود. این جوان ها تا چشم باز می کنند، خود را اسیر محرومیت های فراوان می یابند و کمی که بزرگتر می شوند، با حقایق تلخی آشنا[یی] مییابند مثلا در مورد عقب ماندگی، عدم رشد، استعمار و… (بیشتر…) -
بیسدئقه XIX؛ ویژهی نوروزبل
[soundcloud url=”https://api.soundcloud.com/tracks/162119352″ params=”auto_play=false&hide_related=false&show_comments=true&show_user=true&show_reposts=false&visual=true” width=”100%” height=”450″ iframe=”true” /]
-
افسانههای زبان گیلکی
افسانهها همیشه قصههایی شیرین خواندنی یا شنیدنی نیستند؛ گاه باورهایی اشتباه هستند پیرامون چیزی که منجر به نتیجهگیریها و تصمیمهای اشتباه دربارهی آن چیز میشوند. این متن قرار است به برخی از این افسانهها دربارهی زبان گیلکی و به طور کلی زبانهایی که در یک کشور با یک زبان رسمی، «زبان قومی» یا «زبان مادری» نام میگیرند بپردازد و برای افسانهزدایی از این موضوع تلاش کند.
زبان گیلکی؟ نه خیر! گویش یا لهجه درست است.
زبانشناسی مدرن به طور تقریبی هیچ یک از این سه عنوان را به رسمیت نمیشناسد. در واقع زبانشناسی بیش از همه با مقولهای به نام «گونهی زبانی» سروکار دارد و این که ما به یک گونهی زبانی خاص چه عنوانی بدهیم بیشتر معلول شرایط اجتماعی و سیاسیست. به عنوان مثال زبانهای سوئدی و نروژی تفاوتهای واژگانی بسیار بسیار اندکی با هم دارند اما چون دو دولت مختلف بر این دو زبان حاکم است، هر دو زبان خوانده میشود در حالی که در زمان پهلوی اول، دولت حاکم به سختی میتوانست بپذیرد که ترکی گویش و لهجه نیست و زبان است!
در نتیجه، در اغلب جهان، این که یک گونهی زبانی لهجه یا گویش یا زبان نامیده شود امری سیاسیست و اغلب زبان رسمی کشور را زبان و باقی را گویش یا لهجه مینامند. و این نکته را فراموش نکنید که هربار حرف از لهجه یا گویش بودن گیلکی میشود، درواقع این بحث در نسبت با زبان فارسی مطرح شده است. درواقع بحث گویش یا لهجه بودن یک گونهی زبانی همواره در نسبت با زبانی دیگر مطرح میشود و در کشورهایی که چندین زبان دارند، در نسبت با زبان رسمی. (بیشتر…) -
نشستی دربارهی ریشههای گیلان
روز یکشنبه یازدهم خرداد قرار است بنده به همراه دکتر ناصر عظیمی در بیست و نهمین نشست از «یکشنبههای انسانشناسی و فرهنگ» که به همت سایت انسانشناسی و دکتر ناصر فکوهی برگزار میشود سخنرانی داشته باشم.
نشست بیست و نهم نشستی دربارهی گیلان است و در این نشست آقای عظیمی دربارهی «ریشههای تنوع فرهنگی در ایران؛ مطالعهی موردی گیلان» و من دربارهی «زمین و مالکیت زمین در گیلان» حرف خواهیم زد.
از دیدن شما در آن روز خوشحال خواهم شد.
مکان: تهران، میدان ولیعصر، ابتدای بلوار کشاورز، جنب کوچه برادران مظفر (انتقال خون سابق) و کتابفروشی شهرفرنگ، ساختمان مرکز مشارکتهای فرهنگیهنری شهرداری تهران.
زمان: یکشنبه، ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ساعت ۱۶ تا ۱۹
ورود برای عموم آزاد است. -
وقتی مردگان برخیزند
تأملی کوتاه بر گذشته و اکنون هنر و فرهنگ در گیلان
با اتکا به تجربه میتوان دریافت که در اغلب غیرگیلانیها، به خصوص آنها که گرایشی به هنر و فرهنگ دارند، گیلان نوعی حس خوشایند نوستالژیک را برانگیخته میکند. حسی که خاطرهها و شنیدههایی از نهضت جنگل، جنبش سیاهکل، اولین مطبوعات و مجلات، تماشاخانهها و تئاترهای پررونق و نامهای تأثیرگذاری همچون رادی، محصصها، نجدی، عاشورپور، سایه، لاشایی و… را در بر و از همهشان نیرو میگیرد. این برانگیختگی توأمان با نگاه افتخارآمیزی به گذشته در اغلب گیلانیها نیز وجود دارد.
گروه های نمایشی در عصر مشروطه رواج هنر و فرهنگ در گیلان امری تصادفی نبود و به عوامل چندی بستگی داشت. آغاز روند مدرنیزاسیون و رشد طبقهی متوسط شهری در گیلان -که یکی از قطبهای اصلیِ انقلاب مشروطه بود- سریعتر از بسیاری نقاط دیگرِ ایران نمود پیدا کرد. به علاوه، نزدیکی به روسیه و قفقاز و امکان انتقال وجوه زندگی شهری مدرن از آنجا به گیلان هم در گشودگی فرهنگی و ورود تجهیزات و همچنین سبک زندگی شهری مدرن تأثیر زیادی داشت. امری که خود را بیش از هرچیز در عرصه های فرهنگی همچون رونق مطبوعات و تئاتر نشان داد و گیلان را به یکی از پیشروان تجدد و فرهنگ در ایران بدل کرد.
پیشگامی فرهنگی گیلان ضمن بازپسنگری مختصری به تاریخ، به خوبی قابل پیگیری است. به طور مثال، تئاتر گیلان از اولین روزهای ورود هنر نمایش در فرم مدرن خود به ایران -یعنی حدود دهه ی 1260 ه.ش.- فعالیت خود را آغاز کرد و طولی نکشید که در نخستین دهههای قرن شمسی حاضر دهها گروه تئاتر فعال تشکیل شدند و به اجرای نمایش پرداختند. هرچند در ابتدا این گروهها اغلب توسط هنرمندان ارمنی همچون گریگور یقیکیان ساخته و هدایت میشدند؛ اما به زودی ورود گیلانیان به حیطهی تئاتر نقش قابل تأملی در قوام و رواج آن بین مردم داشت. برای نمونه میتوان از جهانگیر سرتیپپور به عنوان فیگوری که وضعیت تئاتر گیلان را در سالهای نخستین نمایندگی میکند یاد کرد. وی -که از جوانی در زمرهی مبارزان نهضت جنگل بود و حتا در دورهای به اعدام محکوم شده بود- در اوایل دههی سی، دو سال شهردار رشت شد و در همین زمان کوتاه با اشتیاق و سابقهی فراوانی که در موسیقی و تئاتر داشت، بین این هنرها و زندگی طبقهی متوسط و حتا فرودست شهری پیوند ایجاد کرد. او نهادهای مدنی و موسسات خیریهای را به نفع مستمندان بنا نهاد و برای تأمین هزینههای ایجاد قرائتخانه، کلاسهای اکابر و تأسیس مؤسسات خیریه با نوشتن نمایشنامههای «ندای وطن»، «عاقبت وخیم» و «عشق خونین» و به نمایش درآوردن آنها با گروه تئاتر «جمعیت آزاد ایران» درآمد قابل توجهی به دست آورد که بخشی از آن را صرف ایجاد کلاسهای سالمندان و قرائتخانه کرد و نیز بخشی از آن را به خرید زمین ناصریهی رشت برای تأسیس بیمارستان پورسینا اختصاص داد. فعالیتهای سرتیپپور از چند منظر حائز توجه و اهمیت است: اول از آن جهت که اهمیت نقش یک مقام شهری را در رواج و اعتلای هنر مشخص می کند و دیگر از آن سو که نشان میدهد رونق تئاتر در گیلان زمانی آن چنان بوده که این امکان را فراهم م آورد تا با درآمد ناشی از آن به امور خیریه و شهری پرداخته شود. تئاتر گیلان در سالهای بعد با بستهتر شدن فضای سیاسی جامعه، رونق سینما و اختلافات درونی رو به افول گذاشت. این روند نزولی همچنان ادامه داشت تا در سالهای اخیر با جشنوارهای شدن، قوت و جان تئاتر مردمی شهرستانها به تمامی گرفته شد. (بیشتر…) -
تدریس زبان گیلکی؛ یک تجربه
هفتم اسفند ماه ۱۳۹۲ با هماهنگی قبلی که با مدیر دبستان مولوی خمام صورت گرفته بود و به کمک معلم کلاس ششم این دبستان، نازنین اسماعیلیپور، به اندازهی دو زنگ مدرسه توی کلاس و بین بیست و چهار پسربچهی کلاس ششمی از زبان گیلکی گفتیم و شنیدیم و خواندیم و نوشتیم. معلم این بچهها (نازنین اسماعیلیپور) هم در این جمع حضور داشت.
تجربهی جالبی بود. یک لاهیجانی، بین بیست و چهار پسربچهی شیطان خمامی، با موضوعیت زبان گیلکی که یکی دو ساعت پر از صمیمیت و خنده و شوخی و آموختن برای خودم و این بچهها رقم خورد.داستان از آنجا شروع شده بود که نازنین اسماعیلیپور، پیشتر برای انشانویسی به زبان گیلکی در بین دانشآموزها اقدام کرده بود و بعدتر این انشاها را به من هم نشان داده بود و پیشنهاد برگزاری چیزی شبیه کارگاه یا زنگ گیلکی در کلاس را مطرح کرده بود و من هم با کمال میل قبول کردم و یک کاغذ دوروی آچهار را که یک طرفش شرحی مختصر و فارسی دربارهی زبان گیلکی و تاریخ ادبیاتش بود و سوی دیگرش دو قصهی کوتاه و دو شعر کوتاه، سپردم به معلم کلاس تا به تعداد بچههای کلاس تکثیر کند و همینجور ساده کار ما شروع شد. به عمد یکی از شعرها را از مسعود پورهادی انتخاب کردم که شاعر همشهریشان بود و توی کلاس وقتی صحبت از بزرگان شهر خمام شد، مسعود پورهادی و ناصر غیاثی را به عنوان دو نویسندهای مثال زدم که اولی به گیلکی مینویسد و دومی در کل کشور صاحب نام است. (بیشتر…)
-
چنته نؤکته، گیلکی و فارسی و ایشؤنˇ هدأهگیرˇ جی
امه دوزوانه ایسیم. گیلکی و فارسی همره پیله بنیم. ای چن دهه مئن گیلکی امه مئن ضعیفأبؤ و فارسی ویشتر ارج بیته. او طرفأ جی ای سالؤن می نسلˇ مئن یه پاره تصمیم بیتن کی خوشؤنˇ مأری زوانه رو بکونن و حتا اگه خوشؤنˇ پئر و مارˇ سابˇ واسی ای زوانه بلد نبون، بشون یاد بگیرن. هینˇ وأسی می نسل یکته تازه مسأله دأنه و اونم اینه کی گاگلف لازم بنه خو فارسی گبؤنه به گیلکی واگردؤنه تا کم-کمئی گیلکی نویشتن و گب زئنه تمرین بکونه. دوروس هئره ایسه کی می نسلˇ گیلکی گب زئن و گیلکی بنویشته او گیلکی همره کی قدیمˇ نسلˇ جی بشتؤسه دأنیم اننئی تؤفیر دأنه. ای تؤفیر دو جوره. یه پاره اینˇ وأسیه کی به هر حال ای گیلکی امروزˇشی ایسه و نبنه کی اونˇ رنگˇبو و حال و هوا و حتا اونˇ جیر و جؤر و ریتم و آهنگ هوجور ببون کی پیشتر بو. پیشتر ای زوان ارباب-رعیتی زندگی و کشاورزی و دیهاتی مؤناسباتˇ همره ویشتر توشکه بخؤرده بو و الؤن نسلˇ جوان وختی خأنه گیلکی گب بزنه و بنویسه خو دونیا مئن و خو دونیا جی گب زئنه و نویسنه. امما یه پاره تؤفیرؤنم اینˇ وأسی ایسه کی می نسل -ویشتری- گیلکیه خو پئر و مأرˇ جی یاد نگینه. کتاب و اینترنت و رفئقˇ جی یاد گینه. هینˇ وأسی ایسکالئی ماشینی و مصنوعی بنه. می نسل هنوز اینئبه سخته کی گیلکی فکر بکونه و بازون گیلکی گب بزنه یا بنویسه. چون تاهیسه هرچی بدئه و بشتؤسه فارسی بو و هرچی به گیلکی بشتؤسه نه اینˇ شی، بلکی خو پئر و مار و فامیل و پیلترأکؤنˇ شی بو. هینˇ وأسیه کی گاگلف اینترنت یا دؤرˇ ور یک جور گیلکی خؤنیم یا اشتؤنیم کی او گیلکی همره که امی پئر و مارˇ جی اشتؤسیم تؤفیر دأنه. امی حواس وا جمع ببون کی بدؤنیم ای تؤفیر او تؤفیری نیه کی مثلن مأمولی مظفری شئرون با خو هممحلیئنˇ گیلکی دأشت. چون یکته زوانˇ مئن تازه چی أردن و تجرؤبه گودن یکچیئه و اونˇ مئن ماشینی و خؤشک و خالی قاعدهنˇ جی عجیب و غریب جؤمله چاگودن یکچی دیگر! ای وؤت خأنه هی دومی گبه پیش بکشه و راجه به اونچی کی ای چن ساله به تجرؤبه بدئم گب بزنه.
-I-
وختی گیلکی مئن خأنیم یکچی بگؤیم کی پیشتر فارسی مئن دأشتیم، بدترین کار اینه کی واژه-به-واژه اونه واگردؤنیم به گیلکی. ای جور جؤملهٰن هیتؤ چاگوده ببؤن: پور ممنون (کی هو «خیلی ممنون» یا «خیلی متشکرم» ایسه)، خودا نامˇ همره (کی هو «با نام خدا» یا «به نام خدا» ایسه).
ائره بئتره کی واگردیم به امی زوان و بینیم خودˇ زوان چی دأنه. دوروسه کی گیلکی مئن، پور، خیلی یا خئلی معنی دئنه امما نوا جخترادیم کی خودˇ خئلیم گیلکیه و تازه «پور» نی همه جور «خئلی» نیه. پور کیفی نیه، کمی ایسه. پس مثلن امی لیسانسˇ دؤره کی چار ساله، وختی اونˇ جی سو سال بوگذشته، تینیم بگؤیم: پور بشؤ، کم بمؤنسه. یا وختی یکجا خئلی آدم ایسأ تینیم بگؤیم: اؤره پور پورˇ آدمه. امما وختی خأنیم بگؤیم «خیلی ممنونم»، بئتره یکچی بگؤیم کی پیشتر گیلکی مئن بشتؤسه دأنیم: تی دس درد نکونه. یا: تی دسˇ قروبؤن. یا: خئلی ممنونم. أهأ. چی اشکالی دأنه هینه بگؤیم؟ نأ خئلی و نأ ممنون، هیته گیلکی مئن غریبه نین.
هیتؤ «خودا نامˇ همره» مئنم تینیم اننئی ویشتر گیلکیه وامجیم؛ گیلکی مئن دو ته اصطلاح دأنیم کی ای جور موقهٰن گونن. یکته «تَهَت» و اؤکته «نؤمی». مثلن وختی گونیم «بشو او باغˇ جی مئوه بچین می تَهَت» یعنی «برو به آن باغ و به اعتبار من میوه بچین»؛ یا وختی گونیم «وام هیتم تی نؤمی» یعنی «به نام تو وام گرفتم». پس تینیم بگؤیم: خودا نؤمی. (هوتؤ کی «به قول فلانی» بنه «فلانی قؤلی.) (بیشتر…) -
بیس دئقه XVIII
هجدهمین برنامهی بیس دئقه به مناسبت تولد م. راما، ویژهی شعر گیلکیست.
برای شنیدن این برنامه به اینجا بروید.
و اگر سرعت اینترنتتان کم است فایل با کیفیت کمتر را از اینجا دانلود کنید.
موزیکهای این برنامه از A Perfect Circle و Johann Johannsson است و از اینها شعر خواهید شنید:
بخشی از منظومهی «یه شؤ بشؤم روخؤنه»، سرودهی محمود پایندهی لنگرودی با صدای خودش.
شعری از شیون فومنی با صدای پسرش حامد فومنی.
غزل زندگی از محمدولی مظفری با صدای خودش.
شعر ایلجار از محمد بشرا با صدای بهرام کریمی.
بخشی دیگر از منظومهی «یه شؤ بشؤم روخؤنه»، سرودهی محمود پایندهی لنگرودی با صدای خودش.
شعر خزه از م. راما با صدای میرعماد موسوی.
شعر سیفید چادری از رحیم چراغی با صدای ورگ.
شعر «اوشان دکشه دپیچسته جان» از حسین طوافی با صدای خودش.
شعر «سوختندره» از لیلا پورکریمی با صدای خودش.
قطعهی پایانی منظومهی «یه شؤ بشؤم روخؤنه»، سرودهی محمود پایندهی لنگرودی با صدای خودش.
شعری از مسعود پورهادی با صدای خودش. -
ظرف آب به شکل زن برهنهی زایا
ظرف آب به شکل زن برهنهی زایا (Bear-Woman Vessel)
از جنس سفال پرداختشده.
اندازه: ۲۴/۱ در ۱۴/۷ در ۱۶/۵ سانتیمتر.
قدمت: ۱۲۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد.
یافت شده در شمال غرب ایران، مارلیک.
محل نگهداری: موزهی هنر Cleveland
تاکید ویژه ای که در ساختار این ظرف آب بر روی ویژگیهای جنسی این مخلوق دیده میشود به منزله ی ضمانتی برای باروری زنانیست که از این ظرف آب مینوشیدند. برای دیدن تصویر در اندازهی بزرگتر روی عکس کلیک کنید. -
بیس دئقه پلاس! ویژهی جشن تیرماسینزه
این هفدهمین برنامهی رادیو اینترنتی «بیس دئقه» است که به مناسبت جشن تیرماسینزه به صورت پلاس (+) تقدیم شما میشود! یعنی زمان این برنامه کمی بیش از بیست دقیقه است و در کل این بار بیخیالِ محدودیت زمانی شدم.
در این برنامه قصهای از ورگ خواهید شنید و حرفهایی دربارهی زبان گیلکی و موزیکهایی با صدای اسحاق سهرابی، احمد عاشورپور و بهرام کریمی.
تذکر بسیار مهم: در این برنامه از واژههایی استفاده شده که در عرف عمومی جامعه، ناپسند و رکیک قلمداد میشود که البته کاربرد این واژهها در میان همین جامعهی عزیز ما بسامد بسیار بالایی دارد. بنابراین اگر مایل به شنیدن این گونه موارد نیستید، بیخیال لذت این برنامهی ویژه شوید.
اما اگر شنیدید، همین پایین نظر و نقد خود را بنویسید و فایل این برنامه را هر جور که میتوانید (فیسبوک، توییتر، وبلاگ، چت، بلوتوث و…) به دوستان خود برسانید. شیمه تیرماسینزه موارک ببون.این برنامه را از اینجا بشنوید یا دانلود کنید.
فایل با حجم و کیفیت کمتر را هم میتوانید از اینجا دریافت کنید. -
گیلکی زوان ۲-۴
آنچه تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ میخوانید، ترجمهایست از کتاب The Gilaki Language نوشتهی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمهی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی دربارهی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشیست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخهی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
بیشک در این ترجمهی مشترک، اشتباهات و زیادهرویها و کمکاریهای زیادی وجود دارد که تنها با راهنماییها و یادآوریها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
(بخشهای پیشین: 3 و 1-4)4-2: وندچربانی[1]
پسوندؤنی گه کلمه چاکؤنن
۱) i (مصوتؤنˇ پسی yi و gi بنه) یکته واجوردار[2] پسونده کی ای جور جیگهٰن أنه:
الف. نامؤن و صفتؤنˇ جی واچرشْ نام[3] چاکودن: راحتی (råhəti) راحتˇ جی، دوزدی (duzdi) دوزدˇ جی، پیری (piri) پیرˇ جی، خوشگیلی (xušgili) خوشگیلˇ جی، سادگی (sådəgi) ساده جی و تنهایی (tənhåyi) تنها جی؛
ب. نامؤنˇ جی صفت چاکودن: دیهاتی (dihåti) دیهاتˇجی، شخصی (šəxsi) شخصˇ جی، وورودی (vurudi) وورودˇ جی، آخری (åxəri) آخرˇ جی و کشی (kəši) کشˇ جی؛
ج. تویم کلمهٰنˇ جی قئید چاکودن: بیخودی (bixudi) بیخودˇ جی، ایدفایی (idəfayi) ایدفا جی، گاهگاهی (gåhgåhi) گاهگاهˇ جی؛
د. کارˇ نامؤنˇ[4] مئن کی تویم کلمهٰنˇ جی چاگوده ببؤن کی خودˇ ای تویم کلمهٰن نامؤن و هسا بنهٰنˇ جی چاکوده ببؤن: پتنگزنی (pətəng-zəni) پتنگ و زن («زئن»ˇ بنه) جی، برنجچینی (bərənǰčini) برنج و چین («چئن»ˇ بنه) جی. (بیشتر…) -
فراخوان برای ثبتنام در دورهی ابتدایی آموزش زبان گیلکی
سایت ورگ در پاییز و زمستان امسال برای نخستین بار دورهی آموزش زبان گیلکی را در سطح ابتدایی به صورت اینترنتی برگزار میکند.
این دوره برای افراد بالای ۱۵ سال بوده و در شانزده درس (به ازای هر هفته یک درس) به آموزش خواندن و نوشتن و مکالمه و نیز آشنایی مقدماتی با دستور زبان گیلکی میپردازد.
نحوهی ارزیابی شما در پایان دوره نه بر اساس آزمونی پایانی، بلکه بر اساس عملکردتان طی دوره و چند و چون انجام فعالیتهای تمرینی خواهد بود.
برای ثبت نام در این دوره، باید مبلغ ده هزار تومان به شماره حساب زیر واریز کرده و شمارهی فیش واریزی (یا کد پیگیری) را به همراه نام و نام خانوادگی (یا در صورت تمایل خودتان نام مستعار) خود به ایمیل ورگ (v6rg[at]v6rg.com) بفرستید تا پس از تایید، اطلاعات عضویت در دورهی آموزشی زبان گیلکی برای شما ارسال شود.
مهلت ثبتنامتا ۱۵ مهر ماه بودهتمام شده و تمدید نخواهد شد.
شمارهی حساب: 0329746893005
شمارهی کارت: 6037691138960604
بانک صادرات ایران. به نام امین حسنپور. مبلغ ده هزار تومان.
ایمیل: v6rg[at]v6rg.com -
گیلکی زوان ۱-۴
آنچه تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ میخوانید، ترجمهایست از کتاب The Gilaki Language نوشتهی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمهی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی دربارهی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشیست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخهی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
بیشک در این ترجمهی مشترک، اشتباهات و زیادهرویها و کمکاریهای زیادی وجود دارد که تنها با راهنماییها و یادآوریها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
این هم بخش یکم از فصل چهارم این کتاب. (فصل سوم را در اینجا بخوانید)4: کلمه چاکودن
گیلکی زوانˇ مئن بنهٰن[1] کسؤنˇ همره تویمأگودن و چربانئن[2]ˇ همره واژه چاکؤنن.
4-1: بنهٰ تویم گودن[3]
کلمهٰنی کی بنهٰنه تویم گودنˇ همره چاکوده بنه دو جوره: کسؤنأجی[4] و برازکش[5]. کسؤنأجی کلمهٰنˇ مئن، کلمه فولوغؤن[6]ˇ ارزش کسؤنˇ همره برابره. بزن-بوکوب (bəzən-bukub)ˇ مورسؤن. (بزن «زئن»ˇ فعلˇ امری وجهه و بوکوب نی «کوبستن» (kobəstən)ˇ امری وجه.) یا دگردن-وگردن (dəgərdənvəgərdən)ˇ مورسؤن.
برازکشˇ مئن، کلمه فولوغؤن کسؤنه بستگی دأنن: سبیلدراز (səbildəraz)، اژدمآب (aždəmåb). (بیشتر…) -
گیلکی زوان 3
آنچه از این پس تحت عنوان «گیلکی زوان» در ورگ خواهید خواند، ترجمهایست از کتاب The Gilaki Language نوشتهی و.س. راستارگؤوا (В.С. РАСТОРГУЕВА)، آ.آ. کریمؤوا (А.А. КЕРИМОВА)، آ.ک. مأمدزاده (А.К. МАМЕДЗАДЕ)، ل.ای. پریئنکؤ (Л.А. ПИРЕИКО)، د.ای. ادئلمن (Д.И. ЕДЕЛьМАН) که توسط رؤنالد م. لاکوود (Ronald M. Lockwood) از روسی به انگلیسی ترجمه و توسط انتشارات دانشگاه اوپسالا (Uppsala) منتشر شده است و شما در ورگ ترجمهی گیلکی آن را خواهید خواند. این بار قرار است برای نخستین بار به زبان گیلکی دربارهی گیلکی بخوانیم و این تلاش و آزمایشیست در راستای به کار گیری این زبان در خدمت خودش. فکر و ابتکار ترجمه از نسخهی انگلیسی کتاب متعلق به خانم دکتر تهمینه گیلانی، استادیار زبان و ادبیات انگلیسی بود که در همکاری مشترکی با ورگ پی گرفته خواهد شد.
بیشک در این ترجمهی مشترک، اشتباهات و زیادهرویها و کمکاریهای زیادی وجود دارد که تنها با راهنماییها و یادآوریها و انتقادهای شما بر ما آشکار خواهد شد.
و اینک نخستین بخش ترجمه شده که فصل سوم این کتاب است. (بیشتر…) -
چند واژهٔ پیشنهادی
در طول چند سالی که در ورگ و جاهای دیگر گیلکی مینویسم و میخوانم، بارها و بارها هوس جایگزین کردن واژگان غیرگیلکی با معادل گیلکی و یا ساختن واژهای گیلکی برای واژهای غیرگیلکی به سرم زده که اندک-اندک با بیشتر نوشتن و خواندن و به ویژه آشنایی با آرای داریوش آشوری و مفهوم زبان باز و تغییر دیدگاهم نسبت به بکارت زبان و سره و ناسره و تعدیل وسواسم بر مفهوم سنتی اصالت در زبان و فرهنگ، فکر میکنم کمی منطقیتر به این امر نگاه میکنم.
گمان میکنم، نه میتوان و نه باید برای هر واژهی غیرگیلکی وارد شده به گیلکی، در جستوجوی معادل یا برساختن گونهی گیلکی آن بود، چه که بسیاری واژگان پس از چندی چنان در بافت زبان میزبان خوش مینشینند که تو گویی همواره گیلکی بودهاند.
اما به گمانم در برخی جاها، با ظرافتی خاص، آرام-آرام و با دقت و توجه به ذوق زیباییشناسانهی خوانندهی گیلک، میتوان از توانایی زبان سود جست و برخی مفاهیم را راحتتر رساند و بستر را برای کاربرد گستردهی مشتقهای آن در آیندهی زبان آماده کرد.
این میانه با دو گروه هیچ کاری ندارم و حسابم را از آنها جدا میکنم. یکی آن دسته از دوستانی که نه گیلکی مینویسند، نه گیلکی میخوانند و نه علاقهای به گیلکی نوشتن و گیلکی خواندن دارند و نه اعتقادی، اما در موسم خردهگیری، دوست دارند تاکید کنند که این زبان سنتیست و قدیمی و این گونه کارها در آن بیمعنیست و نابهجا. و دستهی دیگر دوستانیاند که از سر دلسوزی دست به واژهسازی میزنند، اما چنان تولید انبوه [!] میکنند که معلوم نیست ذوق زیباییشناسانه کجاست و کاربرد کجا و بازخورد مخاطب کجا؟ (بیشتر…)
-
تیشه بر ریشهی پژوهشکدهی گیلانشناسی
اشارهی ورگ: سال ۱۳۸۳ بود که چند دانشجوی دانشکدهی فنی دانشگاه گیلان تصمیم به انتظار نشریهای دانشجویی به زبان گیلکی و با محتوای قومی گرفتیم و نیناکی همینگونه متولد و آغازگر جریان جوانهای هویتخواه گیلک شد و آن روزها، پژوهشکدهی گیلانشناسی دانشگاه گیلان که هنوز در دو اتاق در ساختمان دانشکدهی انسانی منتظر آماده شدن ساختمان وعدهداده شده بهشان واقع بود، یاور ما شد و اتاق غیراداریشان را که در واقع کتابخانهی این پژوهشکده بود برای برگزاری جلسههای گروه تحریریهی نیناکی و بعدتر زیته در اختیار ما گذاشتند. اینها همه با وجود اختلاف نظر و روش میان ما و ایشان بر سر مفاهیمی چون «گیلانشناسی» و «هویت قومی و ملی» بود و این همکاری هرگز از یادم نمیرود. دکتر میرمیران و آقای اکباتان عزیز را از همان سالها میشناسم و از همصحبتیهای گاه و بیگاهمان در باب هویت گیلک. این یادداشت را هم نه تنها به دلیل آن نان و نمک فرهنگی که ذکر شد که هم به دلیل پراکندن این خبر ناگوار میان خوانندگان ورگ -با امید بازپراکندن خبر توسط شما- و نیز البته با تاکید و تکیه بر نیمهی دوم این یادداشت در باب برخی آسیبها و رذیلتهای ملی ما گیلکان منتشر میکنم. چرا که هنوز فراموش نکردهام این ضربالمثل فتیشیستی و بیمارگون را که بر زبان پیرمردها و پیرزنهای قدیم و در ذهن طبقهی متوسط جدید و روشنفکران ارگانیکش جاری و ساریست که: «فارسی شکر است، ترکی عسل، گیلکی چرت و پرت!» این را اولبار از معلم ادبیات فارسی دورهی راهنماییام شنیدم و شاید نطفهی نشانهروی به سوی قربانیان شوونیسمی که در میان ما گیلکان و نه بیرون از ما حضور دارند از همان جا بسته شد. و اما نامهی عبداله اکباتان:
«به زودی قطرهباران ما گوهر دُردانه خواهد شد و پژوهشکدهی گیلانشناسی در حوزهی علوم انسانی خال لب هفتاقلیم دانشگاه گیلان میشود.»
این جمله را مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل، سال ۱۳۷۲ در اولین سمینار بررسی فرهنگ و ادبیات گیلان به عنوان دبیر سمینار ایراد کردند. سالها طول کشید و آن قطره با همهی کاستیها و گاه نامهربانیها به کار خود ادامه داد و منشاء برخی از فعالیتهای خوب در حوزهی گیلانشناسی شد. همایشها و نشستهای نقد و بررسی، انجام طرحهای متعدد پژوهشی و درج مقالات قابل توجه در نشریات معتبر، راهاندازی رشتهی ایرانشناسی در مقطع کارشناسی ارشد و هدایت پروژههای پایاننامهی دانشجویان به سمت مطالعات گیلانشناسی از جمله تلاشهایی بود که با حداقلها صورت گرفت. تا اینکه به لطف شهرداری و شورای محترم شهر رشت و حمایتهای مالی و معنوی استانداری محترم و برخی از نمایندگان مردم رشت در مجلس شورای اسلامی در سنوات گذشته، در دهه فجر سال ۱۳۸۹ آن قطره با افتتاح ساختمان پژوهشکدهی گیلانشناسی واقع در سلیمانداراب به دُردانه شدن نزدیک شد.
(بیشتر…) -
بیس دئقه XVI
شانزدهمین برنامهی بیس دئقه را از اینجا بشنوید یا دانلود کنید. و این لینک هم برای کسانی که با مشکل سانسور سایت soundcloud روبهرو هستند.
موسیقیهایی که در این برنامه میشنوید:
۱/ نوروزبل با صدای بهرام کریمی.
۲/ Chaconne from Partita No.2, BWV 1004, in D minor از یوهان سباستین باخ، اجرای جاشا هیفتز
۳/ بئه پا به پا بشیم، اجرا در نوروزبل ۱۵۸۳